میانجیگر یا همپیمان ترامپ؛ نقش فرانسه در مذاکرات هستهای چیست؟
یک کارشناس مسائل فرانسه معتقد است که پاریس بیش از آنکه به دنبال دستیابی به یک توافق جامع بدون حضور آمریکا باشد، به دنبال این است که شرایط را برای گفتگویی مستقیم میان ایران و آمریکا آماده کند.
فرهاد فروغی کارشناس ارشد گروه فرانسه موسسه مطالعات معاصر ملل در گفتوگو با ایسنا درباره اینکه چرا واسطهگری فرانسه در تنش ایران-آمریکا پذیرفته شد اما دیگر کشورها خیر و اینکه اساسا چرا انگلیس یا آلمان وارد این عرصه نشدند؟ گفت: ابتدا باید به دو نکته توجه کرد. نخست اینکه آیا واقعاَ فرانسه به خواست آمریکا به میانجیگری روی آورده است؟ و دوم اینکه آیا فرانسه یکی از طرفهای اختلاف است یا یک میانجی بی طرف؟
وی افزود: در مورد اول، واقعاَ نمیتوان گفت که فرانسویها مأموریتی را برای میانجیگری از سوی آمریکا پذیرفته اند. در مورد ژاپن و شاید آلمان امکان چنین تحلیلی وجود داشت اما در مورد فرانسه نه. بعضی از اخبار نشان میدهد که رئیس جمهور آمریکا بعد از اینکه دکتر ظریف به سمت پاریس عزیمت کرد، از دیدار ایشان با مسئولان فرانسوی مطلع شده است.
فروغی اضافه کرد: همچنین اختلافات میان فرانسه و آمریکا، لحنی که گاه رئیس جمهور آمریکا در مورد مکرون به کار میگیرد و همینطور اصرار روزافزون فرانسه بر حفظ استقلال راهبردی و شکل دهی به اروپای مستقل همگی میتواند نشان دهد که آمریکا ابتدا به ساکن انگیزه چندانی برای دادن این نقش به فرانسه نداشته است.
این کارشناس مسائل فرانسه خاطرنشان کرد: نباید فراموش کرد که فرانسویها از زمان سفر امانوئل مکرون به آمریکا و سخنرانی معروف مکرون در کنگره آمریکا همواره بر سه محور گسترش دایره برجام، مذاکرات موشکی و مذاکرات منطقهای تأکید داشتهاند که شباهت بسیار زیادی با خواسته های آمریکایی ها دارد. با این تفاوت که فرانسه برجام را نقطه آغازی برای مذاکرات در نظر می گیرد و علاقهای به ملغی شدن آن ندارد. بنابراین فرانسوی ها را بیشتر می توان به عنوان یکی از اعضای غربی برجام که خواسته های فرابرجامی نیز دارد در نظر گرفت تا میانجی، با این تفاوت گفتگو با آنها آسانتر است.
وی افزود: با این حال هر سه طرف؛ ایران، آمریکا و فرانسه در یک خواسته مشترکند. هیچ کدام نمی خواهند که جنگی در منطقه اتفاق بیفتد. جنگ در خلیج فارس موجب افزایش بهای نفت و به خطر افتادن امنیت اقتصادی اروپا می شود، و تضعیف کنترل ایران بر گذرگاه های مرزی موجب گسیل شدن خیل پناهجویان به اروپا می شود. از سوی آمریکا نیز به نظر میرسد که همچنان این کشور تحمل هزینه های جنگ را نداشته باشد. فرانسه به طور خاص هیچ علاقه ای ندارد که ایران از مرزهای تعریف شده در برجام به شکل معنی دار و غیر قابل برگشتی عبور کند.
کارشناس ارشد گروه فرانسه موسسه مطالعات معاصر ملل اظهار کرد: مؤلفه دیگری که باید مد نظر قرار گیرد نقشی است که فرانسه برای خود در نظام بین الملل تعریف کرده است. این نقش بیش از اینکه بی طرفی باشد، مطابق آنچه که خود فرانسویها توصیف میکنند نقش «قدرت بزرگ متوسط» است. قدرت بزرگ متوسط حافظ چندجانبه گرایی است زیرا یکجانبهگرایی ابرقدرت آن را از تمام معادلات حذف خواهد کرد. بنابراین فرانسه چه از نظر منافع مستقیم خود و چه از نظر نقشی که برای خود تعریف میکند، علاقه دارد که خود را به عنوان ناجی یکی از مهمترین چارچوب های چندجانبه منع اشاعه هستهای نشان دهد و خلاء کانال ارتباطی میان ایران و آمریکا موجب شده است که این فرصت در اختیار آن قرار گیرد. در عین حال آمریکایی ها به این دلیل که فرانسه را همسو با خود می دانند این نقش را پذیرفتهاند در حالی که لزوماَ در مورد آن خوشبین نیستند. ایران نیز در هر صورت علاقهای به فعال شدن گزینه "اسنپ بک" ندارد.
