درد بیدردی مروری برکارنامه سینمایی فریدون جیرانی به بهانه اکران خفهگی
احمدرضا کلانتری در مثلث بررسی کرد: فریدون جیرانی؛ زاده به سال ۱۳۳۰ شمسی در شهرستان کاشمر. کسوت همیشگی جیرانی در سینمای ایران، کسوت کارگردانی و فیلمنامهنویسی بوده است. جایگاهی که در سالهای میانه فعالیت هنری او تهیهکنندگی و اجرا را نیز به خود اضافه کرد.
فریدون جیرانی؛ زاده به سال ۱۳۳۰ شمسی در شهرستان کاشمر. کسوت همیشگی جیرانی در سینمای ایران، کسوت کارگردانی و فیلمنامهنویسی بوده است. جایگاهی که در سالهای میانه فعالیت هنری او تهیهکنندگی و اجرا را نیز به خود اضافه کرد. جیرانی پس از آنکه در نویسندگی به حد مطلوبی رسید، آثارش را کارگردانی کرد و پس از آنکه با کارگردانیهای جنجالی و دیدهشده توانست جایگاه خود را در میان مردم و همچنین گیشه سینماها باز کند، تهیهکنندگی آثارش را نیز عهدهدار شد؛ جایگاهی که در سالیان اخیر به مدد مجریگری برنامه هفت، ثبات بیشتری پیدا کرد و در نتیجه فیلمهای وی در گیشه نیز به فروش بالایی دست یافت و اکثرشان نیز جنجالی شد.
دوران درد
جیرانی اما فعالیت هنری خود را با بازی در نمایش عصمت در سال ۱۳۵۱ آغاز کرده است. او در سال ۱۳۵۲ در سینمای آزاد مشهد عضو شد و تا بعد از پیروزی انقلاب در همین حوزهها به فعالیت مشغول بود. حضورش در سینمای حرفهای اما از سال ۱۳۶۰ و با نوشتن فیلمنامه فیلم آفتابنشینها آغاز شد.
آفتابنشینها فیلمی به کارگردانی مهدی صباغزاده بود که در سال۱۳۶۰ تولید شده است. این فیلم در اولین دوره جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد. داستان آفتابنشینها از این قرار بود که؛ عمادالملک صدری، فئودال متنفذ، زمینهای روستاییان را بهزور تصاحب میکند. کشاورزی به نام سیدحسینینژاد از دست فئودال به مقامهای مسئول شکایت میبرد، اما هربار تحقیر و حبس میشود. کشاورز در نزاعی عمادالملک را به قتل میرساند و در خانه نبیپور؛ معلم روستا، پنهان میشود. پدر صدری، که وزیر کشاورزی است، همراه گروهی وارد روستا میشود تا ماجرا را پیگیری کند. روستاییان معترض آنها میشوند و با دخالت ژاندارمها چند روستایی دستگیر میشوند. یکی از آنها محل اختفای سید را لو میدهد و ماموران نیز او را به قتل میرسانند.
داستانی کاملا مردمی و اجتماعی که خاستگاه فکری و دغدغههای ابتدایی جیرانی در فیلمنامهنویسی را بهخوبی نمایش میدهد.
پس از آفتابنشینها، جیرانی فیلمنامه دیگری با عنوان رهایی را نوشته و آن را برای کارگردانی به رسول صدرعاملی میسپارد. داستان رهایی ماجرای جانبازی است که در جریان جنگ یک پای خود را از دست داده و حالا به زندگی عادی بازگشته است. قاسم، که داوطلبانه به جبهه جنگ رفته، در حالی که یک پای خود را از دست داده به خانه بازگشته و حالا رهایی، روایتگر این داستان است.
جیرانی اما پس از رهایی و در فضای جنگ تحمیلی و پیروزی انقلاب اسلامی، همچنان دل در گرو نوشتن فیلمنامههای ارزشی و ضدظلم دارد! به این معنا که آثاری همچون سناتور یا پرونده که در این دوران نوشته و کارگردانی شده نیز حکایت از همین دغدغههای او دارد. جیرانی در پرونده که صباغزاده کارگردانی آن را بر عهده داشته، داستان فئودالی به نام اکبر کلالی را روایت کرده که به اطرافیان خود مقروض است. کلالی طبق نقشه برادرش ظاهرا به قتل میرسد و قتلش را به گردن سیدعلی رحمتپور، کارگر گاوداری کلالی میاندازد. مشکلاتی که از رهگذر این پاپوش برای کارگران و اقشار زحمتکش در داستان ایجاد میشود، اصلیترین خط تعلیق داستان جیرانی است که اتفاقا در کنار آن روایتی از ظلم سرمایهداران نیز برای مخاطب خوانده میشود.
