درامِ علمی - تخیلی برای زنان در حاشیه اکران فیلم سینمایی ملی و راههای نرفتهاش
علیرضا کیانفر مثلث نوشت:
«مَلی و راههای نرفتهاش» را میتوان یک ملودرام دانست که سیامک و ملیحه کلیشههای آن را تشکیل میدهند. این اثر مثل همه آثار تهمینه ملی تلاش دارد تا مخاطب خود را از دریچه دوربین به دنیای پر پیچ و خم مشکلات بانوان وارد کند. شخصیت ثابت «دختر سرخورده» و «مرد خشن» که در اغلب آثار میلانی دیده میشود، این بار به دختری به نام ملیحه رسیده که عاشق جوانی به نام سیامک میشود.
ملیحه برای رسیدن به مرد آرزوهایش از حمایت خانواده برخوردار نیست اما سرانجام با سیامک ازدواج میکند و دیری نمیپاید که اختلاف فرهنگی میان این دو کامشان را تلخ میکند؛ هرچند آنچه میان ملیحه و سیامک اتفاق میافتد را نمیتوان صرفا یک اختلاف فرهنگی نامید.
«میلاد کیمرام» در این فیلم رسما نقش یک مرد روانپریش را بازی میکند. شاید بتوان ملیحه را نماینده دخترانی دانست که به هر دلیل تن به ازدواجهای خیابانی میدهند یا خیلی سادهلوحانه به موضوع ازدواج نگاه میکنند اما قطعا سیامک نماینده مردانی نیست که به دلایل مختلف با چالش جدی با همسرانشان روبهرو میشوند.
ملیحه در فیلم میلانی بیش از حد تنهاست و کاملا مشخص است که کارگردان وی را در انبوه مشکلات تنها گذاشته تا به جذب افراطی ترحم بیننده کمک کند.
تهمینه میلانی طبق معمول در ابعاد فمینیستی اثرش افراط کرده و آنقدر به خشونت سیامک دامن زده است که جذابیت اثر را تحتالشعاع قرار داده است. میلانی بهعنوان یک کارگردان بیش از آنکه نیمنگاهی به مشکلات حقیقی زنان ایرانی داشته باشد تلاش میکند یک کپی نهچندان خوب از آثار فیمینستی سایر کشورها ارائه دهد. میتوان گفت «ملی و راههای نرفتهاش» حتی اثر فمینیستی هم نیست و نوعی جدیدی از آثار سینمایی یعنی سینمای مردستیز را پایه گذاشته است. قرار نیست یک اثر سینمایی که قصد دفاع از حقوق زنان را دارد آنقدر در ابعاد دراماتیک خود فرو رود که چهرهای پلید و دیوسرشت از مردان ارائه دهد.
وی در بسیاری از آثار خود دفاع از زنان را با حمله به مردان اشتباه میگیرد. رگههای مردستیزی میلانی در آثار دیگر وی چون دو زن، تسویهحساب، شبهای تهران و واکنش پنجم به وضوح رویت میشود و «مَلی و راههای نرفتهاش» را میتوان تایید دیگری بر صحت این فرضیه دانست.
میلانی هرچقدر تلاش میکند در آثارش شرایط اضطراب و دلهره بانوان را بهتصویر بکشد، در درک مردان ناتوان است یا اهمیتی برای درک شخصیت مردان قائل نیست. اگر توجه کرده باشید در بیشتر آثار میلانی مردان به دلایل نامعلومی افسرده، پرخاشگر و مهاجم هستند و کارگردان حتی زحمت این را به خود نمیدهد که دلایل پلیدیهای مرد به تصویر کشیده شده را برای مخاطب بیان کند. سیامک در «مَلی و راههای نرفتهاش» آنقدر سیاه و ملیحه آنقدر ساده و بیآلایش است که برخی آثار سینمای نوجوان را به یاد میآورد.
