بازگشت به پرده نقرهای چه فیلمهای رفع توقیف شدند؟
توقیف و رفع توقیف آثارسینمایی یکی از موضوعاتی است که دغدغه همیشگی اصحاب و اهالی سینما و منتقدین بوده است. این بار اما رفع توقیف پنج فیلم سینمایی بحث های پردامنه ای را در میان اهالی فرهنگ به وجود آورده است
روزهای آخر تابستان، حامل یک خبر ویژه برای اهالی سینمای ایران بود. پنج فیلم توقیفی با دستور وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مجوز نمایش دریافت کردند. این خبر هرچند دو وجه خوب و بد برای هر طیف از اهالی این حوزه داشت، اما در باطن خود خبر از مسائل دیگری داشت. فضایی که دغدغه آن تنها اکران یا جلوگیری از اکران یک فیلم نبود. نشانهای از تفاوت زمین تا آسمان رویکردها و قولها و فعلها در مراجع ارزشیاب این آثار داشت. مراجعی که چند سال پیش از اکران برخی از این فیلمها تا حدی ناراضی بودند که آنها را از روی پرده سینما پایین آوردند و چند سال بعد، با دست خود دوباره این آثار را روی پرده سینماها بردند!
از اکران تا توقیف و از توقیف تا اکران این آثار، شاید کمتر از چهار سال به طول انجامید. چهارسالی که شاید مهمترین رهاورد آن، گذر ایام بود. گذر ایام و تداول دولت در میان دستها!
بههرحال امروز شاهد اکران پنج فیلمی هستیم که روزی نمایندگان مردم در کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی، با انتشار نامهای به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، خواستار توقیف آنها شدند. این فیلمها مجوز نمایش امروزشان را از دست کسانی گرفتهاند که نهتنها دغدغهای برای اکران دیگر همانندان این آثار ندارند که بازی قدرت به صورتی دیگر در این میان رقم خورده است...
در این نوشتار، مروری مختصر بر محتوای این آثار و دلایل اصلی توقیف آنها داشتهایم. مجال کوتاه سخن، فرصت نقد مفصل این آثار را از نگارنده میگیرد، اما مرور فضای کلی این آثار در کنار تماشای آنها، میتواند سرنخهایی - هرچند کوچک - برای قضاوتی درستتر در اختیار مخاطبان قرار دهد.
خانه پدری
خانه پدری فیلمی به کارگردانی و نویسندگی کیانوش عیاری و محصول سال ۱۳۸۹ است. تهیهکنندگی این فیلم را در ابتدای پروژه، ناجیفیلم وابسته به نیروی انتظامی بر عهده داشت که در ادامه به دلیل انتقادات پیرامون خشونت فراوان در فیلم از این تهیهکنندگی منصرف شد.
داستان فیلم خوانشی به واقع خشن از یک سوژه است. قصه اتفاقاتی که در یک خانه قدیمی و در دوره قاجاریه رخ میدهد و تبعات آن تا امروز، نسل اندر نسل دامان افراد این خانواده را گرفته است. روایت داستان بازه زمانی از سال ۱۳۰۸ تا ۱۳۷۹ شمسی را در بر میگیرد.
خانه پدری به ظاهر در پی آن است که مسائل و مشکلات زنان ایران را در هفتاد سال اخیر به تصویر بکشد. این در حالی است که فیلم خواسته یا ناخواسته، در دام موضعگیری خاص افتاده و در واقع با استفاده از المانهای مذهبی، به روشنی ذهن مخاطب را به سوی یک فیلم غیرمذهبی میبرد! نامگذاری شخصیتهای مثبت و منفی، تعامل مردان خانوادههای سنتی بهعنوان نماد قشر مذهبی و... مواردی هستند که به روشنی نشان از فکری خاص در این زمینه دارد.
خانه پدری پس از ۳ سال توقیف در جشنواره فجر 1391 اکران شد. بسیاری از افراد آن را ستودند و بسیاری انتقادات زیادی به این فیلم روا داشتند.
نهایتا فیلم در روزهای چهارم و پنجم دی ماه ۱۳۹۳ در گروه هنر و تجربه در پردیس سینمایی کوروش به نمایش درآمد. اما پس از آن اکران فیلم متوقف شد.
به تصویر کشیدن فرزندکشی به شنیعترین شکل ممکن، استفاده از خشونت و نشاندادن صحنههای خشونتآمیز، تاکید بر جریان ایدئولوژیک خاص در داستان آدمکشیهای موجود در فیلم و... از جمله دلایل لزوم عدم اکران این فیلم دانسته شده است.
