سیدعباس صالحی چگونه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را اداره میکند؟
از جنس حوزه
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، همانطور که از اسمش نیز پیداست، قرار بوده که یک نهاد فرهنگی باشد. یک مرکز مدیریت و برنامهریزی کلان که درد فرهنگ کشور را بشناسد و برای آن نسخههای خوبی بنویسد. متصدیانش هم بهدنبال داروهای خوب بروند و خلاصه این دردِ لاعلاج را درمان کنند. اما معلوم نیست چرا سالهاست که این دردِ کهن، به تن نحیف فرهنگ باقیمانده و کهنه و کهنهتر شده
شاید نتوان نظر دقیقی درباره این مطرح کرد که در تاریخ نظام سیاسی جمهوری اسلامی، وزارت فرهنگ و ارشاد روزهای سختتری را به جهت ریاست ناکارآمدان به خود دیده، یا وزارت آموزش و پرورش! دو سنگر مهم که همواره افرادی در رئوس آن قرار داده شدهاند که بهرهشان از فضای سیاسی یا امنیتی کشور، بیش از فضای فرهنگی و آموزشی بوده است. یا چهرههایی با سوابق امنیتی و اطلاعاتی و سیاسی بودند یا دانشآموختگانی از رشتههای فنی و مهندسی که قطعا، طبعی متفاوت از آنچه با روح فرهنگ سازگاری دارد را در خود داشتهاند!
این گزاره، همواره یکی از مهمترین گلایههای اهالی فرهنگ و هنر بوده است. گلایهای که این روزها و همزمان با معرفی وزیر جدید فرهنگوارشاد به مجلس شورای اسلامی، در کمتر یادداشت یا مصاحبهای به آن برمیخوریم. وفاق جمعی درباره گزینه احتمالی وزارت ارشاد که اکنون سرپرست این وزارتخانه نیز هست، فعالین حوزه فرهنگ را بیشتر از گذشته به آینده امیدوار کرده است!
در این نوشتار پس از مروری کوتاه بر آنچه وزارت ارشاد را تا به امروز رسانده، به سراغ مرور برنامههای وزیر پیشنهادی آینده میرویم. برنامههایی که امید است با طرح درست و اجراییسازی آنها، بتوان فرهنگ را از این شرایط بیمارگونه تا حدود زیادی خارج کرد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا امروز که حدود 40 سال از استقرار نظام جمهوری اسلامی میگذرد؛ دوازده تن مسئولیت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را بر عهده داشتهاند. مسئولیتی که در دورههای مختلف با سروصداها و حاشیههای زیادی همراه بود و در واقع یکی از خبرسازترین وزارتخانهها را پشتیبانی کرده است. تا چندی دیگر شاهد معرفی سیزدهمین تن از این فهرست به مجلس خواهیم بود و در همین راستا، مروری کوتاه بر کارنامه این وزارتخانه در طی سالیان متمادی خواهیم داشت.
پس از ادغام دو وزارتخانه فرهنگ و هنر و برخی ارگانهای وزارت علوم و آموزش عالی، وزارتخانهای جدید با نام وزارت فرهنگ و ارشاد تشکیل شد. چندی بعد؛ در خردادماه ۱۳۵۸ بود که نام این وزارتخانه برای دومین بار به وزارت ارشاد ملی تغییر داده شد.
این آخرین باری نبود که عنوان وزارت ارشاد دستخوش دگرگونی شد. وزارتخانه یک سال بعد، یعنی در سال ۱۳۵۹ نامش به وزارت ارشاد اسلامی تغییر کرد و در همان سال، تعدادی از واحدها از وزارت فرهنگ و آموزش عالی جدا و در وزارت ارشاد اسلامی ادغام شدند.
وزارت ارشاد اسلامی تا اسفند ۱۳۶۵، با همین عنوان به کار خود مشغول بود. اما در همین زمان بود که به موجب قانونِ اهداف و وظایف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، نام وزارت ارشاد اسلامی به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تغییر یافت. این آخرین باری بود که درباره عنوان این وزارتخانه در جمهوری اسلامی ایران، تصمیمی تازه گرفته میشد.از ابتدای تشکیل نظام جمهوری اسلامی تاکنون چهرههای زیادی سکاندار این وزارتخانه بودهاند. مرحوم ناصر میناچی، عباس دوزدوزانی، عبدالمجید معادیخواه، سیدمحمد خاتمی، علی لاریجانی، مصطفی میرسلیم، سیدعطاءالله مهاجرانی، احمد مسجدجامعی، محمدحسین صفارهرندی، سیدمحمد حسینی، علی جنتی و رضا صالحیامیری، نامهای آشنایی بودند که هرکدام برای سالیان نه چندان درازی، عنوان وزیر ارشاد را با خود همراه داشتهاند.
