مروری بر وضعیت معضل کارتن خوابی زنان در کشور به بهانه تئاتر« یک دقیقه و سیزده ثانیه»
چهار دردِ تئاتر
زن میگوید، شما بگریید! اجتماعِ بشری در هر دوره و هر عصری، آبستن حوادث گوناگون بوده است. به این معنا که در هر برهه از زیست انسانها، مسائل مختلفی گریبان آنها را در عرصه اجتماعی گرفته است؛ مسائلی که شاید مبتلابه فرد فرد افراد هر جامعهای نبوده اما در مسئولیت و آسیب و گزند، دامان همه آنها را خواه ناخواه گرفته است. همه انسانها در بروز چنین مسائل و مشکلاتی سهم داشتهاند، اما در وقتِ درمان، بسیاری از آنان سعی میکنند که خود را از این عرصه کنار بکشند. تئاتر «یک دقیقه و سیزده ثانیه»؛ روایتی است از زندگی زنان کارتنخواب. روایتی واقعی که زبان آنها شنیده شده و از دهان بازیگرانی همچون پانتهآ بهرام، سیما تیرانداز و لادن مستوفی شنیده میشود. به بهانه اجرای این اثر، ما نیز به بررسی ریشههای این مساله ناهنجار اجتماعی پرداختهایم.
کارتنخوابی، اصطلاحی آنقدر آشنا که نیازی به تعریف ندارد. در جامعه ما صحبت زیادی از کارتنخوابی به میان مردم آورده نمیشود. نهادهای متولی رسیدگی به این امر نیز در منظر اذهان عمومی صحبت چندانی از این مساله اجتماعی نمیکنند. چه به این دلیل که همه میدانند این معضل، بیخِ گوش ما و در چند کیلومتر آن طرفتر به قوت خود باقی است اما انگار قوانین نانوشته، ما را از صحبت درباره کارتنخوابها میترساند! اما وضع این آسیب در سالیان اخیر بهگونهای ظاهر شده که نمیتوان چشم بر آن فروبست.
بیخانمان در خیابان...
جامعهشناسان و محققان عرصه آسیبهای اجتماعی در تعریف این مفهوم اینطور آوردهاند که: «کارتنخوابی یک پدیده و یک مساله شهری بوده و بهطور خاص در کلانشهرها محسوس است. این پدیده یک معضل اجتماعی است که تالی فاسد آن در حوزههای دیگر مانند بهداشت، اعتیاد و... نما پیدا میکند. در حقیقت آنچه تحت عنوان پدیده کارتنخوابی در جوامع پدید آمده است، ولد معضل شایعتری با عنوان ولگردی یا همان بیخانمانی است.»
این یک تعریف جامع از کارتنخوابی است. پدیدهای که از سویی نهایت راه بسیاری از آسیبهای اجتماعی و مشکلات است و از سوی دیگر نیز میتواند سرمنشاء بسیاری از مسائل اجتماعی برای افراد باشد. این مساله میزان ارتباط زیادی با شرایط اولیه فرد کارتنخواب دارد. به این معنا که وقتی فرزند یک خانواده به دلیل ناتوانی در تحمل فشارهای روانی از محیط خانه فرار میکند و خیابان را بهعنوان مامن خود برمیگزیند، در ادامه این راه دچار آسیبهایی همچون اعتیاد تکدیگری و فقر، تنفروشی و... میشود. کارتن خوابی برای این فرد سرآغاز یک راه طویل است که البته این مسائل به صورت در هم تنیده، به زندگی او وارد میشود و در کنار هم او را به یک فرد مطرود تبدیل میکند. اما از سوی دیگر نیز برخی از افراد هستند که پس از طرد شدن از سوی خانواده، به سوی کارتنخوابی روی میآورند. آنها در مرحلهای قدم به خیابان گذاشتهاند که دچار معضلات دیگری همچون اعتیاد، دزدی، فقر و... هستند و راه علاجی برای این مسائل در چنته نداشتهاند.
این افراد به هر کدام از این دلایل وارد خیابان میشوند و دوره جدیدی از زندگیشان را در خانه جدید آغاز میکنند. آنها در حقیقت به علت شرایط ویژه جسمی، روانی یا اجتماعی، جایگاه و مسکن ثابت، درآمد و شغل مناسب ندارند. وقتی منبعی برای کسب درآمد ندارند، مجبور هستند که از فرصتهای رایگان جامعه بهره ببرند. این افراد حتی از حمایتهای اجتماعی و حمایتهای خانواده نیز برخوردار نیستند. نه سازمان و نهادی در پی سامانبخشی به وضعیت نیازهای اولیه آنان بوده و هست و نه از سوی خانواده یا فردی در اجتماع این اهتمام وجود داشته است. از منظر اجتماعی، کارتنخوابها طردشدگان اجتماعیاند. واژه طردشدگی در برابر مفهوم شهروندی قرار دارد. طرد اجتماعی برای توصیف شرایط گروههای حاشیهای در جامعه به کار میرود که هم از منابع منظم اشتغال محروماند و هم از چتر حمایتی دولت بیبهرهاند. فاقد حقوق اساسی شهروندی و قربانی تبعیضاند و هیچ دسترسی و ارتباطی با نهادهای قدرتمند ندارند تا آنها را حمایت کنند. افرادی که در خیابانها میخوابند، نقطه اوج طردشدگی اجتماعی به حساب میآیند. آنان از جامعه رانده شده و از شیوه متعارف زندگی که اغلب مردم آن را برای خود بدیهی تصور میکنند، محروماند.