میلانی در «مَلی و راههای نرفتهاش» آنقدر در سیاهکردن چهره سیامک افراط میکند که مخاطب فراموش میکند وی همان پسری است که مدتی قبل از این عاشق ملیحه بود. ضعف دیگر شخصیتپردازی مردان در آثار تهمینه میلانی را میتوان بیعقل و منطقبودن داستان آنها توصیف کرد. کارگردان آنقدر با مردان سر ستیز دارد که حتی اگر مخاطب شیب تند شکاک شدن سیامک به ملیحه را باور کند نمیتواند توجیه قابل قبولی برای رفتارهای برادر ملیحه پیدا کند.
میلانی در سیاهنمایی داستانش آنقدر افراط میکند که مُصر است حتی کوچکترین روزنه امیدی را به روی ملیحه ببندد اما آیا واقعیتهای جاری زندگی زنان ایرانی تا این اندازه سیاه و غیرقابل تحمل است؟
برای فردی که آثار سینمایی مرتبط با زنان را پیگیری میکند همیشه یک سوال بدون جواب وجود دارد؛ اینکه چرا در آثار افرادی مانند تهمینه میلانی الگوهای موفق زن جایی ندارند و تصویر آنها از زنان ایرانی در نهایت بهموجودی مضطرب، سرخورده یا بهدنبال ایفای نقش مردانه ختم میشود.
بخش قابل توجهی از مخاطبان فیلمهای میلانی را دختران و پسران جوان تشکیل میدهند و سیاهنمایی افراطی درباره نقش مکمل زن و مرد میتواند نوعی ناهنجاری شناختی و ادراکی را در آنها ایجاد نماید.
نکته دیگری که اثر فمینیستی میلانی را مشمئزکنندهتر از قبل میکند این است که وی تمام راهحلهای قانونی موجود برای رسیدگی به مشکلات زنان در کشور را نادیده میگیرد و اگر مخاطب نسبت به جامعه ایرانی شناختی نداشته باشد، گمان میکند که ایران به شیوه پانزده سال پیش افغانستان و زمان قدرت داشتن طالبان در این کشور اداره میشود و زنان هیچ مفر و پناه قانونی در برابر خشونتطلبی دیگران ندارند.
در دنیای واقعی مسائل بسیار بیشتری از مردان خشن مانع پیشرفت بانوان میشود و حتی در همین شرایط نیز بانوانی هستند که با همت خود به الگوهای موفقی برای جامعه تبدیل میشوند. حتی اگر میلانی را یک چهره وفادار به سینمای فمینیستی بدانیم باید گفت آثار جدید سینمای زنان دیگر تنها بهترسیم یک فضای تیره از زندگی آنان اکتفا نمیکند و اغلب آنها روشهای مقابله بانوان با موانع و مشکلات و سیر صعودی ایشان را سوژه آثار خود قرار دادهاند.
یک اثر سینمایی را زمانی میتوان دارای ارزش هنری دانست که باتوجه به شرایط و هنجارهای جامعه هدف داستانپردازی کند و تنها حاصل خیالات نویسنده و کارگردان نباشد. «مَلی و راههای نرفتهاش» را میتوان با توصیفات بالا در ژانر مندرآوردی «علمی- تخیلی بانوان فراری از دست مردان خیلی خشن در ناکجاآباد» توصیف کرد؛ اثری که شاید در شان کارگردان باسابقهای مانند تهمینه میلانی نباشد. بهنظر میرسد میلانی که سابقه چندین اثر در ترسیم سیاهنمایی وضعیت بانوان را در کارنامه خود دارد بهتر است به آثار ایجابی روی آورد و تلاش خود را روی معرفی چهرههای موفق ایرانی با هدف توانمندیسازی هر چه بیشتر بانوان کشورمان متمرکز کند.
در پایان باید به این نکته توجه کرد که مخاطب ایرانی بهواسطه گسترش روزافزون رسانهها قدرت بینظیری برای انتخاب یک اثر سینمایی دارد و در چنین شرایطی بعید به نظر میرسد آثاری کاملا سیاه، کلیشهای، فاقد تکنیک و با سکانسهای بیمعنا را برگزیند و میلانی نهتنها باید روی محتوای آثار خود دقت بیشتری به خرج دهد، بلکه کار روی عناصر صحنه و بار معنایی سکانسها نیز میتواند به کیفیت آثار وی کمک کند.
دیدگاه تان را بنویسید