پس از تمرینهای متناوب جیرانی در فیلمنامهنویسی، نوبت به تولید اثری میرسد که در میان آثار نخستین او، از جایگاه ویژهای برخوردار است و تا به امروز نیز نام این فیلم در گوش اهالی سینما باز شنیده میشود. گلهای داودی؛ نام اثری از فریدون جیرانی است که رسول صدرعاملی کارگردانی آن را به عهده داشته و بازیگران نامآوری چون پروانه معصومی، داود رشیدی، جمشید مشایخی و بیژن امکانیان در آن ایفای نقش کردهاند. گلهای داودی محصول سال 1363 سینمای ایران است. داستان فیلم اما این بار رگههای پررنگیتری از درام در خود دارد که منجر به دیدهشدن این فیلم در سینمای میانه جنگ شده است. داستان از این قرار است که؛ عباس صفاری، در جریان بروز مشاجره با دوست خود باعث مرگ ناگهانی وی شده و به ۲۵ سال حبس محکوم میشود. با سپریشدن ۲۰ سال از دوران محکومیت و عفو پنج سال آخر، قرار آزادی عباس صادر میشود. اما روز موعود در شرایطی که همگان منتظر آزادی عباس هستند استوار هدایت خبر مرگ ناگهانی عباس را به همسرش، عصمت، میدهد. اما عصمت از گفتن حقیقت به فرزند نابینای خود، جواد که در آستانه برگزاری مراسم ازدواجش قرار دارد خودداری میکند. استوار هدایت که قبل از عزیمت به سفر عصمت را در جریان واقعیت کشتهشدن عباس به دست یکی از مأمورین زندان قرار داده بود با تقاضای وی مبنی بر معرفی خود بهعنوان پدر جواد و حضور در مراسم عروسی او مواجه میشود. جواد که بهطور ناگهانی در جریان مکالمه استوار و مادرش قرار میگیرد خانه را ترک کرده و از حضور در مراسم خودداری میکند. اما سرانجام توسط همسرش مریم متقاعد شده و با واقعیت مرگ پدرش کنار میآید...
فصل صعود
جیرانی پس از گلهای داودی، همکاری خود با صباغزاده را ادامه میدهد. گمشده و تصویر آخر، فیلمهای دیگری هستند که همچنان او در کسوت نویسنده و صباغزاده در جایگاه کارگردان آنان قرار داشتهاند. اما در سال 1366 این رویه فریدون جیرانی تغییر میکند و این بار او نخستین اثر سینمایی خود را کارگردانی میکند. صعود، نخستین فیلمی است که علی صمیمیزاد و مسعود میمی، نویسندگی فیلمنامه آن را بر عهده داشتهاند و فریدون جیرانی صحنههای این اثر را کارگردانی کرده است.
داستان صعود از این قرار است که شهاب و محمود که تجربه اندکی در کوه نوردی دارند، بهرغم نظر دوست باتجربهشان ناصر برای فتح دیواره علمکوه اقدام میکنند. محمود که تجربهاش از شهاب کمتر است، بر اثر حادثهای سقوط میکند و از ناحیه جمجمه صدمه میبیند. خانواده محمود که شهاب را مسبب مصدومشدن محمود میدانند او را شماتت میکنند. شهاب نیز خود را مقصر میداند. موقعی که محمود در بیمارستان به اتاق عمل برده میشود شهاب در کنار ناصر و گروهی کوهنورد برای فتح دیواره علمکوه میشتابند...
داستان کلیشهای و نهچندان جذاب صعود، بازیگران جذابی را در اختیار دارد که شاید اگر این چیدمان در بستر یک فیلمنامه جذاب ترتیب داده میشد، شاهد شکلگیری یک اثر ماندگار و متفاوت میبودیم. بیژن امکانیان و ایرج طهماسب دو چهره جذابی بودند که در جریان داستان صعود اسیر کلیشههای غیرجذاب شدهاند.
پس از تجربه صعود اما، جیرانی دوباره به آغوش فیلمنامهنویسی بازمیگردد. او این بار آثاری چند را در کنار اصغر هاشمی روی صحنه میبرد و در این دوران زیر بامهای شهر و در آرزوی ازدواج را روی پرده سینماها میآورد؛ آثاری که حسن ختام یک دهه فعالیت او در فاصله سالهای 1360تا1370 میشود.
