جلاییپور: سیاستخارجی ما در اتاق عمل است، هیچ کس نباید شوخی کند چون جان بیمار در خطر است
در میانه دولت یازدهم، محمد فاضلی، جامعه شناس گفته بود که دولت روحانی سنگ زیرین آسیا است. حالا واقعیت این موقعیت بغرنج بیش از پیش نمایان شده است. از یک سو «فشار حداکثری» ادعایی امریکا است که تعاملات خارجی دولت را تحتالشعاع قرار داده است، در داخل هم با گذشت 6 سال از فعالیت دولت روحانی، هنوز اجماع نسبی شکل نگرفته است.
حمیدرضا جلایی پور معتقد است:
شایسته است به چند نکته توجه کنیم. ظاهراً ما همچنان کم و بیش در فضای مجازی با عنصر «سرزنش ملی» مواجه هستیم، همه دوست دارند بشنوند اوضاع بد است. اما به نظر من به رغم انتقادهایی که نسبت به ضعف دولت روحانی وارد است، مردم در سالهای 92 و 96 انتخاب درستی کردند و از نقد من نمیتوان نتیجه گرفت که انتخاب مردم اشتباه بود. ما نقد میکنیم به امید بهبود اوضاع، نه داغ کردن فضای سرزنش ملی. نقد من به دولتهای اول و دوم روحانی این است که ارتباط دولت با پایگاه رأی ارگانیک و قوی نبود و اساساً آن را جدی نگرفت. کار مؤثر دولت به عنوان یکی از مطالبات مردم، «برجام» بود و همین هم باعث شد آقای روحانی در دور دوم 4 میلیون بیشتر رأی بیاورد. اما در دولت دوم ترمز کشیده شد تا جایی که میتوان گفت حتی بیش از دوره اول پایگاه رأی نادیده گرفته شد. یکی از خطاهای دولت روحانی قطع ارتباط با پایگاه رأی بود، باید توجه میکردند بدون قدرت اجتماعی ناشی از پایگاه رأی نمیتوانند کارا عمل کنند. دولت روحانی به خطا فکر میکرد به دلیل اعتدالی بودن، فشاری که بر جریان اصلاحطلب وارد میشد، بر آنان وارد نخواهد شد. به همین دلیل خودشان را ظاهراً بینیاز از قدرت پایگاه اجتماعی دانستند. این غفلت بزرگی بود، زیرا نیرویی که قصد دارد چند برنامه را در شرایط سخت کشور پیش ببرد، باید بیندیشد که با چه قدرتی میخواهد برنامهها را پیش ببرد. به نظر من قدرت آقای روحانی سیاسی نبود، بلکه ناشی از رأیی بود که به ایشان داده شد، همان قدرت اجتماعی که دولت روحانی آن را جدی نگرفت که این غفلت در دوره دوم بیشتر هم شد.
روحانی در روزهای آخر انتخابات، مطالبی را مطرح کرد که این مطالب حتی از سطحی که اصلاحطلبان مطرح میکردند، بالاتر بود، حتی تا 20 روز بعد از انتخابات هم این روند ادامه داشت تا جایی که متعجب بودیم ایشان قرار است تا کجا به پیش برود، اما ناگهان خودش عقبگرد کرد؛ درحالی که نه بالا بردن سطح مطالبات و نه توقف کردن، هیچ کدام متوازن نبود. این امر اخلالهایی ایجاد کرد. عین همین مشکل را میتوان در تعامل با بالا در ادامه مطرح و روی آن بحث کرد.
