تکریم تعلیم باید برنامهریزی مدونی داشته باشیم
حجت الاسلام سیدمرتضی شیرازی
با بررسی معضلات و مشکلات موجود در جامعه ایران اسلامی و توجه به وجود گرههای کوری همچون فقر، بیکاری، مسائل و مشکلات اخلاقی، بالارفتن روزافزون آمار طلاق و مشکلات خانوادگی، نبود برنامهریزی مدون برای پیشبرد امور در بسیاری از عرصهها بهرغم تلاشهای قابلتوجه از یک سو، و آسیبشناسی موارد مذکور همراه با مقایسه این موارد با سایر کشورهایی که مدتها از وجود این معضلات رنج برده و گاه نیز آنان را به ورطه هلاکت و نابودی کشانده است از سوی دیگر، تنها به یک مقوله چارهساز میتوان دست یافت و آن مبحث آموزشوپرورش اقشار مختلف جامعه مطابق با نیازها و ایدئولوژی آن جامعه است که میتواند با بسترسازیهای صحیح، ضمن ارائه راهکارهایی برای حل معضلات موجود، نسبت به فضاسازیهای لازم برای آینده کشور و جامعه، زیرساختهای مناسب را ایجاد نماید تا با تربیت نسلی نو براساس معیارهای درست نتیجه گرفته شده از اشتباهات گذشته، اولا جلوی تکرار این اشتباهات را بگیرد و ثانیا نسل جدید را نسبت به وقوع در اشتباهات و معضلات مذکور واکسینه و بیمه نماید.
از آنجا که مطابق با آموزههای دینی مبتنی بر تربیت کودک برای قبل از تولد، دوران کودکی تا سن هفت سالگی و سپس نوجوانی و جوانی، راهنماییها و ارشادات مختلفی بیان شده تا فرزندی صالح چه از جهت اخلاقی و چه از جهت روحی، روانی و کارآمد تربیت شده و برای خود، خانواده و جامعه مفید باشند از یک سو، و اجرای عملی این آموزهها توسط کشورهایی نظیر ژاپن، چین، کرهجنوبی ـ که حتی از نظر زیربناهای اعتقادی تفاوت اساسی با آموزههای مذکور دارند ـ و کشورهای اروپایی مانند آلمان که در اثر جنگ جهانی بهطور کامل تخریب شده و با گذشت چندین دهه از این واقعه هولناک، هنوز موظف به پرداخت غرامت جنگی است و امثال اینها، با برنامهریزیهای دقیق و ترسیم نقشه راه آینده فرزندان براساس پیشبینیهای لازم برای بخشهای گوناگون کشور به صورت تدوین کتب درسی و روشهای آموزشی اخذ شده از مبانی مذکور و متناسب با سنین مختلف، بهرغم گذراندن خرابیها و ویرانیهای پس از جنگ جهانی و نبود منابع خدادادی نظیر نفت، گاز، معادن از سوی دیگر در کنار تبدیل این کشورها به مجموعهای از کشورهای قدرتمند و ثروتمند جهان، به وضوح میتوان به نقش کلیدی آموزشوپرورش در این تحولات و وجود نقاط ضعف در مراکز مختلف آموزشی آموزشوپرورش و دانشگاهای کشورمان پیبرد که به صورت ناخودآگاه عبارت معروف سیدجمال الدین اسدآبادی را به ذهن متبادر میسازد که: «در غرب اسلام را دیدم و مسلمان ندیدم و در شرق مسلمان دیدم و اسلام ندیدم».
