عبدی: روحانی خوش شانس بود که زمان اوباما سر کار آمد
از یک سو «فشار حداکثری» امریکا، تعاملات خارجی دولت را تحتالشعاع قرار داده است، از سوی دیگر در داخل با گذشت 6 سال از فعالیت دولت روحانی، هنوز اجماع نسبی شکل نگرفته است.
به گزارش روزنامه ایران، عباس عبدی معتقد است:
اصولاً ویژگیهای شخصی، محصول شرایط اجتماعی هستند. منظورم این نیست که آقای روحانی این ویژگیها را نداشته و اکنون پیدا کرده است، بلکه در شرایط اجتماعی خاص افراد با ویژگی مناسب آن را میطلبد یا درست میکند. ویژگی اجتماعی، آن نیروی سیاسی را بالا میآورد که با این ویژگیهای شخصی هماهنگی دارد. به عنوان مثال در دوره 84، فردی مانند احمدینژاد میتواند شعارهای نفتی را مطرح کند که براساس آنها بالا بیاید. بنابراین ویژگی شخصی با ویژگیهای اجتماعی هماهنگ میشود و فرد در مدارج قدرت بالا میآید. اما در سال92، اصلاحطلبان هرچند بیرون از ساختار قدرت بودند، اما میتوانستند در عرصه عمومی یا همان حوزهای که آقای محبیان میگوید رأی در آن است و سیستم هم به رأی نیاز دارد، حضور یابند. در این شرایط اشخاصی میتوانند بالا بیایند که ویژگیهای تکنوکراتیک و میانه داشته باشند.
اساساً بخت و اقبال در سیاست را قبول ندارم، زیرا امر سیاست را بی معنی میکند، کما اینکه میتوانیم بگوییم آقای روحانی خوش شانس بود که در زمان آقای اوباما سر کار آمد. بنابراین، مسأله شانس نیست، بلکه سیاستمدار باید از موقعیتهای موجود استفاده کند. مثال عینیتری میزنم. درصورت وقوع زلزله در تهران هر دولتی با مسائلی مواجه میشود. آیا اسم این وضعیت را باید بدشانسی گذاشت؟ در این نگاه، خوش شانسی هم مربوط به زمانی است که زلزله نمیآید پس چرا این را نمیگوییم؟ واقعیت سیاست شانس نیست و سیاست برای مقابله با همین وضعیتهاست. حتی درباره مسائلی که نسبت به دولت پنهان مطرح میشود هم همین موضع را دارم. سیاستمدار نمیتواند بگوید اجازه نمیدهند کار کنم. وقتی سیاستمدار روی کار میآید، یا میداند چنین مسائلی وجود دارد یا نمیداند. اگر نمیداند، مسئولیتش برعهده خود او است که چرا نمیداند، اما اگر میداند، وظیفه او حل این مسائل است و نمیتواند بگوید نمیتوانم، چون چوب لای چرخ دولت میگذارند. وظیفه سیاستمدار برداشتن این چوبها است، قرار نیست در یک جاده صاف، یک خودروی آخرین مدل به سیاستمدار بدهند تا با آخرین سرعت رانندگی کند. اگر چنین شرایطی فراهم بود، هر فرد دیگری میتوانست رانندگی کند. اتفاقاً پیچیدگیهای جاده است که از یک نفر قهرمان اتومبیلرانی میسازد.
به مسأله قتلهای زنجیرهای نگاه کنید! اتفاق بسیار مهمی بود که آقای خاتمی سعی کرد آن را مدیریت کند. گرچه درباره میزان موفقیت بحث دیگری است، اما بعداً نمیتوانند بگویند چوب لای چرخ دولت گذاشتند. وظیفه سیاستمدار حل این مسائل است. اگر ساخت قدرت اجازه کار به او نمیدهد، وظیفه دارد با آنان گفت و گو و رایزنی کند، اما اگر راهی را انتخاب میکند که از طریق آن مسأله حل نمیشود، این مشکل اوست. بنابراین نمیتوان مسائل را به بخت و اقبال یا شانس تقلیل داد. مثالی بزنم؛ اتفاقی که دو سال پیش درباره ارز رخ داد، از دولت پذیرفته نیست که نتوانست این شرایط را پیشبینی کند. به این دلیل پذیرفتنی نیست که ترامپ در سال 95 روی کار آمد، اما او یک سال و نیم بعد در اردیبهشت 97 از برجام خارج شد. بنابراین دو سال فرصت داشتیم اقتصادی را شکل دهیم تا کشور روی پای خود بایستد. شاید گفته شود مردم راضی به سیاستهای سختگیرانه نبودند، این، مسأله و هنر سیاستمدار است که مردم را با خود همراه کند. شاید هم گفته شود ساخت قدرت به او اجازه نمیدهد، اما این سیاستمدار است که باید همدلی و همراهی آن بخش را جلب کند. البته این به معنای آن نیست که سایر بخشهای حاکمیت مسئولیتی ندارند. بر همین سیاق، این روزها که مصادف با 28 مرداد است، معتقدم مصدق یک سیاستمدار شکست خورده است، تنها به این دلیل که کودتا شد و از قدرت کنار رفت. قرار نیست سیاستمدار بگوید ما را شکست دادند، باید تلاش کند شکست نخورد.
برای اینکه موضوع انتخابی شما برای این گفتوگو، همین بود. اگر میخواستید روی ساختار صحبت کنید، میشد درباره نفت یا ساختار قانون اساسی صحبت کرد، یا میشد به مطلب آقای محبیان یعنی دوپایه شرع و عرف اشاره کرد و گفت که این دو پایه به صورت قید غیرقابل جمع و به صورت صفت، قابل جمع هستند. بنابراین میتوان درباره مشکلات و شکافهایی که در ساخت قدرت وجود دارد، صحبت کرد، اما اینها موضوع بحث امروز ما نبوده است. خواننده شما هم باید توجه کند که موضوع بحث ما، روحانی است و قرار نیست به چگونگی ساختارها بپردازیم. اما باوجود همه اینها، این طور به سؤال شما پاسخ بدهم که وقتی شخصی رئیس جمهوری میشود، قطعاً درکی از ساختارها دارد. ما با فرض وجود چنین درکی مسائل را تحلیل میکنیم. مثالی بزنم، از آقای محبیان سؤال میکنید مسئولیت و نقش بخشهای دیگر غیر از دولت چه میشود؟ اما دولتی که یکی از وزارتخانههایش برای سه ماه وزیر ندارد یا در این شرایط بحرانی سالها است که برای قیمت انرژی تصمیم نگرفته است، چطوری میتوان انتظار داشت کارهای مؤثر دیگری انجام بدهد؟ مسأله قیمت سوخت در کشور، حتی 4 روز هم نباید عقب بیفتد، نه اینکه 4 سال بلاتکلیف بماند. مسائلی از این دست چیزهایی نیست که به ساختارها ربط چندانی داشته باشد، هرچند ساختارها جاهای دیگر آثار خود را نشان میدهند و آثارشان مهم است. بنابراین، من متوجه مشکلات کشور، همچون نقدهایی که به شورای نگهبان وارد میشود، هستم و درباره آن هم نوشتهام، اما درباره همین مسأله FATF، میپرسند چرا FATF تصویب نشد؟ درحالی که FATF درمقابل برجام که 20 دقیقهای تصویب شد، مسأله خاصی نیست. چطور میتوانند برجام را تصویب کنند، اما نمیتوانند FATF را تصویب کنند؟ این نشان میدهد مسأله FATF در جایی گیر کرده است و دولت باید بتواند گیرهای آن را مرتفع کند.
دیدگاه تان را بنویسید