گفتوگوی مثلث با اکبر نبوی
سینمایدفاع مقدس دوران افول نداشته است
اکبر نبوی روزنامهنگار، منتقد سینما، برنامهساز و تهیهکننده است که سالها در عرصه سینما فعالیت داشته و در جشنوارههای مختلف سینمایی بهعنوان داور، مشاور و در نقشهای دیگر حضور یافته است. این منتقد اگرچه وضعیت فعلی سینمای دفاع مقدس را خوب میداند اما بیان کرد که باید نسبت به وضعیت این جریان سینمایی در آینده نگران باشیم چراکه استراتژی فرهنگی درستی در این زمینه شکل نگرفته است. او معتقد است: «چند فیلم اخیر فضای تنفسی و آرامی را برای سینمای دفاع مقدس فراهم کردند و ما باید مراقب باشیم که این فضای تنفسی به تعریفها و تمجیدها محدود نشود.»
جناب نبوی، باتوجه به اینکه در چند سال اخیر کمتر فیلمیاز نسل اول سینمای ایران در حوزه دفاع مقدس دیدیم که تاثیرگذار باشد و بتواند حرف جدیدی برای مخاطب جوان داشته باشد فکر میکنید میتوان گفت سینمایدفاع مقدس در این سالها به افول
رسیده است؟
اتفاقا برعکس. در دو سه سال اخیر فیلم بسیار خوبی مثل «بادیگارد» توسط حاتمیکیا ساخته شده است.
البته لازم است ابتدا تعریفی از دفاع مقدس داشته باشیم تا بتوانیم مصداقهای آن را به درستی شناسایی کنیم. دفاع مقدس محصور در یک جغرافیای زمانی و مکانی نیست نه اینکه فرازمانی و فرامکانی باشد ولی گستره دفاع مقدس گسترهای تاریخی است که از قبل از انقلاب تا بعد از انقلاب و حتی اکنون را دربر میگیرد و حتی همین الان کاری که شهدای مدافع حرم درگیر آن هستند نوعی دفاع مقدس است.
دفاع مقدس یک گستره تاریخی است و اگر منظور همان هشت سال دفاع مقدس باشد آن موقع ما به شکل ناخواسته هم به فرهنگ دفاع مقدس ستم کردهایم و هم خود را از یک موهبت بسیار مهم و یک جریان مستمر محروم ساختهایم.
نسبت به تصویرکردن آنچه که مربوط به آن هشت سال میشود ما در این سالها جز فیلمهای «ایستاده در غبار» ساخته محمدحسین مهدویان، «ویلاییها» ساخته منیر قیدی و «شیار 143» از نرگس آبیار از پیشکسوتها و استخوان خردکردههای سینمای هشت سال دفاع مقدس اثری نداشتهایم و «بادیگارد» تنها اثر سینمایدفاع مقدس با همان تعریف هشت سال است که از ابراهیم حاتمیکیا بهعنوان یک کارگردان باتجربه در این سالها به یادگار مانده است. بنابراین اگر بخواهیم با تحلیلی با انصاف به سینمای این چند سال نگاه کنیم و سینمای دفاع مقدس را در درونش ببینیم گمان میکنم سینمای دفاع مقدس دوران افول نداشته بلکه روزگار خوبی هم دارد. به هر حال آثاری که نام برده شد بهرغم همه نقاط ضعف و قوتهایی که دارند فیلمهای خوبی هستند.
اگر از فیلم «بادیگارد» فاکتور بگیریم باقی آثار مربوط به کارگردانان جوانانی است که تجربههای اول یا دومشان است و ما از دیگر فیلمسازان باسابقه این عرصه که شاید بیشتر به کارگردانان حوزه دفاع مقدس شهرت یافتهاند در این چند سال
فیلمی نداشتهایم.
ابتدا باید این فرض شهرت به کارگردان دفاع مقدسی را ابطال کرد. فردی مثل ابراهیم حاتمیکیا در این چند دهه منحصرا در حوزه دفاع مقدس فیلم نساخته و آثاری چون «دعوت» و «گزارش یک جشن» را هم داشته است و یا رسول ملاقلیپور که یکی از بزرگان سینمای دفاع مقدس است آثاری مثل «مجنون»، «پناهنده»، «کمکم کن» را دارد که اصلا دفاع مقدسی نیست.
عزیزالله حمیدنژاد نیز در حوزه سینمای دفاع مقدس بسیار شاخص است که البته در این سالها فرصتی برایش هموار نبوده که سینمای داستانی کار کند. کمال تبریزی نیز چند فیلم دفاع مقدسی دارد و بیشتر آثارش غیردفاع مقدسی است اما دلیل اینکه چرا کارگردانهای باتجربه و پیشکسوتی که از فعالان سینمای دفاع مقدس بودهاند، در این سالها شوق یا انگیزهای برای ساخت فیلم در حوزه دفاع مقدس نداشتهاند، هم برای من آشکار است و هم پنهان.