خانه پدری در نخستین اپیزود خود ماجرای قتل یک دختر جوان توسط پدر متشرعش را به تصویر میکشد؛ در این نما پدر نادان که در فیلم بیدلیل بر ایمانش تاکید میشود چنان با سنگ بر سر فرزندش میکوبد که انگار در حال شکستن قند است بهدنبال این نما نیز تصویر زنده به گور کردن فرزند در زیرزمین خانه محل اقامت خانواده را شاهدیم.
این سرنخ از فضای سنتزده فیلم تا جایی ادامه مییابد که در یک صحنه پدر برای برطرف کردن شبهه یکی از اقوام درباره قتل فرزند، شمشیری را تا میانه در قبر فرو برده و سپس شمشیر خونآلود را به طرف خویشاوند خود میگیرد تا درستی عمل قبیحش را هویدا کند. آنچه در این بخش ابتدایی فیلم میگذرد آن قدر وحشیانه است که حتی کارگردان فیلم نیز چنانکه خود ادعا کرده به هنگام فیلمبرداری این نماها در کنار فیلمبردار حضور نداشته و صرفا دکوپاژ را برای او روایت کرده و خود بیرون از لوکیشن منتظر فیلمبرداری نماها مانده است.
این چنین است که لزوم به تصویر کشیدن صحنههایی با این درجه از خشونت برای القای پیامی که میزان سلامت و لزوم آن مورد تردید جدی است، هنوز برای بسیاری از منتقدین خانه پدری نامشخص است.
آشغالهای دوستداشتنی
آشغالهای دوستداشتنی؛ اثری به کارگردانی، نویسندگی و تهیهکنندگی محسن امیریوسفی و محصول سال ۱۳۹۱ است. این فیلم که درباره اتفاقات بعد از انتخابات سال ۱۳۸۸ است، هم محوریت داستان را از این اتفاقات گرفته و هم بستر رخداد حوادث را از این اتفاقات برداشت کرده است. آشغالهای دوستداشتنی در واپسین سال دولت دهم ساخته شد و موفق به دریافت مجوز نمایش نشد. این فیلم در دولت یازدهم نیز موفق به اخذ مجوز نشد تا اینکه در دولت دوازدهم چنین اتفاقی رخ داد.
فضای رسانهها و اخبار شنیده، حاکی از آن است که داستان آشغالهای دوستداشتنی در خانه یک پیرزن که با دختر میانسالش زندگی میکند، جریان دارد. در یکی از روزهای بعد از انتخابات که تجمع مخالفان نتایج انتخابات و معترضان در خیابانهای تهران برقرار است، عدهای از تجمعکنندگان فراری وارد خانه پیرزن میشوند و در آنجا مخفی میشوند. بعد از خروج از خانه متوجه علامتی روی درب خانه پیرزن میشوند و طبق شایعاتی که آن روزها شنیده میشد، به پیرزن خبر میدهند که احتمالا در روزهای آینده به خانه او مراجعه خواهند کرد و آنجا را تفتیش میکنند. پس به پیرزن هشدار میدهند که اگر در خانهاش چیز مشکوک و مسالهسازی دارد، آن را از خانه خارج کند تا مشکلی برایش به وجود نیاید و داستان تازه از اینجا شروع میشود.
استفاده از نمادهای سیاسی و جناحی در داستان آشغالهای دوستداشتنی به قدری مشخص و بارز است که مخاطب را به روشنی همراه فضای سیاسی فیلم میکند. در صحنههایی از فیلم شاهدیم که بر دیوار اتاق خانه پیرزن، سه قاب عکس از سه مرد وجود دارد. مرد اول؛ پسر پیرزن است که در جنگ ایران و عراق شهید شده است. در صحنههای دیگر البته ماجراهایی از این شهید میبینیم که روایتی غیرمعمول از او بهعنوان یک شهید به مخاطبین ارائه میکند. شهیدی که نوارهای ترانه گوش میدهد و رفتاری معمول با جوانان دوران خود دارد!
قاب عکس دوم اما متعلق به برادر پیرزن است. مردی که از اعضای سازمان مجاهدین خلق بوده و در جریان اتفاقات دهه شصت اعدام شده است. قاب عکس سوم هم متعلق به همسر پیرزن است که ظاهرا از طرفداران مصدق بوده است که در جریان کودتای ۲۸ مرداد برایش اتفاقی افتاده است.
جریان داستان به گفتوگوی خیالی این سه نفر با پیرزن در جریان شبی میگذرد که او خیال میکند ماموران امنیتی فردا به سراغ خانهاش خواهند آمد.