دوران فعالیت و البته بر کناری تمام آنان نیز، با حاشیههای زیادی همراه بود که تا حدود زیادی متأثر از فضای سیاسی جامعه و نقش آنها در ساختارها و نهادهای سیاسی یا امنیتی بوده است! معضلی که همواره سایه سیاست را بر سر برنامههای فرهنگ کشور برقرار نگه داشته و اجازه خروج از این فضا را صادر نکرده است.
وزارتخانهای به قدر یک حسینیه!
ناصر میناچی؛ نخستین وزیر ارشاد جمهوری اسلامی ایران، در دولت مهندس مهدی بازرگان بود. در آن دوران عنوان تبلیغات و جهانگردی، برای این وزارتخانه انتخاب شده بود که به دلیل نقش مرحوم میناچی در مدیریت حسینیه ارشاد و فعالیتهای فرهنگی سابقهدار وی در آن مکان، پیشنهاد تغییر نام وزارتخانه به ارشاد ملی طرح و پذیرفته شد.
میناچی از جمله افرادی بود که در جریان تهیه پیشنویس قانون اساسی، فعالیت داشت. در دولت موقت به سمت وزارت ارشاد منصوب شد و البته با استعفای دولت موقت، با طرح اتهام ارتباط با آمریکا، از سوی برخی از سیاسیون مثل محمد موسوی خوئینیها، بازداشت و راهی زندان شد! بازداشتی که باعث شد میناچی از این اتهام به امام شکایت برده و خواستار برخورد با برخی از این افراد شود. این در حالی است که در جریان درگذشت میناچی و سالهای پایانی عمر وی، بسیاری از این چهرهها، تلاش میکردند تا ارتباطاتشان با او را به نحو دیگری نمایش دهند.
پس از کنارهگیری دولت موقت و برکناری میناچی، عباس دوزدوزانی؛ نخستین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و دومین وزیر ارشاد در جمهوری اسلامی شد. وی در سالهای 1359 تا 1360، در کابینه محمدعلی رجائی، عهدهدار این سمت بود. فعالیتهای فرهنگی دوزدوزانی البته تا دوران ریاستجمهوری سیدمحمد خاتمی ادامه داشت. او معاون وزیر علوم وقت و مشاور رئیسجمهور اصلاحات نیز بود. درخصوص دوران وزارت دوزدوزانی در ارشاد، سخن زیادی گفته و شنیده نشده است، آنچه از کارنامه او که همواره مورد توجه رسانهها و تاریخنویسان قرار گرفته، تاسیس سپاه پاسداران و جریانات مرتبط با آن بوده است.
از سر راه برداشتن یک مزاحم پس از شهادت رجایی و روی کار آمدن کابینه شهید باهنر، دولت موقت مهدوی کنی و سرانجام کابینه میرحسین موسوی، در سال 1360؛ عبدالمجید معادیخواه، به سمت وزارت فرهنگ و ارشاد در کابینه باهنر منصوب شد. در همین ایام بود که ایده انقلاب فرهنگی در فضای کشور مطرح شد و در پی آن، دانشگاهها و مدارس کشور تعطیل و دستور اصلاح متون درسی، در این پایگاههای علمی، صادر شد.
معادیخواه که پیش از این نمایندگی مردم تهران در نخستین مجلس شورای اسلامی را به عهده داشت، در جریان انقلاب فرهنگی مواضع متفاوتی از فضای آن روز اتخاذ کرد. وی در مصاحبهای در این باره گفته بود:«اینکه مزاحم و مانعی را از سر راه برداریم، اسمش انقلاب فرهنگی نیست!... آن چیزی که بهعنوان انقلاب فرهنگی شکل گرفت آمیزهای است از واقعیتهای انقلاب و کاستیهایی که به دلیل شرایط خاص در آن بوده و این شرایط به کارهایی که در مجموع زیانبار بود مشروعیت داد و همه پیامدهایش ستایشبرانگیز نیست.»
