فرهنگ > سینما - سعید توجهی

من شاهد قتل خودم بودم
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

حتی حالا که حاشیه و جنجال‌­های برپا شده در حاشیه «قاتل اهلی» ختم به خیر شده و به تعبیر کنایی خود کیمیایی، «پولاد» فیلم به اندازه شده است، باز هم «قاتل اهلی» فیلمی نیست که علاقمندان کیمیایی از او انتظار دارند و البته که این انتظار را خود کارگردان پس از ساخت 29 فیلم و حدود نیم قرن حضور مستمر در سینمای ایران به وجود آورده است.

یکی از مشکلات فیلم «قاتل اهلی» شخصیت اصلی آن دکتر جلال سروش با بازی پرویز پرستویی است (با ذکر این نکته که قاتل اهلی بیش از یک شخصیت اصلی دارد و برای جلال سروش به تعبیر برخی منتقدین اطلاق شخصیت محوری مناسب­‌تر است)؛ شخصیتی که با پذیرفتن قواعد خود فیلم هم متناقض است و همراهی و همدلی برنمی‎انگیزد. همراه نبودن با شخصیت اصلی در فیلم‌های کیمیایی مساوی با از دست رفتن خود فیلم است. جلال سروش از همان تیتراژ فیلم با سخنرانی درباره پولشویی و قاچاق از کسانی می­‌گوید که اقتصاد ایران و تولید داخلی را با واردات به نابودی کشاندند. با توجه به پیشینه جلال سروش، بازی پرویز پرستویی در این نقش انگار قرار است همان شخصیت رزمنده آرمانخواه حاج کاظم «آژانس شیشه‌­ای» را تداعی کند، که حالا در فیلم کیمیایی و در این مسابقه ثروت اندوزی با مناسبات جدید حاکم بر جامعه کنار نمی­‌آید و قرار است بر علیه آن با قواعد خود به پاخیزد. اما جلوتر که می‌­رویم تناقض آشکار می­‌شود.

جلال سروش هم یکی از همان سرمایه­‌داران است و هر چه باشد از دسته­ آرمان‌خواهانی نیست که وقتی جنگ شد سر زمین بودند با تراکتور و بعد از جنگ برگشتند سر همان زمین اما بی‌تراکتور. آنقدر سرمایه دارد که کارخانه­‌ای را یک جا و نقد بخرد و تنها تفاوتش با رقیب این است که به قول کارخانه‌­دار ورشکسته تو راهش می‌­اندازی اما اونا اینجا را انبار جنس وارداتی می­‌کنند.

رقبای جلال سروش آنقدر قدرت دارند که هرکاری می‌­توانند بکنند و از این طرف پاکی و سلامت قهرمان فیلم را فقط در حرف می‌شنویم و در امامزاده رفتن و نماز خواندن می‌­بینم. هیچ کنش دراماتیکی شکل نمی‌گیرد و هیچ ماجرا و قصه‌­ای از این پاکدستی روایت نمی‌شود.

یک هارد پر از اطلاعات که از دفتر سروش به سرقت رفته در دست رقیب است و مشخص نمی‌شود چگونه سندی است که سروش می‌خواهد هر طور شده از چنگ رقیب بیرون بکشد. اگر با این سند سروش تبرئه می­‌شود که ظاهرا چنین است، پس اصولاً بودنش در دست رقیب چه مزیتی برای آنها دارد؟ و این همه تلاش برای به‌دست آوردن آن چه دلیلی دارد. موضوع آنقدر مبهم است که انگار فیلمساز هم از میانه فیلم آن را از یاد می­‌برد و در انتها دوباره به سراغش می­‌رود، که این هم به اغتشاش و تناقض در فیلم می‌‌افزاید.