نقش دولت موازی جدی است. همین دولت موازی هنگام انعقاد برجام نگذاشت برجام به برجام اقتصادی ترجمه شود. برای بررسی دوره دوم ریاست جمهوری آقای روحانی خوب است به دو نکته توجه کنیم. معتقدم آقای روحانی با یک عامل غیرمترقبه یا با یک بدشانسی که پیروزی ترامپ در امریکا بود، روبهرو شد. پیش از خروج ترامپ از برجام جنگ روانی تمام عیار او برای اقتصاد ایران شوکآور بود، هرچند ممکن است برخی عملکرد تیم اقتصادی روحانی را ضعیف بدانند، که بود. توجه کنیم چرا مردم به روحانی رأی دادند. همه نظرسنجیها نشان میداد مهمترین انگیزه مردم، رفع نگرانی از فشارهای خارجی، اقتصاد و معیشت بود. اما خروج امریکا از برجام به معیشت مردم ضربه زد. لذا در این زمانه سرزنش ملی معتقدم هم دولت روحانی و هم نظام به معنی حاکمیت و هم نیروهای سیاسی و مدنی، مشکلات معیشتی مردم را حل نکردند اما در برابر ضربه ترامپ تاکنون خوب عمل کردند و خوب مدیریت کردند. مگر در تاریخ معاصر ایران، چند ضربه از بیرون به ایران وارد شد؟ یکی از آن ضربههای مهیب همین اقدام یکطرفه و چکشی ترامپ بود. کسانی که پشت سر این اقدام چکشی ترامپ بودند، فکر میکردند سه ماه بعد طومار کشور و جمهوری اسلامی پیچیده میشود. بنابراین این بداقبالی دولت روحانی بود که شایسته است در ارزیابیهای خود لحاظ کنیم، اگرچه مردم بحق از وضع معیشت خود راضی نیستند. اما نکته بعد درباره ارتباط با پایگاه رأی، به نظر میرسد آقای روحانی فکر میکرد حالا که رأی را گرفته، باید کارهای خود را دنبال کند. هرچند اگر جای ایشان بودم هرگز ارتباط با پایگاه رأی را قطع نمیکردم، چرا که این ارتباط به پیشبرد سیاستها و رویکردهای او کمک میکرد. البته این سخن آقای عبدی هم درست است که این قطع ارتباط به این دلیل رخ داد که پایگاه رأی را متعلق به خود نمیدانست، اما ما آقای هاشمی را داشتیم که در 10 سال پایان عمر یعنی پس از سال 88 به پایگاه مردمی خود توجه کرد و با همه فشاری که بر او وارد میشد، این خط را از دست نداد. به همین دلیل با سرفرازی فوت کرد. اما میخواهم به بحث آقای محبیان درباره پایگاه عرفی و شرعی اشاره کنم. معتقدم جمهوری اسلامی یک نظام دولایه و دو قسمتی است که هرچه بیشتر جلو میآییم، دو قسمتی بودن آن بیشتر ظهور و بروز پیدا میکند، درحالی که در دهههای نخست یکپارچگی آن بیشتر بود. در دولت آقای خاتمی، شاهد شکلگیری آرام آرام دولت موازی هستیم. اما این دولت موازی در زمان آقای روحانی، دیگر شکل گرفته و بزرگ شده است و از حالت دولت پنهان خارج شده و کارهای خود را آشکارا انجام میدهد. دیدید روحانی برجام را امضا میکند، اما هنوز وزیر خارجه به تهران نرسیده، اقداماتی مغایر با آن انجام شد، آن هم به صورت آشکار. این اقدامات را گروه فشار در خیابان انجام نمیداد، بلکه بخشی از نهادها انجام میداد و خبر یک صدا و سیما میشد. بار دیگر تأکید کنم که نسبت به 20 سال قبل، دولت موازی بتدریج بزرگتر، آشکارتر و شفافتر شده است و عملکردش عمل دولت رسمی را خنثی میکند. مشکل دولت روحانی این است که در طرح دولت موازی و مورد حمایت آن نیست، و این دولت موازی در برابر دولت اوست.
به همان اندازه که دولت موازی بزرگ میشود، جامعه از حوزه نفوذ حاکمیت خارج میشود. یعنی به میزانی که این بزرگ میشود، اتفاقات دیگری رخ میدهد، کما اینکه اعتراضات دی ماه در 1396 اتفاق افتاد و الان هم با یک جامعه مطالباتی و منتظر روبهروییم.