معادیخواه تا آذرماه 1361، عهدهدار این سمت بود و با روی کار آمدن کابینه میرحسین موسوی، جای خود را به سیدمحمد خاتمی داد. خاتمی از آذر ماه 1361 تا خردادماه 1371؛ در سمت وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی باقی ماند. پس از آن با نوشتن نامهای به مرحومهاشمی؛ رئیسجمهور وقت، استعفای خود را از این سمت اعلام کرد و به کتابخانه ملی ایران و البته شورای عالی انقلاب فرهنگی بازگشت. علی لاریجانی، گزینه بعدی برای احراز این سمت در وزارتخانه ارشاد بود که از سوی دولت هاشمی رفسنجانی به مجلس شورای اسلامی، پیشنهاد شد.
آسیاب به نوبت...
لاریجانی تا بهمن ماه 1372 در وزارت ارشاد اسلامی باقی ماند و پس از آن به سازمان صداوسیما رفت. لاریجانی که تا پیش از وزارتش در ارشاد، جانشین ستاد مشترک سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود، در سال 1372 جای خود را به مصطفی میرسلیم؛ معاون رئیسجمهور وقت در امور تحقیقات داد. میرسلیم نیز تا پایان دوره دوم ریاستجمهوری هاشمی در این سمت باقی ماند.
میرسلیم که تا پیش از این، عهدهدار سمتهای سیاسی در بدنه نظام سیاسی کشور بود، توانست مصالح موقعیتی را به خوبی در دولت سازندگی درک کند و در مسیر همراهی با این مصالح گام بردارد. او قبل از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، معاونت سیاسی - اجتماعی وزیر کشور، عضویت در حزب مؤتلفه، نامزد پیشنهادی این حزب برای نخستوزیری و در دولت حضرت آیتالله خامنهای سرپرست نهاد ریاستجمهوری و مشاور عالی رئیسجمهور بود. وی یکی از نخستین چهرههای کاملا سیاسی بود که از ابتدای پیروزی انقلاب تا بدان روز، به یکباره پا به عرصه فرهنگ گذاشته و عهدهدار مهمترین سمت در این حوزه شده بود!
سید عطاءالله مهاجرانی و احمد مسجدجامعی نیز وزیران ارشادی دولت اول و دوم اصلاحات بودند. مهاجرانی که با سرنوشتی سیاسی از کشور خارج شد. مسجدجامعی نیز برای چهار سال تمام، در وزارت ارشاد باقی ماند و البته جرقه اولیه بسیاری از رخدادهای فرهنگی بزرگ کشور مثل نمایشگاه بینالمللی کتاب، نمایشگاه بینالمللی قرآن و احداث خانههای کتاب در شهرهای ایران نیز در دوران وزارت او زده شد. مسجدجامعی، بعد از محمد خاتمی؛ دومین وزیر ارشادی بود که برای یک دوره کامل در این وزارتخانه باقی ماند و البته اموری از جنس فرهنگ را نیز در فضای سیاستزده جامعه آن روز پیگیری کرد!
با روی کار آمدن دولت مهرورزی و تحول عمدهای که در فضای سیاسی و جناحبندیهای سیاسی کشور اتفاق افتاد، محمدحسین صفارهرندی و سیدمحمد حسینی به ترتیب عهدهدار وزارت ارشاد شدند. صفارهرندی در چهار سال نخست دولت نهم و حسینی در چهار سال دولت دهم، در این وزارتخانه بودند که البته جابجایی آنان نیز طبق روند دیگر وزرای این عرصه، با حاشیههای سیاسی همراه بود. علی جنتی و صالحیامیری نیز دو وزیر ارشاد اخیر بودند که در دولت اول حسن روحانی روی کار آمدند. صالحیامیری حدود یک سال و جنتی سه سال از عمر چهارساله دولت را در وزارت ارشاد سپری کردند. در فاصله خداحافظی جنتی از ارشاد و روی کار آمدن صالحیامیری، سیدعباس صالحی عهدهدار سرپرستی این وزارتخانه بود. سرپرستی که این روزها در قاموس وزیر پیشنهادی دولت دوازدهم به مجلس معرفی شده و این بار اهالی فرهنگ دلِ خوشی از او دارند!
همراهِ حوزه
سیدعباس صالحیشریعتی؛ زاده ۱۳۴۲- مشهد. در نوجوانی وارد حوزه علمیه مشهد شد، پس از آن به حوزه علمیه قم عزیمت کرد و دروس خارج را در قم گذراند. در حوزه قم و مشهد از محضر اساتیدی همچون آقایان؛ صالحی، مدرسی و فلسفی، وحید خراسانی، جواد تبریزی، زنجانی، علمالهدی و دیگران بهرهمند شد.