وی درباره رویکرد انگلیس در این موضوع هم اظهار کرد: در انگلیس مسائل مربوط به برگزیت در اولویت سیاست خارجی قرار دارد و در آلمان نیز دولت مرکل با نزدیک شدن به پایان دوره صدر اعظمی او بیشتر با مسائل داخلی خود درگیر است. همین مسائل منجر شده که فرانسه در انتصابات اتحادیه اروپا نیز نقش برتر را بازی کنند.
فروغی در پاسخ به این که اگر فرانسه در این میان پذیرفته شد تا محوریت این تماسها باشد ناشی از تلاش و تصمیم شخص امانوئل مکرون و ابتکار عمل او بوده است یا دلایل دیگری برای آن متصور است؟ تصریح کرد: هر دو. فرانسه نیازمند به چندجانبه گرایی است و جنگ در خاورمیانه برای آنها بسیار گران است. در عین حال علاقه ای که به نشان دادن قدرت دیپلماتیک و نقش بزرگ جهانی از سوی خود دارد موجب می شود که از خلاء موجود در میان ایران و آمریکا استفاده کند. در مرحله بعد ایران و آمریکا نیز این را پذیرفتهاند زیرا آمریکا فرانسه را معرف حداقلی از خواسته خود می داند و ایران نیز به هر حال علاقه ای به خروج سخت از برجام ندارد و ترجیح می دهد که به هر حال به تلاش های دیپلماتیک نیز فرصت دهد.
کارشناس ارشد مسائل فرانسه در پاسخ به اینکه برخی معتقدند چون دو طرف ایران و اروپا به سمت مسیر بی بازگشت از یک طرف غنی سازی 20 درصدی از سوی ایران و از سوی دیگر ارجاع مساله به شورای امنیت از سوی اروپا پیش میروند دو طرف تلاش های خود را سرعت دادند و این تحولات ناشی از نزدیک شدن به ساعت صفر است ولی به لحاظ محتوا تصمیمات و مواضع دو طرف ایران و آمریکا تغییری پیدا نکرده است. نظر شما چیست؟ گفت: اینکه گام بعدی ایران چه خواهد بود مشخص نیست. دکتر ظریف تأکید کردهاند که گام سوم نیز قابل بازگشت خواهد بود. اینکه اقدامات بعدی ایران منجر به فعال شدن "ساز و کار ماشه" می شود یا نه مسئله ای است که فعلاَ نمی توان در مورد آن اظهار نظر کرد زیرا هیچ اطلاع دقیقی در مورد گفتگوهای جاری میان ایران و فرانسه وجود ندارد. فرانسه نیز تاکنون خط قرمزی در این مورد اعلام نکرده است. اما آخرین بیانیه های فرانسه نشان می دهد که این کشور خروج ایران در حد کنونی را نیز نقض برجام می داند، در حالی که تاکنون به این صراحت چنین چیزی گفته نشده بود. لذا اصلاَ دور از ذهن نیست که در مقابل کاهش بیشتر تعهدات رویکرد سخت تری را در پیش بگیرد یا در مذاکرات بخواهند که ایران به رعایت کامل برجام بازگردد.
وی ادامه داد در مورد محتوای تصمیم ایران و آمریکا نیز باید توجه داشت که فرانسه بیش از آنکه به دنبال دستیابی به یک توافق جامع بدون حضور آمریکا باشد به دنبال این است که شرایط را برای گفتگویی مستقیم میان دو طرف آماده کند. فرض بر این است که در صورت انجام چینن گفتگوهایی هدف کاهش تنش به دست میآید و راه برای توافقی جامع تر باز می شود. فرانسه از آن رو که گمان می کند هم زبان ایران را می فهمد و هم زبان آمریکا را، فکر می کند که در این مورد می تواند موفق باشد.