در نتیجه این فرد مجبور است که شبها را در خیابان به صبح برساند و به جای سر نهادن بر بالین خانگی یا اجتماعی، سر بر کارتن بگذارد. همین وضعیت منجر به بروز آسیبهای دیگری میشود که به صورت موسع در مطالب دیگر این پرونده به آنها اشاره کردهایم. ابتلا به بیماریهای عفونی چون ایدز و هپاتیت و البته انتقال آن به دیگران نیز از مهمترین مسائلی است که در کمین کارتنخوابها و خصوصا زنان کارتنخواب است.
سرِ سیاهِ زمستان!
بهار سال گذشته بود که صحبت از آمار کارتنخوابی زنان، در بازار آسیبهای اجتماعی داغ شد. معاون رئیسجمهور در امور زنان و خانواده از وجود 5 هزار زن کارتنخواب در کشور خبر داد و گفت: «از میان 15 هزار کارتنخوابی که در کشور وجود دارند، 5 هزار نفر از آنان زن هستند.»
همچنین به گفته معاون خدمات اجتماعی سازمان رفاه و مشارکتهای اجتماعی، شهردار تهران؛«میانگین سن زنان کارتنخواب شهر، از سنین بالاتر به 17 و 18 سال کاهش یافته است. زمانی در هشت سال گذشته عمده آمار زنان بیخانمان و کارتنخواب شهر تهران به زنان سالمند تعلق داشت، اما این روزها شاهد حضور زنان جوان در خیابانها هستیم.»
این نخستین باری بود که در دهه نود بحث کارتنخوابی زنان در افکار عمومی مطرح میشد. پیش از این نیز، در سال ١٣٨٢ بود که با مرگ تعدادی از کارتنخوابها در شهر تهران، در اثر یک موج سرمای شدید در زمستان، توجه جامعه به این معضل جدی اجتماعی جلب شد. طرح جمعآوری و ساماندهی کارتنخوابها توسط شهرداری تهران استارت خورد. اما زمستان 82؛ آغاز شکلگیری بحرانی جدید برای مدیریت شهری و دستگاههای مسئول بود. از آن تاریخ گرمخانهها بهعنوان پناهگاه اضطراری برای کارتنخوابها احداث شد و تا امروز نیز کماکان مشغول فعالیت است.
چهار درد!
اهمیت معضل کارتنخوابی برای فردی از افراد در جامعه امروز ما پوشیده نیست. به این معنا که حکایت وجود 5000 کارتنخواب زن در شهر تهران نیز شاهدی بر این ادعاست. اما نگاهی به سوابق پژوهشی و تحقیقاتی در این زمینه، فضای دیگری را به ما نشان میدهد.
جستجوها ما را به این نتیجه رساند که درباره کارتنخوابی در کشور؛ تنها چهار عنوان تحقیق وجود دارد که از منظر روانشناسی، پزشکی و جمعیتشناختی به موضوع کارتن خوابی پرداخته است. از منظر اجتماعی نیز به استثنای تعدادی انگشت شمار از پایاننامهها، در مجموع چهار عنوان تحقیق به وسیله استادان دانشگاه در زمینه کارتنخوابی در داخل کشور انجام شده است. این تحقیقات عبارتند از سیاستگذاری اجتماعی در مواجهه با پدیده کارتنخوابی (عبدالحسین کلانتری و همکاران، ١٣٩٢)، بررسی وضعیت امید به زندگی زنان بیخانمان شهر تهران (خدیجه سفیری و رسول خادم، ١٣٩٢)، بررسی عوامل اجتماعی و اقتصادی موثر بر بیخانمانی بیخانمانهای شهر تهران (نادر سالارزاده امیری و محمدی، ١٣٨٨)، اعتیاد، طرد اجتماعی و کارتنخوابی در شهر تهران (رحمتالله صدیق سروستانی و آرش نصر اصفهانی، ١٣٨٩)
مروری گذرا بر دیباچه این تحقیقات نشان از آن دارد که آثاری که حامل نگاه جامعهشناختی درباره کارتنخوابی باشند، بسیار کم است. این در حالی است که کارتنخوابی از نظر ما یک مساله اجتماعی است؛ اما بررسی تحقیقات پیشین در حوزه کارتنخوابی در ایران به خوبی این موضوع را نشان میدهد که سهم پژوهشهای جامعهشناختی که مبتنی بر بینش تئوریک باشد و در پی ارائه توصیه و راهکار مبتنی بر بینش نظری و تجربی باشد، در این میدان بسیار کم است. حتی کمتر از انگشتان یک دست! البته توجه به این نکته نیز ضروری ست که بسیاری از تحقیقاتی که در این باره انجام میشود، دارای طبقهبندی اسناد در سیستم بوروکراسی است و امکان عرضه آن به جامعهوجود ندارد.