رویکرد دوستان نسبت به سیاست و سیاستمدار بسیار «عاملیت نگرانه» است. به همین دلیل من باز هم روی شانس یا بخت تأکید میکنم. موضوع بحث ما چیست؟ این است که دلایل ناکامی دولت روحانی چیست؟ به این علت بدشانسی و علل غیرمنتظره را برجسته میکنم که معتقدم پدیدههای اجتماعی و سیاسی مانند عدم موفقیت دولت روحانی، فقط ناشی از علل آگاهانه بازیگران صحنه نیست، عوامل ناخواسته و اتفاقاً شانس هم در آن دخیل است. ببینید! وقتی شورای شهر اول تهران ضعیف عمل کرد، صدا و سیما آن را برجسته کرد. به همین دلیل در انتخابات شورای دوم، در شهر 8 میلیونی فقط 160 هزار نفر رأی دادند و متعاقب آن فهرستی که آقای احمدینژاد نوشته بود، رأی آورد. این اتفاق شکست اصلاحطلبان بود، اما شانس آقای احمدینژاد هم بود. به این دلیل که این انتخابات فرصتی برای ابراز وجود او بود و هسته قدرت دید پس از سالها ناتوانی اصولگرایان، این احمدینژاد توانست اگرچه با 160 هزار رأی در شورای تهران موفق شود. پس از آن آقای احمدینژاد به رجایی دوران تبدیل شد!! و قدرت از شورای شهر بوی خوش استشمام کرد و در مرحله بعد هم دولت موازی از نامزدی او در ریاست جمهوری حمایت کرد. بنابراین آنچه اتفاق افتاد، فقط ناتوانی اصلاحطلبان نبود بخت احمدینژاد بود که در شرایط عدم مشارکت مردم در انتخابات شوراها فهرست او رأی گرفت نه توانایی احمدینژاد. 160 هزار رأی در یک شهر 8 میلیونی که توانایی نمیخواهد! درباره دکتر مصدق هم معتقدم بدشانسی آورد. دوره مصدق آغاز خیز امریکا در صحنه بینالملل بود، کما اینکه اگر فرد دیگری به جای ترامپ میآمد، شرایط به گونه دیگری میشد. بنابراین، قبول دارم یک سیاستمدار باید آگاهانه و کارا عمل کند و باید پاسخگو باشد اما این عمل آگاهانه فقط یک عامل است و عوامل دیگری دخیل هستند که در اختیار او نیست. سیاست صحنهای است که برآیند آن به تنهایی دست یک نفر یا یک گروه یا یک دولت و یا یک عامل نیست و اتفاقاً با قبول واقعیتی به نام بخت و اقبال سیاست تعطیل نمیشود، فقط این نگرش تحلیلگر را واقعبینتر میکند. زیرا عمل آگاهانه خود را انجام میدهید یا انجام نمیدهید، اما عوامل دیگری هم در ماجرا دخیل هستند. ناکامی دولت روحانی هم دلیل آگاهانه دارد (گفتم قطع ارتباط این دولت با پایگاه رأی اش و ناتوانی در ایجاد هماهنگی در بالا) هم بخت هم همراه او نبود و ترامپ نامتعادل آمد و هم دولت موازی در کار برجام گذاشت.
من هم موافقم که بوروکراسی یک مسأله مهم در کشور ماست، بویژه اینکه جذب نیروی نخبه و غیر وصل در بوروکراسی ما دچار مشکل است که بخش عمده آن ناشی از نقش حراستها و گزینشها است که باید اصلاح شود. گفتم در دو سال آینده توجه به آن سه موضوع خصوصاً اقشار ضعیف فوقالعاده مهم است. وضع معیشت حدود 10 میلیون نفر از جمعیت کشور خیلی بد است که دولت روحانی میتواند در این زمینه نقش زیادی داشته باشد. در موضوع سوخت و یارانهها بویژه اینکه دولت موازی هم با این اصلاحات همراه شده است. لابد روحانی میگوید اگر وارد این گود شوم، همه از جمله دولت موازی پشت من را خالی میکنند، اما دولت باید این دغدغه خود را با گرفتن تعهدات لازم رفع کند و به گونهای وارد این عرصه شود که کسی پشت آن را خالی نکند. در ضمن من آن اندازه خوشبین نیستم که بگویم اصلاً جنگ نمیشود. بله، هیچ کس، نه مردم، نه نظام سیاسی ایران و نه عقلا در امریکا خواهان جنگ نیستند. اما شرایطی بر منطقه حاکم است که ممکن است جنگ تصادفی و ناخواستهای رخ دهد. الان حملات هوایی اسرائیل آمده بیخ گوش ما در عراق. بنابراین مسأله خلیج فارس و سیاست خارجی، باید به گونهای فرض شود که گویی به صورت دائم ما در اتاق عمل جراحی هستیم و هیچ کس در این اتاق عمل نباید شوخی کند زیرا جان بیمار در خطر است. اینجا نقش آقای روحانی بیشتر از آقای ظریف است. ظریف یک نیروی سیاسی نیست یک دیپلمات کارکشته است، اما روحانی سیاسی و امنیتی است و رئیس جمهوری هم هست. او نقش مهمی دارد در اینکه ما به سمتی برویم که دیپلماسی و مذاکره جواب بدهد.
دیدگاه تان را بنویسید