آشغالهای دوستداشتنی در میان آثاری که در باب و بستر ماجرای 88 ساخته شده، یکی از مهمترین آثاری است که سخنی برای گفتن دارد. این سخن هرچند به گوش یا مذاق بسیاری از اهالی سیاست و رسانه خوش نمیآید و در واقع پیام درستی را به مخاطب عرضه نمیکند، اما یک فیلم به واقع سیاسی و ایدئولوژیک را ساخته و پیش روی مخاطب قرار داده است. نقش اتفاقات1388 در آشغالهای دوستداشتنی، درست در نقطه مقابل عصبانی نیستم قرار دارد. به این معنا که اگر جریان سال 88 را از این فیلمنامه بیرون بکشیم و بعد به داستان آن نگاه کنیم، شاهد یک داستان ناقص و نامفهوم هستیم. این چیزی است که در فیلم عصبانی نیستم قطع به یقین شاهد آن نخواهیم بود.
عصبانی نیستم
فیلم عصبانی نیستم؛ محصول سال ۱۳۹۲ سینمای ایران، به نویسندگی و کارگردانی رضا درمیشیان است. داستان فیلم از این قرار است که نوید - با نقشآفرینی نوید محمدزاده - دانشجوی ستارهدار و اخراجی دانشگاه تهران است که در تلاش است تا دختر مورد علاقهاش ستاره - با بازی باران کوثری - را به دست بیاورد. در این میان پدر ستاره، به دلیل عدم توانایی نوید در فراهم کردن شرایط اولیه زندگی، با این ازدواج مخالف است و در نهایت این کشمکش به قتل وی منتهی میشود. یک داستان نامنظم با ریتمی غیرطبیعی است که فرجام آن ارتباط چندانی با روند مورد انتظار و البته منطقی داستان ندارد.
نکته مهمی که درباره عصبانی نیستم باید به آن اشاره کرد اینکه بستر وقوع این حوادث و ماجراها، جریان اتفاقات سال1388 در ایران و تهران است. بازیگران این فیلم در صحنههای زیادی نمادهایی همراه خود دارند که نشان از وابستگی سیاسی آنان به یک جریان خاص دارد و در کنار این نکته ستارهدار بودن نوید، بهعنوان یک دانشجوی کرد، یکی از نکات قابل بحث در این فیلمنامه است. بستری که اگر از فیلم گرفته شود، نمیتوان هیچ ایراد محتوایی یا جناحی و سیاسی به آن وارد کرد. در واقع عصبانی نیستم بیشتر از آنکه برای دیده شدن اتکایی به متن داشته باشد، به حاشیهها اتکا کرده و از رهگذر همین حواشی است که در محاق توقیف گرفتار آمده است.
در واقع مخاطب نمیتواند ارتباط منطقی این نمادها و تاکید نویسنده و کارگردان بر استفاده از آنها را در نسبت با داستان اصلی نوید و ستاره دریابد چه از این رو که ماجرای اتفاقات1388 در ایران، هنوز یک تابوی مهم
سیاسی - امنیتی به حساب میرود و انگیزه کارگردان از نزدیک شدن به این تابو و به چالش کشیدن آن بیشتر یک فانتزی سیاسی به نظر میرسد تا یک دغدغه اجتماعی، فانتزی که با فضاسازی رسانههای منتسب به هر دو جریان سیاسی غالب در کشور، داغ و داغتر شده و دامان بیشتری به حاشیهسازی این اثر زده است.
عصبانی نیستم در کنار این موارد، حامل نخستین حضور سینمایی باران کوثری پس از دو سال ممنوعالفعالیت است. این بازیگر که آخرین حضورش در فیلم سینمایی بغض - به کارگردانی درمیشیان - بود، برای دومین بار پس از بغض، در عصبانی نیستم مقابل دوربین درمیشیان رفته است.
کوثری از اواسط دولت دهم ممنوع الفعالیت شده بود و اقوال سیاسی خاص او در کنار حضور فعال او در جریان اتفاقات1388، حامل پیام مهمی در فیلمنامه درمیشیان است. به این معنا که شاید مخاطب با شنیدن این دیالوگها از دهان بازیگر دیگری که چنین تجربیاتی از خود در اذهان باقی نگذاشته، نمیتواند غلظت نگاه سیاستزدگی را تا این حد به مخاطبان القا کند.
عصبانی نیستم با وجود اعتراضات و حاشیهسازیهای فراوان در جشنواره فجر سال 1392، قرارداد اکران خود را در شهریور ۱۳۹۳ در گروه سینما آفریقا به ثبت رساند. در مهر ماه همان سال اما کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی با ارسال نامهای به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، خواستار عدم صدور مجوز اکران این فیلم و ۷ فیلم دیگر شد. در آبان همان سال، وزیر ارشاد وقت ایران، از عدم اکران این فیلم تا زمان اعمال تغییرات جدید خبر داد و اعلام کرد که شخصا اقدام به مشاهده فیلم و میزان اعمال تغییرات روی آن خواهد کرد.