علاوه بر حوزه تحقیقات و پایاننامهنویسی درباره موضوع کارتنخوابی، ما نگاهی گذرا بر اوضاع چاپ و نشر کتاب در این زمینه داشتیم. بحث محرومیت و طردشدگی یکی از مهمترین سرفصلهایی است که در این باره باید به آن توجه کرد و تالیف در حوزه کارتنخوابی زنان یا مردان را میتوان در این حوزه قرار داد. کتابهای مربوط به این حوزه که در ایران موجود است، عبارتند از نظریههای جامعهشناسی طردشدگان اجتماعی؛ مارتین زیبرا، صداهای ناشنیده - مقدمهای بر طرد اجتماعی در تهران؛ حجت کاظمی و سعید عطار و طرد اجتماعی- رویکردی جامعهشناختی به محرومیت؛ احمد فیروزآبادی و علیرضا صادقی.
همچنین تنها کتابی که با عنوان کارتنخوابی در بازار کتاب کشور وجود دارد، کتاب جامعهشناسی کارتنخوابی؛ اکبر علیوردینیا است که حاصل انجام یک تحقیق درباره علل کارتنخوابی در تهران و البته به سفارش شهرداری تهران صورت داده شده است.
این حجم از بیتوجهی جامعه محقق و نویسنده در کشور به بحث کارتنخوابی یکی از مهمترین سرفصلهای انتقادی در این حوزه است. جستجو در این باره، تنها ما را به سوی گزارشهایی میبرد که خبرنگاران و فعالان رسانهای در این باره نگاشتهاند و البته قدمت تاریخ برخی از موخرترین آنها به 4 سال پیش میرسد!
هنر برای انسان
سالیان درازی است که در فضای فرهنگی و هنری کشور، شنوای رواج اصطلاحی با عنوان هنر برای هنر هستیم! اصطلاحی که بیش از آنکه یک عبارت برای بیان معنا باشد، یک پُزِ خاص برای جا گرفتن در دستهبندیهای روشنفکری این روزهای جامعه است! هنر برای هنریها دم از فضایی میزنند که در آن نه تنها نویسنده و نقاش و بازیگر و کارگردان در پی القای مفهومی به مخاطب نیستند، بلکه از اساس چنین زاویه نگاهی را امری مذموم میشمارند! آنها هنر را تنها برای نفس هنر میخواهند و کارکردی برای آن متصور نیستند.
این در حالی است که اندیشه درباره مسائل هنری و اساسا هر ابزار بیانی، نمیتواند این خنثیبودن در معنا و مفهوم را پذیرا باشد. هنر در پی آن است که با بیان خاصِ خود، گونهای از معنا را به مخاطب منتقل کند. این معنا اما ارتباط مستقیمی با دغدغه هنرمند دارد. هنرمندی که بالطبع باید نگاهی به جامعه داشته باشد تا بتواند اثری را خلق کند نهتنها بازتاب وضعیت جامعه او باشد، که جایی در میان مخاطبان نیز باز کند.
یکی از مهمترین شاخههای این ابزارها، برای بیان مفاهیم تئاتر است. تئاتر یکی از مهمترین و روانترین و مستقیمترین ابزار برای بیان ایدههای هنرمند است. هنرمند تئاتر در پی آن است که معضلات جامعه خود را در محیط زنده و کوچک تئاتر و روی صحنه، با زبانی ساده بازگو کند. مخاطب در محیطی این چنینی با دیدن صحنههای زنده همراه روایتی میشود که کارگردان نویسنده تئاتر برای او در نظر گرفته است.
«یک دقیقه و سیزده ثانیه»؛ یکی از مهمترین روایاتی است که در فضای اکنونِ تئاتر ایران شاهد آن هستیم. پرداختن به معضلات اجتماعی در فضای هنر کنونی، چنان کمرنگ شده که روی صحنه بردن تئاتری با موضوع زنان کارتنخواب، را میتوان یکی از مهمترین رویدادهای فرهنگی در عصر حاضر ارزیابی کرد.
دیدگاه تان را بنویسید