آشکار است چون میدانم و خودم تجربه کردهام که چه سختی و رنجی باید متحمل شویم تا بتوانیم از حمایت برخی از سازمانهای نظامی برخوردار گردیم. برایم پنهان است، چون نمیدانم آیا دلیل دوستان سینماگر همین سختیها و ناملایمات است یا مساله و موضوع دیگری در میان است.
اگر بخواهیم به سینمایی بپردازیم که درباره همان هشت سال دفاع مقدس است چطور میتوان انتظار داشت که این سینما زنده بماند و همواره فیلمهایی در این عرصه ساخته شود چون مسلما ما نمیتوانیم منتظر بمانیم تا همیشه افرادی مثل مهدویان و یا آبیار پیدا شوند و خودشان خودجوش
فیلم بسازند.
قطعا ما نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که این سه نفر تا پایان عمر خود فیلم دفاع مقدسی بسازند اما در حال حاضر میتوان گفت که وضعیت ما در تولید فیلمهای دفاع مقدسی خوب است اما برای آینده باید نگران باشیم چون دورههایی را سپری کردهایم که در طول چند سال حتی یک فیلم خوب دفاع مقدسی هم نداشتهایم و برای این مساله باید نگران باشیم.
من فکر میکنم ساخت فیلمهایی مثل «ایستاده در غبار»، «شیار 143» و «ویلاییها» در این سالها یک اتفاق و نوعی خوششانسی بوده است و آیا نباید در پی ایجاد یک جریان سینمایی پویا در این
حوزه باشیم؟
من اسمش را یک اتفاق فرخنده میگذارم. متاسفانه جریان سینمایی دفاع مقدس دستکم در طی 20 سال گذشته فرازوفرودهای زیادی داشته است که ما از فرازها خشنود شده و از فرودها تاسف خوردهایم اما باید براساس این فرازوفرودها برای آینده هم نگران باشیم که چرا «جریان سینمایی» در این حوزه نداریم.
پس نباید به فکر تربیت نسلی باشیم که در این حوزه به صورت فعال و پویا و دغدغهمند حرکت کند؟
خلق یک اثر هنری در درجه اول چیزی است که در درون یک فرد میجوشد و بعد باید سازمانهای حامی به میدان بیایند. تربیت نسل به شکل مدرسهای، بخشنامهای و آییننامهای نیست. آنچه که به سازمانهای مسئول و نهادهایی که اعتبارات در اختیارشان است مرتبط میشود این است که چشمانشان را خوب باز کنند و خوب ببینند و از میان جوانان استعدادها را شناسایی و سپس آنها را حمایت کنند تا فیلمهای خوب ساخته شود. این قطعا از خلأهایی است که ما داریم که نیروهای کارآمدمان را خوب نمیشناسیم و شناسایی نمیکنیم بنابراین بسیاری از جوانان با استعداد ما در حوزههای مختلف
در کشور هرز میروند.
من هم کاملا با شما موافقم و منظورم دقیقا نگاهی مبتنی بر شناسایی جوانان مستعد است تا بینشی آییننامهای، اتفاقا سوالم این است که چرا نهادهای مختلف در این زمینه کمکاری میکنند؟
من یقین دارم در کشور جوانان مستعد با باور قلبی قوی نسبت به هشت سال دفاع مقدس و حتی نسبت به اصل مفهوم و فرهنگ دفاع مقدس وجود دارند اما سازمانهای مسئول باید چشمانشان را باز کنند. حوزه هنری یکی از سازمانهاست که بدترین کارنامه را در حمایت از فیلمسازان داشته و چشمانش را کاملا بسته است. حوزه باید پیشانی سینمای دفاع مقدس و در این سینما پیشگام باشد.
ما در روزهایی صحبت میکنیم که به تازگی جوانی 26 ساله با نام شهید حججی توسط ملت ایران به شکلی باشکوه تشییع شد و بسیاری از مردم با هر سلیقهای بهشدت متاثر شدند. البته امثال شهید حججی که در سوریه سر بریده میشوند بسیارند و حتی از او فجیعتر شهید میشوند. همچنین در حوزههای علمیو فناوری، دانش هستهای، نانو و... چرخ تکنولوژی و علوم به دست جوانان میچرخد. امروز در زمینه شعر افرادی مثل فاضل نظری یا میلاد عرفانپور جای کسانی مثل قیصر امینپور و حسن حسینی را پر کردهاند.
در حوزه فیلمسازی هم اینگونه است جوانان مستعد که در حد خودشان به فیلمسازی هم آشنایی دارند بهتدریج جای باتجربهها را خواهند گرفت.
حوزه هنری باید تلاش کند تا این افراد را بیابد و حداقل سازمانها باید در مواجهه با چنین جوانانی، آنها را با آغوش باز بپذیرند. من نمیدانم در حوزه هنری مشکل کجاست اما سالهاست که بخش سینمایی حوزه هنری دچار رخوت و سکوت شده است.