او همچنین در فلسفه از آقایان دینانی، انصاری شیرازی و حسنزاده آملی بهره برده است.
نخستین سمت اجراییصالحی، در فواصل سال 1365 تا 1367، سردبیری مجله حوزه بود. پس از آن مسئولیت دفتر تبلیغات اسلامی خراسان را عهدهدار شد و از سال ۷۶ تاکنون در سه دوره متوالی عضو هیاتمدیریه و امنای دفتر تبلیغات اسلامی شد.
مدیر مسئولی نشریه پژوهشهای قرآنی و عضویت در هیاتتحریریه نشریات فقه اهلبیت و کاوش فقه در فقه اهلبیت، مدیرمسئولی و سردبیری نشریه پگاه، موسس سایت دین آنلاین و تالیف مقالاتی در این زمینه از دیگر سوابق فرهنگی صالحی است. به این معنا نخستین امتیاز مثبت در کارنامه او، آشنایی به فضای رسانه و بایستههای پژوهش و تالیف در این زمینه است. حلقه مفقودهای که در میان بسیاری از وزرای ارشاد، همواره وجود نداشته است.
یکی از مهمترین مواردی که در بررسی شایستگی صالحی برای عهدهدار شدن وزارت ارشاد توسط وی باید به آن توجه کرد، مساله ارتباط و پایگاه او در میان حوزویان است. به این معنا که سابقه حضور او در حوزه و تحصیلات حوزوی، منجر به ارتباطات وثیق وی با این قشر از اندیشمندان شده است. در نتیجه در فضای کنونی کشور که نیاز به تعامل سیاستگذاران فرهنگی و اندیشمندان حوزوی برای جلوگیری از آسیبهای احتمالی، بیشتر احساس میشود، صالحی میتواند یک حلقه ارتباط به حساب آید. همانطور که خود او نیز به این نکته اشاره کرده؛ «اعتمادی که کمابیش نسبت به بنده در حوزههای دینی، روحانیت، مراجع دینی و پارهای از نهادهای دیگر وجود دارد، شاید بتواند به کمک این بیاید که در یک تعامل و تفاهم فعالتری مسائل پیش رود و به نحوی که هم دیدگاهها به هم نزدیکتر شود و هم در عمل چالشهای کمتری در این حوزه داشته باشد، این ادله و ادلههای مشابه موجب شد من در فضایی به موضوع وزارت نزدیکتر شوم.»
استراتژی گفتوگو
صالحی در مصاحبهای که در هفته گذشته با تسنیم داشت، درباره یکی از مهمترین محورهای برنامهریزیهای ارشاد نیز توضیحاتی ارائه کرد. او درباره فضای پیشآمده در سینما و هنر، در سالیان اخیر اینچنین گفته است:« بین حوزه هنر و حوزه فرهنگ باید ارتباط جدیتری برقرار شود. اجمالا در هنر میتوان این نقص را دید که به خاطر اینکه گاهی کمتر با اصحاب فرهنگ مرتبط بوده، کممایگی در آن ممکن است دیده شود و از آن طرف چون اصحاب فرهنگ ما با اصحاب هنر ارتباط کمتری داشتند، ممکن است گاهی از خلاقیتهای عرصه هنر محروم مانده باشند. گفتوگوی اصحاب فرهنگ و هنر با کنشگران دیگر اجتماعی هم لازم است، هم با اصحاب دین، هم با اصحاب سیاست، هم با اصحاب امنیت و...»
وزارت ارشاد در این سالها همواره فرهنگ را قربانی رفتار سیاسی وزرا کرده است. به این معنا که از مهاجرانی تا علی جنتی و از حسینی تا میناچی، همه و همه قربانی سیاستزدگی موجود در جامعه خودشان شدند. جامعهای که برای عملکرد این وزرا در شأن یک متصدی فرهنگ از آنان پاسخی نمیخواست. بلکه آنچه در واقع حساسیت برانگیز بود و منجر به رفتوآمدهای پیاپی در این وزارتخانه میشد، بروزات سیاسی هر وزیر در دورههای مختلف بود. امید است که سیزدهمین وزیر این عرصه، موفقتر و البته فرهنگیتر از دیگر سیاسیون باشد!
دیدگاه تان را بنویسید