نگاه کارگردان به ماجرای پولشویی آنگونه که در مجموع رفتار، گفتار و حال و روز شخصیت اصلی متجلی شده نشانی از عمق و شناخت نسبت به موضوع ندارد و بر یک درک سطحی از موضوع دلالت می­‌کند. تنها استفاده ابزاری است، برای اینکه ماجرای پر از تناقض و مشوش فیلم نسبت به مسائل روز آگاه نشان داده شود. بعید است کارگردان یک تحقیق ساده درباره ویژگی‌­ها و شاخصه­ این عارضه انجام داده باشد. انگار تنها علاقه و خواسته کارگردان برای وارد کردن چنین موضوعی به فیلم کافی بوده و همین باعث خلق یک شخصیت متناقض مانند جلال سروش شده که از یک طرف از شر پول کثیف صحبت می‌کند و خود را پای بند قانون می‌داند و از یک طرف با استفاده از رانت موقعیت­ خود نزد مقامات بالا مشکل کنسرت نامزد دخترش را حل می­‌کند.

زمانی کارگردان «قاتل اهلی» معروف بود که از چوب خشک هم بازی خوب می­‌گیرد و حتی بازیگران متوسطی که یک بار جلوی دوربین او رفته‌اند، بهترین بازی دوران بازیگری­شان را انجام داده‌اند. بهترین نقش آفرینی­‌های فرامرز قریبیان، فرامرز صدیقی و خیلی‌های دیگر را همیشه با فیلم‌های کیمیایی به یاد می‌آوریم. حالا در «قاتل اهلی» پرویز پرستویی را می­‌بینیم با پرسونایی که از شاه نقش او در فیلم «آژانس شیشه­‌ای» به یاد داریم، نقش رزمنده­‌ای آرمانخواه را بازی می­‌کند اما این بار به عنوان دکتر با لحن داش مشتی‌های تهرانی به پولشویی اعتراض می­‌کند و حاصل این همه تناقض در شخصیت سروش نتیجه­‌اش ثبت یک بازی بد در کارنامه پرستویی است.

سال گذشته هنگام نمایش فیلم در سالن کاخ جشنواره، چند صحنه از فیلم با خنده تماشاگران مواجه شد که واکنش تند کیمیایی در جلسه مطبوعاتی را در پی داشت و او آن را توطئه‌ه­ای سازماندهی شده علیه فیلم می‌­دانست. به نظر می­‌رسد در این دو فیلم اخیر (مترو پل و قاتل اهلی) کیمیایی شاید از سر بی‌حوصله­‌گی و ناخواسته پارودی فیلم‌های خود را می‌­سازد برای این پارودی می­‌توان از جای جای «قاتل اهلی» در مقایسه با فیلم‌های قبلی مثال آورد. تک‌گویی­‌های جلال سروش در مقایسه با تک گویی­‌های قیصر، رضا موتوری، داش آکل، سید و قدرت در «گوزن‌ها»، بازپرس جلالی در «تیغ و ابریشم»، نوری در «سرب» و یا رضا در پایان «ردپای گرگ». سکانس قتل وکیل توسط سیاوش مطلق در سونا در مقایسه با سکانس قتل یکی از برادارن آق منگل در حمام بازارچه توسط قیصر و همچنین بازی پرویز پرستویی در مقایسه با یازیگران نقش­‌های قیصر، رضا موتوری، نوری در سرب رضا در رد پای گرگ.

ای کاش کارگردان در واکنش به خنده حضار به جای متهم کردن تماشاگران و توهم توطئه، آن خنده را جدی بگیرد. چون به پارودی کسی می­‌خندد که اصل اثر را دیده و درک کرده و برایش مهم است، وگرنه برای مخاطبی که از اصل خبر ندارد پارودی هم معنایی ندارد. خنده تماشاگران از سر لودگی و شیطنت نیست بلکه بیشتر از درد است. درد تماشای سرنوشت تراژیک فیلمسازی که فیلم به فیلم در حال فاصله گرفتن از مخاطبی است که طی سال‌ها برای سینمایش جمع کرده بود.

57243