حمله به آقایان/ میلانی در سینمایش به دنبال مرد ستیزی بوده است
مثلث/احمدرضا کلانتری:
تهمینه میلانی؛ نامی کاملا آشنا برای هر فردی است کهفقط کمی اهل سینما باشد. سالهای زیادی است که با عنوان کارگردان و نویسنده در سینما به فیلمسازی مشغول است. فیلمسازی میلانی به صورت روشن از سال 1368 آغاز شد. زمانی که جنگ تحمیلی تازه پایان یافته بود و فضای عمومی کشور، اندک اندک به سوی آرامش میرفت. میلانی از همین سال، با نخستین اثر خود روی پرده سینماهای ایران آمد و نامش روی زبان اهالی سینما جای گرفت. در این نوشتار مروری خواهیم داشت بر سینمایی که میلانی طی این سه دهه ساخته و پیش چشمان مردم نمایش داده است.
بچههای طلاق
عنوان نخستین اثر از تهمینه میلانی است که در سال 1368 روی پرده سینماها رفت. بچههای طلاق به کارگردانی و نویسندگی تهمینه میلانی و تهیهکنندگی رضا بانکی و مهدی احمدیگرکانی ساخته شده است.
داستان فیلم از این قرار است که «فرشته» دانشجوی سال آخر رشته سینماست و با تدریس خصوصی خرج خودش را در میآورد. او مربی خصوصی دختری به نام «عاطفه» شده که پدر و مادرش متارکه کردهاند و مشکلات زیادی در خانواده دارد. مشکلات روحی این دختر، فرشته را وارد ماجراهای جدیدی میکند.
بچههای طلاق در واقع دو موضوع اصلی را در قالب یک داستان تلفیقی به نمایش گذاشته است؛ نخست داستان خانواده از هم پاشیدهای که در آن مادر و پدر متارکه کردهاند و کودکشان در این میان گرفتار معضلات زیادی شده که داستان در ظاهر درگیر این معضلات است و مخاطب تا انتها این روایات را میبیند و میشنود. همچنین از سوی دیگر فرشته که پرستار این کودک طلاق شده، به سبب زندگی تنها و درگیری در ماجرای زندگی این خانواده از هم پاشیده، ناخواسته درگیر مسائلی میشود. زنی که ماجرای زندگی او به تنهایی میتواند سوژه یک فیلم باشد، وارد ماجرای تاثربرانگیز دیگری میشود و به این ترتیب داستان اندکی پیچیدهتر روایت میشود.
مادرِ عاطفه؛ زنی است که به خاطر اصرار خانواده با مردی ازدواج میکند. بعد از چندین سال از هم دیگر جدا میشوند و فرزندان تحت قیمومیت مرد قرار میگیرند. پدر نامهربان و مستبد است، همه چیز را به دیگران تحمیل میکند و راه خطا را برای تربیت فرزندانش در پیش میگیرد. این شیوه غلط تربیتپذیری روی رفتار و کردار دخترش، عاطفه تاثیرگذار بوده تا جایی که رفتار پرخاشگرانه عاطفه به محیط آموزشی مدرسه کشانده میشود و به درسش آسیب میزند. پدر تصمیم میگیرد برای او معلم خصوصی بگیرد. فرشته دانشجوی ترم آخر رشته سینما است، او در حال جستوجوی موضوعی برای پایاننامه تحصیلی خود است. بهعنوان معلم خصوصی وارد منزل دختر میشود، در همان لحظه اول درمییابد که پدر خانواده دارای رفتار بد با عاطفه است. او بعد از آشنایی با پدر خانواده تصمیم به حل این مشکل میگیرد و موضوع پایاننامهاش را بچههای طلاق انتخاب میکند.
