تجارت سینمایی / فرمول پولساختن با رضا عطاران چگونه است؟
راههای جذب مخاطب ایرانی به سینما دیگر الگوی سختی نیست و این فرمول سالهاست که دیگر تحت عناوین مختلف و جابهجایی بازیگران مشخص شده و در این میان برخی تهیهکنندگان که سابقه خوبی هم در سینمای ایران به سبب ساخت فیلمهای موثر و خارج از قواعد کمدی طی دهههای گذشته داشتهاند، دیگر در این فضا در حال ساخت قسمتهای دوم و سوم فیلمهایی هستند که در گیشه قسمت اول آن توانسته مخاطب را جذب کند و به سوددهی بالایی دست یابد. در شرایطی که اوضاع اقتصادی به سبب نوسانات ارز و تاثیر آن بر مسائل روزمره مردم باعث ترویج ناراحتی و نگرانی بین آنها شده است. به طوری که خرید برخی از کالاها از سبد خریدشان کنار گذاشته شده اما در سینما به تازگی فیلم «هزارپا» توانسته رکورد فروش سینمای ایران را جابهجا کند و این خروجی باعث شده که مهر تایید میباشد بر ادامه ترویج دیگر فیلمسازان به سمت ساخت فیلمهای کمدی، جدای از اینکه دانش سینمای کمدی را داشته باشند یا حداقل خودشان هم آدم بامزه شوخطبعی باشند. اما دیری نمیگذرد که آنها تبدیل به تکنسین در این حوزه میشوند و دست آخر با فیلمی مواجه هستیم که فرمولهای بفروش و امتحان پس داده را در فیلمهایشان استفاده میکنند، هرچند اگر ایده خوبی هم داشته باشند اما تکیه بر آن قواعد نازل باعث میشود که در جهت همان آثار هم قدم بردارند، همانطور که در «مصادره» ایده خوبی که داشت فدای همان الگوهای امتحان پس داده شد و ایده در میان حجم شوخیهای جنسی و کلامی و ترس از ریسک برای تجربه فضای تازه محو شد. با افزایش تولیدات فیلمهای کمدی و همچنین استقبال از آنها و بیاعتنایی مخاطب نسبت به آثاری که در سینمای اندیشه و حتی ملودرامهای عاشقانه دارد و از سوی دیگر ساخت آثار تلخ اجتماعی و ناراحتی مردم از دیدن حجم بالای پلشتی روی پرده سینما با برچسب سینمای اجتماعی که عموما هم به صورت تک لوکیشنه ساخته میشد؛ باعث علاقه نشاندادن بیشتر مردم به کمدی خواهد بود و از طرفی طی این سالها این خطر برای سینمای ایران احساس میشود که دیگر سینمای ما تک ژانری خواهد شد و دیگر آثار در حاشیه توجه قرار خواهند گرفت و در اکران هم آثار کمدی و تلقی فروش بیشتر باعث تضعیف دیگر فیلمها خواهد شد، به طوری که میتواند در ابتدا در سرنوشت یک فیلمساز و در مرحله بعدی در سرنوشت سینما و جریان آن تاثیرگذار شود.
«هزارپا» که این روزها در حال اکران است به کارگردانی ابوالحسن داودی از ابتدا موضع خود را مشخص کرد و با عدم تمایل نسبت به حضور در جشنواره فیلم فجر نشان داد که تنها این فیلم را برای مخاطبانی ساخته است که میخواهند به سینما بروند و لحظات خوشی داشته باشند اما این لحظات خوش و موقعیتهای کمدی که در فیلم مطرح میشود بر همان فرمولهایی میچرخد که طی این سالها امتحان خود را بارها پس دادهاند و توانستهاند در گیشه فروش خوبی را داشته باشند و حضور رضا عطاران به عنوان پرفروشترین بازیگر سینمای ایران خودش تضمین گیشه و سرمایه برای هر فیلمی خواهد بود و راضیکردن او برای حضور در فیلمها هرچند تا ماههای آیندهاش هم قرارداد دارد، تبدیل به برگ برندهای بین تهیهکنندگان شده است و در مقابل حضور جواد عزتی به عنوان یار عطاران در این فیلم از دیگر المانهایی است که میتواند فروش را ضمانت بیشتری دهد، همانطور که در سال گذشته عزتی با «اکسیدان» و «آینه بغل» هم نشان داد که میتواند در طول یک سال چندین فیلم پرفروش داشته باشد. با این حال مراقب هم است که از فیلمهایی مثل ماجرای نیمروز، لاتاری و تنگه ابوقریب هم غافل نشود. «هزارپا» داستان رضا را روایت میکند که در سالهای تازه بعد از انقلاب مشغول دزدی و فروش مشروبات الکلی است و با متوجه شدن نذر یک دختر پولدار برای ازدواج با یک جانباز، خودش را جای جانباز جا میزند تا بتواند به دختر نزدیک شود و عنوان «هزارپا» هم به این دلیل انتخاب شده است که رضا چندین بار توانسته به سبب از دست دادن پایش در یک تصادف، از بیمه خسارت دریافت کند و در بیمه هم برچسب «هزارپا» به او زدهاند.