ورود سینمای ایران به دهه70و پایانیافتن جنگ تحمیلی، منجر به فتح باب فرهنگی در فضای کشور شد که تحولات زیادی را همراه خود داشت. یکی از مهمترین این تحولات، فیلمنامههایی بود که در این دوران به دست کارگردانان رسید و آنان را به حوزههایی غیر از آنچه در دهه 60 ساخته میشد، راهنمایی کرد. نرگس یکی از مهمترین و نخستین آثاری بود که در این دوران به کارگردانی رخشان بنیاعتماد و نویسندگی اشتراکی وی و فریدون جیرانی ساخته و نمایش داده شد.
داستان نرگس درباره زن جوانی به نام آفاق بود که با جوانی به نام عادل زندگی میکند. آفاق از کودکی، عادل را بزرگ کرده و بعد به ناچار به عقد او درآمده است. آن دو از طریق دزدی گذران میکنند. عادل با دختر جوانی که خانواده فقیری دارد، آشنا میشود و به او دل میبندد. آفاق برای آنکه امکان ازدواج آن دو را فراهم کند، خود را مادر عادل معرفی میکند. نرگس و عادل ازدواج میکنند و عادل در جریان یک سرقت دستگیر میشود. پس از آزادشدن عادل و برملاشدن راز او، آفاق عادل را تحریک میکند که به همراه مالخری به نام یعقوب دست به یک دزدی کلان بزنند و با پول آن در شهری دیگر زندگی کنند. یعقوب دستگیر میشود، اما عادل و آفاق میگریزند. نرگس تصمیم میگیرد پولهای دزدی را به صاحبان آنها پس بدهد. بین آنها درگیری رخ میدهد و آفاق که در جاده بهدنبال نرگس و عادل است، با یک کامیون تصادف میکند و میمیرد. داستان نرگس یک درامتراژیک و البته تلخ از مسائل اجتماعی بود که تا پیش از این در آثار سینماگران اثری از آن دیده نمیشد. جیرانی این بار دغدغه معیشت را در این قالب به پرده سینما آورده بود.
نرگس با بازی فریماه فرجامی و ابوالفضل پورعرب در زمان خود بسیار دیده شد. در دهمین جشنواره بینالمللی فجر جوایز بسیاری دریافت کرد و در بخشهای بسیاری نیز کاندیدای دریافت جایزه شد.
این پروسه فعالیت سینمایی جیرانی تا میانه دهه 70ادامه داشت. گریز، دو روی سکه، دو همسفر، در کمال خونسردی، اشک و لبخند و غریبانه با فیلمنامهنویسی وی و کارگردانی دیگران روی پرده سینماها آمدند، تا اینکه در سال 1377 شاهد اکران قرمز شدیم. قرمز سرآغاز فصلی جدید در سینمای جیرانی بود که تا امروز نیز برای او ادامه داشته است. او همچنان و پس از گذشت 20سال به نام کارگردان قرمز شناخته میشود!
خط قرمز یک رویا!
قرمز یک درام خانوادگی بود که به نویسندگی و کارگردانی فریدون جیرانی ساخته و پخش شد. داستان این فیلم درباره بیوهزنی به نام هستی ست که از همسر درگذشته خود دختری به نام طلا دارد. هستی با جوان پولداری به نام ناصر ملک ازدواج کرده است. همسر جدید او دچار بیماری سوءظن یا اختلال شخصیت پارانوئید است و مدام او را کتک میزند. هستی پس از مراجعه به عمویش، به درخواست قاضی دادگاه و به منظور ایجاد آرامش در محیط خانه، تصمیم میگیرد از شغل مورد علاقهاش یعنی پرستاری، دست بکشد. اما باز هم مشکلات آنها حل نمیشود. ناصر حتی تحمل نمیکند که هستی را در حال صحبت با تلفن، یا در خیابان در حال خرید ببیند و به ضرب و شتم او میپردازد. هستی که دیگر طاقت تحمل ندارد، از دادگاه درخواست طلاق میکند و قاضی بهرغم اظهار عشق ناصر از او میخواهد به پزشکی قانونی برود تا وضعیت روانیاش مورد بررسی قرار گیرد. هستی بار دیگر سر کار خود برمیگردد، اما درمییابد امین، طلا دختر هستی را برداشته و به خانه پدری خود برده است و اکنون از او میخواهد برای صرف شام به آنجا برود. هستی به همراه یک زوج خبرنگار - که در رفتوآمدهایش به دادگاه با آنها آشنا شده- به محل خانه پدری همسرش میرود. غافل از اینکه ناصر و خواهرش در کمین او نشستهاند...