ظاهر داستان از این قرار است که در این فیلم، میلانی اندیشه مطرح کردن معضل بچههای طلاق را در سر دارد. چنانکه در ابتدای فیلم با نمایش پسر بچه سارق که نمادی از فرشته را با خود دارد، میخواهد به بیننده این پیام را برساند که پشت در و آجرهای لعاب داده شهر چه ناهنجاریهای اجتماعی و تعارضات خانوادگی بر اثر عفریت طلاق در درون خود نهفته دارد که برای لمس آن باید همراه فرشته وارد ساختمانی شویم تا شاهد اثرات دهشتبار این معضل بر پیکر جامعه و خانواده باشیم. عاقبت بچههایی که قربانی جدل و خشونتهای خانوادگی بودهاند و این نشاندهنده میزان اثرات طلاق در سطح جامعه است. اما آنچه در این میان مغفول است و باید تا حد زیادی به آن توجه کرد، ارائه یک تصویر سیاه و سفید از رفتارهای مادر و پدر در این خانواده است. الگوی پدری که میلانی در سال 1368 در بچههای طلاق آورده، الگویی است که او هنوز نیز در آثارش بر لزوم استفاده از آن تاکید دارد. الگویی نسبتا اغراق شده و دور از ذهن که اگر دیروز موثر بر رفتار بسیاری از پدرهای خانواده بود، امروز اصلا در میان خانواده نرمال باورپذیر و نزدیک به واقع نیست!
همچنین این فیلم وضعیت زنان در جامعه مردسالار را نمایش میدهد. میلانی زن را بهعنوان موجودی آسیبپذیر در دنیای سرد و خشونتبار مردانه میبیند. زنی که در جای جای این فیلم تابع خشونت فیزیکی است. خشونتی که در فضای غالب فیلم به چشم خورده و از همان صحنههای اولیه فیلم به نمایش گذارده میشود. در واقع واکنش دختر خانواده در برابر رفتار پدر است. پدر به جای یافتن راهحلی مناسب و تقویت ارتباط عاطفی موثر با فرزند، با بروز خشم خود در قالب خشونت فیزیکی از قبیل تنبیه بدنی با کمربند، هل دادن، توهین و ناسزا، شکستن شیشه، پرتاب اشیای مورد علاقه دخترش و پاره کردن کتاب برای بازدارندگی او یاری میگیرد. بهعنوان مثال صحنهای که عاطفه برای نشان دادن ابراز وجود و جلب نظر پدر تصمیم به فرار از خانه را میگیرد و پدر در برابر واکنش به این صحنه میگوید: «یه بار دیگه این کار رو بکنی به خدا میکشمت... مثل بچه آدم میری سر درست».
همچنین روایت خشونت روانی که در این فیلم غالبا از سوی پدر نسبت به فرزندان در قالب سوءظن و بدبینی، تحقیر، محدود کردن آزادی رفتار با نزدیکان، حبس کردن و خروج از منزل است که آسیبهای روحی و روانی را برای آنان به همراه دارد، یکی از مهمترین محورهای بچههای طلاق است.
دو زن
ششمین اثر هنری در کارنامه سینمایی تهمینه میلانی است که در سال 1377 ساخته و اکران شده است. دو زن داستانی از مصائب دو زن است که البته در زمان اکران خود تا امروز، سر و صدای زیادی میان اهالی سینما به پا کرده است. داستان این فیلم از این قرار است که فرشته با دوست قدیمیاش رویا تماس میگیرد و به او خبر میدهد که شوهرش در بیمارستان قلب بستری است رویا مهندس یک شرکت ساختمانی است، و در طول راه تا رسیدن به بیمارستان خاطرات مشترکش با فرشته را از سال 1359 مرور میکند. آن دو دانشجوی دانشگاه هستند و بهدنبال انقلاب فرهنگی و تعطیل شدن دانشگاهها فرشته به شهرستان زادگاهش (اصفهان) بازمیگردد.
در روزهایی که او در تهران است جوانی به نام حسن مزاحم او میشود. حسن، فرشته را تا زادگاهش تعقیب میکند و باعث تصادف و کشته شدن پسری در خیابان شده و به زندان میافتد. فرشته که در این ماجرا درگیر شده ناخواسته تن به ازدواج با مردی به نام احمد میدهد که در آزادی او از پاسگاه به وی کمک کرده است. احمد به فرشته قول میدهد که از ادامه تحصیل او خودداری نکند. اما از نخستین روزهای زندگی مشترک فرشته را تحت فشار قرار میدهد و به او گوشزد میکند که فرشته آبرو و زندگی خویش را مدیون فداکاری احمد است و محدودیتهای زیادی برای او فراهم میکند. سالها بعد حسن از زندان آزاد میشود و دوباره به سراغ فرشته میآید. فرشته که صاحب دو فرزند شده است فرار میکند و احمد و حسن گلاویز میشوند. احمد به سختی مصدوم میشود. فرشته او را به بیمارستان قلب در تهران منتقل میکند و پس از فوت همسرش نگران آینده خود و فرزندانش است چرا که در کنار احمد زندگی کردن را فراموش کرده است.