خانه دختر
خانه دختر به نویسندگی پرویز شهبازی و کارگردانی شهرام شاهحسینی، محصول سال 1393 است. سوژه اصلی داستان در مورد مساله بکارت و منزه بودن دختران از دید شرع، قبل از ازدواج است. در ابتدای فیلم، انتهای داستان به مخاطب نشان داده شده است. مخاطب مرگ عروس را میفهمد، اما دوست دارد بداند که چگونه این اتفاق افتاده است.
پدر دختر پس از آنکه متوجه مرگ دخترش شده، از داماد خود میپرسد که آیا به او دست زده است؟! حاج مرتضی که نماد سنت و قشر مذهبی در این میان است، رفتارهایی از خود به نمایش میگذارد که نشان از شک او به اطرافیان دارد؛ آنجا که به خانه آمده و دختر کوچکتر خود را با داماد دیده، میگوید: «تو نامحرمی، درست نیست با دختر تنها اینجا باشی، این دختر به اندازه کافی بزرگ شده.»
حاج مرتضی فکر میکند شاید دخترش کاری کرده است و شاید در محلهاش آبروریزی شود، برای همین حتی خانه خود را با قیمتی پایینتر برای فروش میگذارد و تلاش دارد از محله خود به جای دیگری کوچ کند!
در بسیاری از صحنههای فیلم اشاره بر پاکدامنی و نجابت سمیرا میشود - مثلا سرایدار خانه، مدیر تالار عروسی، دوستان همکلاسی او و...- بارها بر این مساله تاکید میورزند پس چرا در نهایت او دست به خودکشی میزند؟ آیا واقعا سمیرا با آنچه دیگران از او میگویند تفاوت دارد یا اتفاقی در برههای از زندگی نجابت وی را خدشهدار کرده است؟ آیا مثلا این امکان وجود دارد که در گذشته دختر مورد تعرض واقع شده باشد؟ آیا ممکن است در دوران کودکی آسیبی به او رسیده باشد؟ آیا ممکن است کسی از نزدیکان پدر و یا فامیلی نزدیک به او تجاوز کرده باشد پدر به همان علت نمیخواهد صدای مساله درآید؟
این شاید مهمترین نقطه عطفی است که خانه دختر را با سوال مواجه ساخته است، چنانکه در فیلم شاهدیم و در تحلیلهای این فیلم نیز به این مورد اشاره شده؛ حتی این امکان وجود دارد که انتخاب نام خانه دختر نشانهای باشد بر این مساله که اتفاقی در همان خانه محل زندگی برای دختر روی داده است و درواقع همان خانه است که منشا نگونبختی او بوده است؛ خانهای که حتی خواهر کوچکتر سمیرا نیز در آن با خیال آسوده زندگی نمیکند و ترسی همیشگی در رفتار و نوع نگاهش موج میزند!
پارادایس
پارادایس؛ اثری به کارگردانی و تهیهکنندگی علی عطشانی و نویسندگی مهدی علیمیرزایی، محصول سال ۱۳۹۴ سینمای ایران است. داستان از این قرار است که دو طلبه جوان میخواهند برای شرکت در سمیناری دانشگاهی پیرامون ادیان به آلمان بروند. یکی از طلبهها در فیسبوک با یک دختر آلمانی آشنا شده و از این طریق قصد سفر به آلمان را کرده است. رئیس حوزه علمیه آن دو طلبه که حاجآقا فراستی نام دارد، راه سفر را بر آنها میبندد. طلبههای جوان با اغفال حاجآقا فراستی، ویزایی هم برای او میگیرند و او را با خود به آلمان میبرند.
داستان رویارویی طلبههای جوان با افراد مختلف در آلمان و جریان صحبتها و تبادل نظرات آنان در فیلمنامه یادآور برخی از فضاهای انتهایی در مارمولک برای مخاطبان است.
عطشانی در مصاحبههایی که درباره پارادایس داشته، همواره بر این نکته تاکید کرده که فیلم او یک فیلم دینی است. عطشانی در این باره میگوید: «این فیلم در نقد مذهبهای دروغین همچون داعش و وهابیت است که به اسلام ناب محمدی ضربه میزنند. به دلیل حساسیت موضوع «پارادایس»، افرادی که در راس امور سیاسی و فرهنگی هستند به تماشای فیلم نشستند و نظرات مثبت و موافقی نسبت به آن داشتند. زیرا این فیلم همسو با سیاستهای نظام و در تبلیغ تشیع است.»
او در اثبات این اظهارات خود به تجربیات تیم سازنده حین حضور در لوکیشنهای خارجی فیلم اشاره داشته و میگوید: «70 درصد از این فیلم در آلمان و اسپانیا فیلمبرداری شده و جالب است که بگویم در یکی از سکانسها حدود 70 نفر از هنروران خارجی حضور داشتند و هنگام بیان دیالوگهای مذهبی بازیگران، حتی آنها نیز تحت تاثیر قرار گرفتند و در فکر فرو رفتند.»
دیدگاه تان را بنویسید