داستان قرمز یک ساختارشکنی پررنگ در فضای میانه دهه70به شمار میرفت؛ داستانی که گوشهای از معضلات زنان را به روایتی تند و تیز نشان داده بود و راهحلی تابوشکن را پیش پای این مسائل گذاشته بود.
بازی هدیه تهرانی و محمدرضا فروتن در نقش زن و مرد نخست فیلم نیز از دیگر مولفههای مهم اهمیت قرمز بود که اتفاقا از چشم داوران جشنواره هفدهم فجر مخفی نماند و منجر به اختصاص سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن و مرد نقش اول به این دو تن شد! این شاید یکی از معدود دفعات در تاریخ جشنواره باشد که سیمرغ زن و مرد نقش اول، به بازیگرانی از یک فیلم تعلق میگیرد.
به هرحال قرمز در سال 1377 بهخوبی در سینماها دیده شد و فروشی حدود 380میلیون تومان را از گیشهها کسب کرد.
سالاد فیلم
پس از اکران قرمز، جیرانی وارد دوره جدیدی از سینماگری شد. به این معنا که دوران نویسندگی صرف او به پایان رسید و تنها دو اثر آب و آتش و سفر به فردا در کارنامه نویسندگی او باقی ماند. او در سال 1380، شام آخر را نویسندگی و کارگردانی کرد که این فیلم نیز در زمان خود بسیار مورد توجه قرار گرفت. شام آخر، داستان زن استاد دانشگاهی است که پس از سالها زندگی، به سبب ناسازگاری فکری و رفتاری، از همسر خود جدا شده و برای زندگی به منزل مادرش آمده است. اما رفت و آمدهای ممتد یکی از دانشجویان به نام مانی داستانهای تازهای را در حاشیه این جدایی رقم میزند.
نام پیشین این فیلم، یک داستان زنانه بود که در جریان تولید این نام تغییر پیدا کرد. چنان که از این نام پیداست، جیرانی درصدد روایت یک داستان زنانه و نوعی تظلمخواهی از زنان بوده که با انتخاب مناسب کتایون ریاحی توانست تا حدود زیادی در این تصمیم موفق باشد.
شام آخر یکی از مهمترین ساختههای جیرانی بود که در خلال آن هانیه توسلی و محمدرضا گلزار نیز به سینمای ایران معرفی شدند.
صورتی، سالاد فصل و سهگانه ستاره دیگر آثار دیده شده جیرانی در سالهای آغازین دهه هشتاد بودند. همکاری جیرانی و خسرو شکیبایی در نویسندگی سالاد فصل یکی از مهمترین فاکتورهای دیدهشدن این فیلم سینمایی شد. داستان سالاد فصل روایتگر عشقی سهضلعی است که با بازی خسرو شکیبایی، لیلا حاتمی، مهناز افشار و محمدرضا شریفینیا به اوج سینمای دهه هشتاد نزدیک شده است. اوجی که فروشی 188میلیونی را برای جیرانی به ارمغان آورد.
پس از سالاد فصل، سهگانه ستارهها، در سال 1384 روی پرده سینماها رفت. در نخستین قسمت از این سه گانه، داستان بازیگری قدیمی روایت میشود که این روزها فراموش شده و دختر او رویای شهرت در سر دارد. عزتالله انتظامی، امین حیایی، آهو خردمند و رضا رویگری از مهمترین بازیگران این قسمت از ستارهها هستند.
قسمت دوم ستارهها، اما داستان زنی مشهود در سینمای ایران است که قصد دارد در نقش یک زن معتاد به ایفای نقش بپردازد و مصائبی برای او به وجود میآید. در این قسمت نیز بازیگران مشهوری چون نیکی کریمی، اندیشه فولادوند و امین حیایی به بازی گرفته شدهاند که مهمترین دلیل دیدهشدن این قسمت از سهگانه است.
در قسمت سوم نیز ما شاهد داستان تماس ناشناسی هستیم که خبر از فوت یک بازیگر معروف گذشته میدهد. حضور خسرو شکیبایی در این قسمت از ستارهها یکی از مهمتریی فاکتورهای دیدهشدن این سینمایی بود. زاگرس، پارک وی و قصه پریا دیگر آثار مهم جیرانی طی این سالهای پایانی دهه هشتاد و سالهای آغازین دهه نود بودند. آثاری که به وفور از آنها سخن گفته شده است. همچنین پس از اینها «من مادر هستم» یکی از مهمترین آثار سینمایی او بود که در ابتدای اکران با اعتراضاتی روبهرو شد و از پرده سینماها پایین آورده شد.
دیدگاه تان را بنویسید