دو زن به روشنی مهمترین اثر تهمینه میلانی در فضایی است که آزادی تازهای برای سینماگران ایرانی در چارچوب دولت جدید مهیا شده بود. این چنین است که میلانی در این فیلم، بیش از آنکه به فکر داستان و جذابیتهای تعلیقی باشد، چارچوب سنتشکنی را پیش روی خود گذاشته و در نتیجه از این زاویه در نگاه مخاطبان دیده میشود. کانون این فیلم در سرنوشت زنی قرار دارد که از طرف سهمرد تحت تاثیر قرار میگیرد، حسن عاشق مزاحم، همسرش احمد و پدرش. نقش حسن بهگونهای است که تصویری از شخصی ارائه میدهد که خواهان عملیکردن خواستههایش، به هر قیمتی است حتی با زور. سرگذشت شخصی و انگیزههای درونی او در ابهام میماند. براساس این واقعیت، برداشت بیننده این است که خود شخص، بیاهمیت، غیرواقعی و بیهویت است اگرچه نمونههای مشابه او به وفور در دنیای واقعیت وجود داشته باشد.این برداشت اما با واقعیتی که نویسنده در سر داشته و بعدها در نشستهای نقد و بررسی فیلم به زبان آورده، متفاوت است. میلانی درباره این شخصیت که یکی از مهمترین نمودهای جامعه مردان در این اثر است، این چنین میگوید که این نقش مانند نقشهای دیگر در فیلمهایش به ویژه نقشهای مردانه، یک جریان ایدئولوژیک را مجسم میکند، اگر چه خیلیها در این نقشها یک انسان را ببینند. این نقشها ترکیبی از تیپ و شخصیت است. برای داستان اهمیتی ندارد که والدین حسن چه کار کردهاند. او به تنهایی نماینده یک تفکر است. وقتی حسن نمیتواند خواسته خود را عملی کند، چاقوکشی میکند یا اسید میپاشد. او خیلی محدود فکر میکند. هنگامی که پدر و شوهر فرشته از نظر روحی و روانی نتوانستند به او دست یابند، حسن ماند که او نیز دلباخته ظاهر فرشته بود.
همچنین در کنار میلانی، نشریه زنان حسن را یک مرد جوان بسیار متعصب واقعی میبیند که نمونه جوانان ایرانی آن زمان است که در نمود ظاهری، صورت و فرهنگ تحت تاثیر قهرمانان فیلم جاهلی قرار دارند.
چنانکه در این برداشت شاهدیم، اوجِ جریان مردستیزی در این فیلم، در شخصیت حسن گنجانده شده؛ محوریتی که میلانی سالیان درازی است در پی اثبات آن برای جامعه است.
آتشبس
فیلم سینمایی آتشبس که یکی از پرفروشترین فیلمهای سینمایی در تاریخ سینمای ایران بوده، اثری مهم از تهمینه میلانی است، اثری که در سال 1384 ساخته و اکران شد. داستان آتشبس از این قرار بود که سایه، مهندس آرشیتکت، برای طلاق از همسرش یوسف که مهندس راه و ساختمان است، نزد وکیل میرود اما تصادفا گذرش به مطب یک روانشناس میافتد. گپ و گفتهای سایه با روانشناس ادامه پیدا میکند و در حقیقت او از طلاق منصرف میشود. سایه به جای طلاق به درمان همسرش میاندیشد و در جریان این جلسات است که داستان به گذشته بازمیگردد.