سازمانها و نهادهای دیگر چطور؟
بخشهای فرهنگی سپاه هم در این چند ساله شکوفا شدهاند که خیلی هم خوب است و خدا به آنها قوت بیشتری بدهد. تلویزیون نیز سالهاست که بخشهای نمایشی خود را در زمینه دفاع مقدس تعطیل کرده است و طی سالهای گذشته در این رسانه هم وضعیت خوبی نداشتهایم که امیدوارم بهبود پیدا کند. همچنین موسسات و سازمانهای دیگری مثل تصویر شهر و یا کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان تولیدات مناسبی نداشتهاند.
بنیاد سینمایی فارابی تغییر وضعیت چندانی در این سالها نداشته است اگر طرح خوبی به دستشان برسد مورد حمایت قرار میگیرد و اشکال اصلی در آنجا این است که از درون این بنیاد اتفاقی برانگیخته نمیشود بلکه متولیان آن منتظر هستند تا طرحی یا فیلمنامهای برسد
و ساخته شود.
این آسیبشناسی در حوزه فرهنگ و هنر معمولا نسبت به نهادها مطرح میشود اما هیچگاه به یک اتفاق عملی منجر نمیشود. چرا؟
مشکل اصلی ما این است که استراتژی فرهنگی و هنری در کشور نداریم و فقدان این استراتژی یعنی گرفتارشدن به امور روزمره، یعنی نداشتن افق برای فعالیت و یعنی شما ناچار باشید امور غیرضروری را که بر شما تحمیل میشود، بپذیرید، در فقدان استراتژی این جریانات هستند که شما را مدیریت میکنند و شما نمیتوانید بر آنها مسلط شوید.
استراتژی فرهنگی هم دقیقا جزو مسائلی است که سالها بر زبان آورده میشود اما عملا در برخی نهادها به خروجی مشخصی منتهی نمیشود.
مجموعهای از کارشناسان و اندیشمندان به همراه مجموعهای از متولیان دستگاهها و نهادها باید دور هم جمع شوند تا از دل مباحث و گفتوگوهای این افراد به این استراتژی برسیم. درواقع اگر نهادهای مسئول فرهنگی بخواهند به خود و کشورشان خدمت کنند اولین کارشان باید تدوین این استراتژی فرهنگی و هنری باشد که از دل آن استراتژی سینمایی کشور هم درمیآید و باز از درون میفهمیم که به انواع ژانرها نیاز داریم که بهطور مثال سینمای دفاع مقدس بهعنوان یک جریان باید به شکل محکم ادامه پیدا کند.
چقدر ممکن است نگرانیهای خانوادههای شهدا در ساخت فیلمهای شخصیتمحور مانع از ساخت فیلمهای درخور و شایسته شود مثل حواشیای که بعضی از فیلمها مانند «ایستاده در غبار» دچار آنها شدند؟
من از ایرادات خانواده آقای متوسلیان اطلاعی ندارم اما معتقدم بخشی از اشکالاتی که خانوادههای این عزیزان میگیرند کمی دور از انصاف است چون در یک اثر سینمایی ما تاریخ نمینویسیم. بلکه وضعیتهای نمایشی را در داستان سینمایی روایت میکنیم. به همین دلیل باید با یک اثر سینمایی و داستانی متناسب با تعریف آن روبهرو شویم. البته و صد البته یک اثر سینمایی شخصیتمحور و یا رخدادمحور نباید به تحریف و خدشه در شخصیت و رخداد منجر شود و اگر فیلمی این اصل مهم را رعایت نکند از ریشه
بیاعتبار است.
برای آینده این سینما چه پیشبینیای دارید؟
نباید دلخوش به این چند فیلم باشیم که در این چند سال ساخته شد و هنوز همگان حال خوشی با آنها دارند. البته من امیدوارم چون فکر میکنم با استقبالی که از ساخت چند فیلم اخیر به دست آمد شور و شوقی در فیلمسازان دیگر و دستگاهها هم بهوجود آمد و نباید بگذاریم این شور و اشتیاق از بین برود. بهطور مثال فیلمی مثل «ویلاییها» اگرچه که اکران مناسبی نداشت اما با ارزیابی و رضایت خوبی هم از طرف منتقدان و هم از طرف صاحبنظران سینمایی و غیرسینمایی مواجه بود، فیلمهای «ایستاده در غبار» و «شیار 143» نیز به همین ترتیب نقدها و رضایت مناسبی را تجربه کردند. این فیلمها فضای تنفسی و آرامیرا برای سینمای دفاع مقدس فراهم کردند و ما باید مراقب باشیم که این فضای تنفسی به تعریفها و تمجیدها محدود نشود و در عین حال باید برای آینده هم نگران باشیم. مسئولان نباید آنقدر به تمجیدها مشغول و مغرور شوند که از ساخت دیگر فیلمها بازبمانند.
دیدگاه تان را بنویسید