در اینجا به یاد خاطره یکی دوستان افتادم که بیان آن خالی از لطف نیست. ایشان میگفت: «در ژاپن برای انجام کار بانکی در قسمتی از شهر دنبال بانک میگشتم، بالطبع دنبال ساختمانی شیک با تابلویی زیبا بودم و به سمت اولین مکان با این مشخصات حرکت کردم اما در نزدیکی آن متوجه شدم که آن مکان یک مدرسه است. با خودم گفتم احسنت چه مدرسه خوبی! و در حالی که همچنان در ذهن ناخودآگاه خویش دنبال مکانی شیکتر و مهمتر برای بانک میگشتم؛ از شخصی آدرس بانک را پرسیدم که یک ساختمان قدیمی با یک تابلو معمولی را نشانم داد؛ با تعجب وارد بانک شده و کار بانکی خود را که انجام دادم طاقت نیاوردم و به رئیس بانک گفتم چرا ساختمان بانک از مدرسه ضعیفتر است؟! او هم با تعجب توضیح داد که ما کلا هشت نفر کارمند هستیم که فقط کاغذهای رنگی (پول) را جابجا میکنیم و اگر زلزلهای هم بیاید فقط هشت نفر خواهیم مرد ولی در مدرسه پانصد سرمایه گرانقیمت (دانشآموز) با چندین استاد هستند که اگر آسیب ببینند خسارتش جبرانناپذیراست؛ بنابراین ما بهترین ساختمانها و امکانات را به مدرسهها میدهیم چون آینده کشورمان در مدارس ساخته میشود. اینجا بود که به فکر فرو رفتم که شاید علت عدم پیشرفت و توسعه قابل قبول کشور ما، اختصاص بهترین ساختمانها برای استانداریها، فرمانداریها، شهرداریها، بانکها و...، در مقابل برقراری عمده مدارس و مراکز آموزشی در ساختمانهای قدیمی و کپرها همراه با کلاسهای چندشیفته با چهل دانشآموز و بیشتر و معضلاتی از این قبیل بوده و به همین دلیل است که «ما همچنان اندر خم یک کوچه ایم».
لذا به لزوم اهمیت ویژه مجموعههایی نظیر «آموزشوپرورش»، «وزارت علوم، تحقیقات و فنآوری» و «حوزههای علمیه» که بهصورتهای گوناگون در آموزشوپرورش بخشهای مختلف جامعه در ابعاد گوناگون ایفای نقش مینمایند به زیرمجموعههای خود پیمیبریم؛ هم از نظر تأمین هزینههای زندگی ایشان به صورت یک زندگی آبرومند و شرافتمندانه ـ و نه مانند وضع امروز که عمدتا از حقوق و دستمزد پایینی بهرهمند بوده و در نتیجه اجبارا به شغلهای دیگری نظیر مسافرکشی و شغل آزاد رو آورده و مرتبا درگیر بازپرداخت اقساط و امثال اینها بوده و کمتر فرصت مطالعه برای تدریس و تعلیم مفید و سازنده را پیدا کرده و عمدتا دانشآموزان را وادار به گرفتن کلاسهای خصوصی و کتابهای کمک آموزشی مینمایند ـ و هم از نظر گذاشتن دورههای آموزشی مرتب برای ارتقای سطح علمی این مجموعهها مطابق با نیازها و تکنولوژیهای روز جامعه؛ در کنار فرهنگسازی لازم برای تبیین جایگاه ویژه ایشان از نظر علمی و حقی که بر تک تک افراد جامعه از صدر تا ذیل دارند. پیرو فرمایشات امیرکلام، امیرالمومنین علیه السلام که میفرمایند: «هر کس حرفی را به من بیاموزد مرا بنده و برده خویش ساخته است» یا سخن فردی مانند صدراعظم آلمان در جواب اعتراض پزشکان و مهندسان نسبت به هم ردیف قرار گرفتن حقوق معلمان با ایشان که: «چطور توقع دارید میزان حقوق اساتیدتان را کمتر از حقوق شما قرار دهم؟»
در این میان اما باتوجه به افت تحصیلی قابلتوجه دانشآموزان و دانشجویان امروزی نسبت به چند دهه گذشته بهرغم بالارفتن ضریب هوشی نسل جدید طبق آمارها، نبود برنامهای مدون مبتنی بر تناسب پذیرش ورودی دانشآموزان و دانشجویان با نیازهای بازار کار و تغییر ساختاری در عمده نظامهای آموزشی در آموزشوپرورش و آموزش عالی را میتوان بهعنوان مهمترین عامل این معضل بیان کرد که متأسفانه نسل جوان امروز کموبیش با آن دست و پنجه نرم میکنند و شاهد آن هستیم که افراد دارای مدارک مختلف حتی در سطوح عالیه، عمدتا در بخشهایی مشغول به کار هستند که کمتر ارتباطی با رشته تحصیلی ایشان دارد و در نوع خود خسارتی هم برای خود شخص از جهت صرف عمر و هزینه کلانی که در این راه صرف کرده و هم برای کشور و جامعه منجر به فرار مغزها در بسیاری از موارد و بهرهبرداری سایر کشورها از این متخصصین با آمارهای تصاعدی روزافزون مهاجرت، که مهمترین شاهد این مدعی سر ریز شدن برخی از متخصصین و فارغالتحصیلان در سال نسبت به نیاز تقاضای بازار کار، و کاهش همان رشته تخصصی و تحصیلی در سالهای بعد و امثال اینهاست، مانند میوهها و خوراکیهایی که چون برنامهریزی مدون و نیازسنجی خاصی پشت سر آنها نیست بهطور مثال یک روز سیبزمینی و پیاز آنقدر کاشته میشود که به جهت اشباع بازار، حتی جمعآوری آنها از مزارع دارای صرفه اقتصادی نیست و یک روز هم مثل امسال، پیاز به قیمت نجومی رسیده و دستیابی به آن برای اقشار مستضعف تبدیل
به رویا میشود.