آتشبس شاید یکی از مهمترین و مشخصترین نمودهای بارز سینمای فمنیستی تهمینه میلانی در سالهای میانی دهه هشتاد است. میلانی که در این سالها شهرت کافی برای کشاندن مردم به پای گیشهها را به دست آورده، در این اثر روایتی صفر و صدی از رابطه زناشویی را روی پرده آورده که در سویی از این رابطه یک زن مظلوم در سویی دیگر یک مرد گرگصفت وجود دارد! روایتی که هرچند با چاشنی طنز و فیلمفارسی از بار جدی آن کاسته شده اما این احساس را به خوبی در مخاطب خود درونی میکند.قسمت جالبتر آتشبس اینکه روانشناسی در این فیلم، یک مجسمه تایید زن و تکذیب مرد است. او برابر کنشهای خطاآلود زن، تنها تعجب میکند؛ اما به مرد مدام اندرزهای ریز و درشت، دال بر ضرورت تغییر میدهد. از قرار این فیلم ساخته شده تا مردان خود را تغییر دهند؛ مرد قرار است غیرت کهنه را کنار بگذارد؛ چشم بر هم نهد و اگر تا آخر عمر در ذهنش پرسشی هولناک داشت، آن را ندیده بگیرد.پسر جوان امروزی فیلم، هرگز رفتارهایی ندارد که کارگردان برای او در نظر گرفته است؛ در نتیجه روانشناسی فیلم، نه علم که یک قالب بیان در خدمت ایدئولوژی فمنیستی است.
سوپر استار
سوپر استار؛ در سال 1387 به کارگردانی و نویسندگی تهمینه میلانی تولید شد. داستان سوپر استار درباره یک بازیگر معروف است. کوروش زند یک سوپر استار جوان سینما است که موفقیت و شهرت، او را به آدمی مغرور و خوشگذران و غرق در فساد تبدیل کرده است. سر صحنه فیلمبرداری یکی از فیلمهایش دختر نوجوانی سعی میکند خودش را به او نزدیک کند و کوروش، دخترک را که خودش را رها عظیمی معرفی میکند، به خانهاش میبرد. رها ادعا میکند که دختر کوروش از نخستین زن زندگی او - مهناز - است؛ زمانی که او در شانزده سالگی با مهناز آشنا شده بود. اما کوروش انکار میکند و میگوید او و مهناز در همان سالها بچه ناخواستهشان را سقط کردهاند. رها هم میگوید که مادرش برای رضایت و آسوده کردن خاطر کوروش ادعای سقط جنین کرده اما در واقع بچهاش را نگه داشتهاست. کوروش مدام با زنان دور و برش درگیری دارد و مادرش هم که زنی مبادی اخلاق سنتی است، او را بابت این نوع زندگی ملامت میکند. شهلا یکی از این زنان است؛ زنی پولدار و مسنتر از او که برایش پول خرج میکند اما وقتی با بیاعتنایی و خیانت کوروش روبهرو میشود، یکی از چکهای بدهی او را به اجرا میگذارد و باعث میشود کوروش از خانهاش فرار کند. همزمان، او با رها هم درگیر است که بابت شیوه زندگیاش او را سرزنش میکند. سرانجام بر اثر برخورد تند کوروش، رها او را ترک میکند. کوروش با نشانیهایی که دارد به جستوجوی رها میرود.
تهمینه میلانی در آخرین فیلم خود برای اولین بار روایتگر زندگی یک مرد است. اینبار دیگر از داستانهای زنانه و دغدغههای همیشگی میلانی در وصف زندگی زنان در جامعه معاصر ایران خبری نیست. او اینبار پشت پرده زندگی یک ستاره سینما را نشانه گرفته است. کوروش زند (شهاب حسینی) یک سوپر استار است. در ویترین منزلش جوایز مهم و ارزندهای به چشم میآید که نشانگر یک بازیگر طراز اول است. میلانی در کل فیلم فساد حاکم بر زندگی این بازیگر را بیپروا به بیننده نشان میدهد و سعی دارد به همه بفهماند این بازیگر یک فاسد واقعی است.
سوپر استار هم مثل دیگر آثار میلانی روایتی سیاه از زندگی زنانی است که مورد ستم مردان واقع شدهاند. روایتی که البته این بار با چاشنی قصور واقعی مردان و مذمت شهرتطلبی همراه شده و داستان را تا حدی دورتر از مواضع جانبدارانه قرار داده است.
میلانی براساس دیدگاه فمنیستیاش فیلم میسازد. زنانی که مورد خشونت قرار میگیرند، مختص همه طبقات اجتماعی جامعه میباشند، نه یک طبقه اجتماعی خاص. او زن را در مقابل مردان قرار میدهد و چهره سیاه و سپید از آنان به نمایش میگذارد. حق را به زن میدهد و آنان را مانند فرشتگان سپید نشان میدهد و مردان را سیاه و ظالم به نمایش درمیآورد و آنها را نفی میکند.
دیدگاه تان را بنویسید