فروغی در پاسخ به اینکه اخبار و گزارش ها در رسانه های گروهی نشان می دهد فرانسه و آمریکا بر روی دو مساله تاکید دارند اول مذاکرات جامع جدید بر سر همه چیز از جمله هسته ای، برنامه موشکی و منطقه و دوم دیدار ترامپ و روحانی. از نظر شما با توجه به این درخواست ها که از سوی ایران رد شده است امکان پیشرفت در کار وجود دارد؟ اظهار کرد: پاسخ به این درخواست ها الزاماً پاسخ آری و خیر نیست. فرانسوی ها اصرار دارند که در گام اول برجام باید به عنوان یک چارچوب چندجانبه حفظ شود. ایران نیز اعلام کرده است که در صورت بازگشت آمریکا به برجام حاضر به گفتگو است. در مورد برخی پروندههای منطقه ای مانند یمن هم اکنون نیز مذاکراتی انجام می شود. در مورد سوریه چارچوب آستانه وجود دارد. اینکه چارچوب برای انجام مذاکره جامع چگونه تعریف شود بسیار تعیین کننده است. اساساَ مذاکره کردن به این معنی نیست که دو طرف خواسته هایی صفر و یک برای خود تعریف کنند و در صورت عدم تحقق آنها هر چارچوبی را به هم بزنند. آنچه که مهم است این است که ما بدانیم در کدام موارد حاضر به معامله هستیم، در کدام موارد گفتگو را می پذیریم اما ما به ازای قابل توجهی می خواهیم و در کدام موارد اساساَ حاضر به مذاکره نیستیم.
این کارشناس مسائل فرانسه در پاسخ به اینکه آیا اراده و تمایلی در ترامپ برای برداشتن برخی محدودیت های نفتی و بانکی ایران می بینید؟ اگر این تمایل اکنون وجود دارد در ازای چه چیز خواهد بود؟ گفت: واقعیت این است که با توجه به مواضع نسبتا متغییر و ناپایدار ترامپ یافتن نشانهای دقیق برای پاسخ این سوال دشوار است. خود او نیز در جریان نشست گروه هفت از پاسخ به سوالی در این زمینه خودداری کرد. اما چیزی که به وضوح مشخص است و ترامپ تقریبا از ابتدا آن را مطرح کرده است، تمایل برای مذاکره با ایران است.
وی ادامه داد با توجه به تحلیلی که ترامپ از شرایط اقتصادی ایران دارد و با توجه به نظر حلقه اطرافیان او، به نظر می رسد او اعطای هرگونه معافت نفتی یا لغو تحریم ها را مشروط به این کرده است که ایران وارد مذاکرات شود. یعنی از دید او اعطای معافیت نفتی یا لغو احتمالی برخی تحریم ها می تواند نتیجه مذاکرات باشد نه اینکه مقدمه و پیش شرط تحقق مذاکرات. به ویژه که تلاش های زیادی از سوی تندروهایی مانند بولتون و پمپئو و همچنین اسرائیل برای جلوگیری از این مساله در حال انجام است. اما به نظر هر چقدر که به انتخابات آمریکا نزدیک تر می شویم، اختلافات ترامپ با بولتون بیشتر می شود، امکان نرمش و انعطاف ترامپ در باره پرونده ایران حوزه بیشتر می شود و او آمادگی بیشتری برای پذیرش این پیش شرط برای هرگونه مذاکره احتمالی را پیدا می کند.
وی در پاسخ به اینکه آیا شرایط سیاسی و دیپلماتیک برای یک توافق جامع فراهم است؟ اظهار کرد: این احساس نیاز در هر دوطرف وجود دارد و با نزدیک شدن به انتخابات در دو کشور بیشتر هم می شود اما تحقق هرگونه توافق یا حتی مذاکره با چند مانع مهم روبرو است: مساله نخست، ادراکات و تصورات دو طرف است که هرکدام طرف مقابل را بیشتر در موضع ضعف و نیازمند به توافق می بینند و یا حداقل چنین وانمود می کنند. علاوه بر این، مساله برای هردو به نوعی جنبه حیثیتی پیدا کرده است؛ ترامپ احساس می کند حتی در صورت آغاز مذاکرات و تحقق یک توافق جدید نیز نمی تواند مجددا به توافق هسته ای برگردد؛ مساله ای که ایران آن را به عنوان یک پیش شرط مطرح کرده است.
فروغی گفت: در طرف مقابل نیز آقای روحانی با توجه به بدعهدی آمریکا و شکست نسبی پروژه برجام و فشارهای فزاینده مخالفان سیاسی در داخل، نمی تواند بدون بازگشت ترامپ به برجام هرگونه مذاکره جدیدی را آغاز کند؛ در واقع، علاوه بر محدودیت های تصمیم گیری، سرمایه اجتماعی لازم برای انجام این کار را نیز در حال حاضر کاهش یافته است. تلاش های اسرائیل و برخی دولت های عربی منطقه و لابی های وابسته به آن ها در آمریکا و همچنین کارشکنی های حلقه بولتون و پمپئو برای مسدود کردن امکان مذاکره را نیز باید به این موانع افزود.
دیدگاه تان را بنویسید