پس باید گفت که تکریم مجموعههای آموزشی در اصل تکریم جامعه بوده و بنابراین باید فکری اساسی برای این مجموعه کرد نه اینکه ماهها حقوق معلمان و سایر مراکز آموزشی پرداخت نشده یا میزان پرداختی به اساتید دانشگاهها به مراتب کمتر از بسیاری از مدیران و کارمندان و قرار گرفتن در ردیف کشورهای انتهایی جدول پرداخت حقوق اساتید دانشگاههای جهان باشد؛ برخلاف کشورهایی مانند آمریکا، اردن، لبنان، عراق و... با بالاترین پرداخت حقوق به اساتید دانشگاهها، که به نوبه خود بیانگر کماهمیتی به موضوع آموزش در جامعه امروزی است و باید برای آن چارهاندیشی مناسب صورت گیرد که فکر نمیکنم با فضای حاکم امروزی بر دو مجموعه «آموزشوپرورش» و «علوم، تحقیقات و فنآوری»، کورسوی امیدی در این خصوص وجود داشته باشد و شاید با تغییر و تحول بنیادین و اساسی در این دو مجموعه بزرگ در دولت دوازدهم حتی تا سطح تغییر وزیر در صورت لزوم، بتوان افق نسبتا روشنی را برای آن تصور کرد.
و در کنار مباحث فوق بحث ارتقای کیفیت در نحوه آموزشوپرورش و استفاده از فرصتهای شایسته تربیتی و پرورشی با در اختیار بودن قشر قابلتوجهی از افراد جامعهای که آمادگی پذیرش و فراگیری مطالب و رفتارهای اطرافیان و بهخصوص معلمین و اساتید خود را دارند از اهمیت ویژهای برخوردار است.
همانطور که در قرآن کریم آمده است: «و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه» و یا امام خمینی(رحمت الله علیه) در جایی میفرمایند: «تزکیه قبل از تعلیم و تعلم است» و در جایی دیگر میفرمایند: «دانشگاه کارخانه آدمسازی است» که بیانگر وظیفه اصلی معلمین و اساتید دانشگاهها در تدریس علوم و فنون موجود در کتب درسی به صورتهای عملی با داشتن رفتارهای مناسب و شایسته، دانشآموزان و دانشجویان را با روشهای خوب اخلاق فردی، اجتماعی، اسلامی، سیاسی و امثال اینها آشنا نمایند تا در کنار فراگرفتن علوم لازم، روشهای کاربرد صحیح آن در مسیر تعالی و سعادت بشر را فرا گرفته، علمآموزی ایشان مفید و سازنده باشد و نه همانند برخی از دانشمندانی که اختراعات و اکتشافاتشان بیشتر برای بشریت مضر بوده تا مفید و کارآمد، و بنابراین برای این مقوله نیز باید با برنامهریزی مدون برای امور پرورشی و دینی خارج از مقولههای موجودی که تنها به گذراندن واحدهای دروس عمومی و شرط گرفتن نمره قبولی که غالبا در آنها برای ارتقای به کلاس و ترم بالاتر بسنده شده ـ و کمتر به شکل کاربردی برای این مجموعه عظیم تشنه حقایق مطابق با فطرت ارائه میگرددـ چارهاندیشی کرد. به امید آن روز
دیدگاه تان را بنویسید