وقت خجالت / درباره اولین ساخته رضا مقصودی + یادداشت کارگردان
فیلم سینمایی «خجالت نکش» اولین ساخته رضا مقصودی در مقام کارگردان، فیلمیکمدی با کنایههای سیاسی است
مثلث آنلاین: رضا مقصودی فیلمنامهنویس فیلمهای «لیلی با من است»، «همیشه پای یک زن در میان است»، «من سالوادور نیستم» و... بوده است. داستان زندگی زن و شوهری را روایت میکند که با داشتن عروس، داماد و نوه، در سن میانسالی بچهدار میشوند. این اتفاق آن هم در روستایی کوچک که هیچ چیز از دید اهالی پنهان نمیماند، زن و شوهر را دچار اتفاقاتی کمیک و بامزه میکند. اتفاقاتی که در نهایت باعث جدال این دو با یکدیگر میشود و…. در واقع قنبر و صنم از روستاییان ساده دلی هستند که پس از اعمال سیاستهای کنترل جمعیت در دهه ۷۰ از آوردن فرزند جدید خودداری میکنند. آنها با تغییر این سیاستها در دوران دولتهای نهم و دهم و در آستانه کهنسالی به فکر فرزندآوری میافتند. خجالت از حرف و سخن مردم و همان حکایت سر پیری و معرکه گیری آن هم در روستایی کوچک که خبرها زود میپیچد، قنبر و صنم را انگشت نما میکند.
اولین اثر سینمایی «رضا مقصودی» در مقام کارگردان به یکی از مهمترین مسائل این روزهای جامعه ایرانی، مساله باروری و ازدیاد نسل میپردازد. روایت پدیدهای اجتماعی در بستر زندگی روستایی که فارغ از نوع روایت، دوربین را از فضای شهر و زندگی شهری فاصله داده است. اما همین موضوع انگار دستمایه تمسخر کاراکترهای اصلی نیز شده و عوامزدگی خاصی در طراحی شخصیتها مشهود است. فیلم مانند سایر آثار هم ردیف خود تلاش کرده یکی از موضوعات سیاسی اجتماعی این روزهای کشور را دستمایه شوخیهای خود قرار دهد و گاه برخی مسئولان سابق کشور را با گوشه و کنایههایی بنوازد. طرح کلی به درستی تبدیل به فیلمنامه نشده و داستان فیلم به تعبیری شش ماهه به دنیا آمده است. اتفاقات به دمدستیترین شکل ممکن پیش میرود و منطق روایی فیلم را در حد یک اثر ضعیف سینمای کودک پایین میبرد. در مقابل به چالش کشیدن نگاه مدرن شهری و دیدگاههای غلط اجتماعی نسبت به این موضوع از نقاط قوت فیلم محسوب میشود. نحوه پرداخت به سوژه و نگاه سیاسی و اجتماعی موجود در روایت، با شناخت قلم طنازانه مقصودی پیش از این و فارغ از حضور او در مقام کارگردان، آشناست. به نمایش گذاشتن تصویر مرد پرحاشیه سیاست سالهای اخیر، استفاده از اسامیو شعارهای دولتی و حکومتی، میتواند مخاطب را مجذوب خود کند اما شاید عمق این شوخیها در همان حد و اندازه سریال هایی چون «پایتخت» و فیلم هایی چون «زاپاس» باقی بماند؛ شوخیهایی که نشات گرفته از خنگی و دست و پاچلفتی شخصیتهای داستان اند و عموما براساس پارهای از سوءتفاهمها و بدشانسیها اتفاق میافتد. خجالت نکش یک فیلم سرگرم کننده است که با همه ضعفهایش میتوان فیلم قابل قبولی قلمداد کرد. فیلمیخانواده محور که دستمایه داستانیاش درباره فرزندآوری است و کارگردان با ظرافت خاصی دوربینش را به جای بردن به محیطهای غیر اصیل شهری به روستا میبرد و در چارچوب سنتهای رایج این مساله را بررسی میکند. یکی از نقاط برتر این فیلم بازیهای آن است. بازی «احمد مهران فر» در کنار «شبنم مقدمی» کاملا بی نقص بود و تا آنجا که فیلمنامه و کارگردانی اجازه داده بود مهران فر از پس نقشش بر آمده بود. البته مهران فر در بازی اینگونه نقشها مهارت بیبدیلی دارد و این شخصیت را نیز بی نقص ایفا کرده بود. از سویی بازی شبنم مقدمیهم در این در نوع خود جالب بود و این جذابیت تا جایی پیش رفت که داوران جشنواره فیلم فجر وی را برای سیمرغ بلورین نقش اول زن کاندید کردند.
نگاه کارگردان
در بخشهای مختلف این سینما حضور داشتم و در تهیهکنندگی، فیلمبرداری، تدوین، صدابرداری و … کسب تجربه کردم اما علاقه اصلی من فیلمنامه نویسی بود و در این حوزه بیشترین فعالیت را داشتم. اگرچه کارهای من توسط کارگردانان متعددی ساخته شد همیشه این دغدغه را داشتم که تصویر ذهنی که از فیلمنامهام دارم را خودم بسازم و دوست داشتم این اتفاق به زودی رقم بخورد.
این فیلمنامه همان کاری بود که میخواستم حتما خودم آن را کارگردانی کنم به همین دلیل نگاه ویژهتری دخیل بود و انرژی مضاعفی صرف کردم تا بتوانم فیلمنامه کمنقصی را ارائه کنم. خوشبختانه توانایی بازیگران این امکان را به من داد که بتوانم هرچه در ذهن داشتم را از آنها طلب کنم.
موقعیت کمدی فیلم که کمتر به آن پرداخته شده برای مخاطب تازگی دارد در عین حال موضوعی به روز است که مجموعه این شرایط باعث به وجود آمدن انگیزهای بالا برای ساخت این اثر شد. این فیلم موضوعی درباره بچه دار شدن دارد اما قرار نیست توصیه کند که این کار را انجام بدهید یا نه. تنها دغدغه ما این بود که مردم بدانند قبل از اینکه تصمیم بگیرند باید دربارهاش فکر کنند. من کار اصلیام فیلمنامهنویسی است و از اینکه گاهی ایدهای را کشف میکنم انگیزه میگیرم تا کارم را ادامه دهم اما ممکن است باز هم سراغ کارگردانی بروم.
رضا مقصودلو
دیدگاه تان را بنویسید