داستان و شکل روایت هم با تکیه به دهه نوستالژی مانند «نهنگ عنبر» است که باعث میشوند سازندگان برای فرار از برخی محدودیتهای معاصر به گذشته بروند یا گروه را عازم خارج از کشور کنند که ضمن فیلمبرداری در لوکیشنهای زیباتر و حضور بازیگران خوشچهره زن خارجی به دور از رعایت حجاب، بدون دردسر از این ظرفیتها هم برای جذب بیشتر مخاطب بهره ببرند. همینطور الگوی کمدی اشتباهی مانند «مارمولک» و رقص دونفره بازیگران مرد فیلم مانند «کما» که در آنجا هم محمدرضا گلزار به همراه امین حیایی با ترانههای مختلف انواع رقصها را انجام میدهند و پهلوزدن به دفاع مقدس مانند «اخراجیها» با ایجاد یک آسایشگاه ویژه رزمندگان و عشقهای تصنعی که به چرخش یهویی دختر ثروتمند نسبت به مرد حقهباز ختم میشود، مانند تمام فیلمفارسیهای ساختهشده در طول تاریخ سینمای ایران هستند که به همین شکل رایج بودهاند. همچنین استفاده از شوخیهای جنسی که دیگر مثل نقل و نبات بین کارکترها ردوبدل میشود به طوریکه حتی محدودیت سنی هم به شکل درستی در سینماها اجرا نمیشود، فیلمسازی از جنس ابوالحسن داودی که در روزگار ملتهبی در تاریخ کشور با فیلم «نان، عشق و موتور هزار» توانست ضمن عبور از خط قرمزها، کمدی تمیزی را بسازد که همچنان میشود درباره آن حرف زد و آن را به یک دوره تاریخی نسبت داد که ضمن کمدیبودن اما حرف جدی آن در تضاد تفکرها و نگرشها همچنان دیدنی است، اما در دهه 90 او به فیلمی سراسر لوده و کلیشهای رسیده است که کارش تقلب از روی دست دیگر فیلمسازانی است که در این راه پول خوبی درآوردهاند اما گویی شرایط سینمای این روزها و همچنین عدم ناتوایی در تجربه ساخت آثاری که ضمن احترام به مخاطب، فیلمی در ژانر به دور از فرمولهای رایج فیلمفارسی ساخته شود و دست بر قضا فیلمسازانی در این مخمصه افتادهاند که کمر به تخریب تجربههای گذشتهشان هم بستهاند. جدای از الگوریتم تکراری داستانی «هزارپا» در کارگردانی هم با فیلمی مواجه هستیم که در ترسیم دهه گذشته ایران هم خیلی محدود عمل کرده است و طراحی صحنه و فضاسازی آنقدر در محدوده جغرافیایی اندک فیلمبرداری شده است که زحمت کمتری داشته باشد و بیشتر پلانها در فضای داخلی است. «هزارپا» جدای از شخصیت اولش که رضا عطاران آن را بازی میکند که از فیلمهای دیگر آمده است، در شخصیتی که جواد عزتی هم بازی میکند این اتفاق افتاده است و او هماندازه کمدیاش هم به همان شکلی است که قبلا اجرا کرده است، نوع ادای دیالوگ با کشیدن واژهها و تکرار جملهاش و نازککردن صدایش و همچنین غیرتی که خرج میکند و از آن سو تمام آدمهایی که به عنوان رزمنده در آسایشگاه حضور دارند، تمام تصویر مغشوشی است که نشان میدهد چقدر دنیای این آدمها را کوچک دیده است. در صورتی که میشد به لحاظ شخصیتپردازی به این آدمها نزدیک شد و با خلاقیت بتوان از یک جمع با کارهای یکدست کمدی در عین حال غمانگیز از احوالات آنها گرفت همانطور که در شاهکار «پرواز بر فراز آشیانه فاخته» به کارگرانی میلوش فورمن دیدیم که چطور جمعی در آسایشگاه علیه پرستار راجد میشوند که در اینجا هم سارا بهرامی مدیری است که با ورودش بسیاری از بیماران میترسند و دست از خرابکاری برمیدارند اما این موقعیت در همین اندازه باقی میماند و فیلمساز تصمیم میگیرد این ریسک را نکند و لحظهای عطاران را رها نمیکند.
فیلم در میزان خنداندن مخاطب به شوخیهایش هم یک روال ثابتی ندارد، بلکه هرچه جلوتر میرویم در فقدان غنای داستانی و ساخت موقعیتهایی که به ایجاد شوخی بدل شود دچار سراشیبی میشود، چراکه نویسنده در میزان استفاده از دایره شوخیها و جنس آنها متناسب با فضا بسیار محدود است و در این میان نقش بازیگری مانند عطاران در ادای تیپهای رایجش در بداههپردازی برجسته میشود و در این وضعیت است که بازیگر تلاش میکند تا باری که بر دوشش افتاده را به تنهایی جلو ببرد و حداقل کیفیت و اندازه خود را حفظ کند و زمانی که رضا به آسایشگاه میرود تنها راه ساختن کمدی به شکل رابطه او با خانمهای آنجا برمیگردد یا اشتباهگرفتن او با یک فرد دیگر توسط سرایدار آسایشگاه با بازی بد امیرمهدی ژوله که در تفاوت شیوه ادای دیالوگ و بازی بدن در سینما با استندآپ دچار چالش است و بین این دو گونه اجرای کمدی در رفتوآمد است. «هزارپا» زمانی که از روزمرگی شخصیتهایش دور میشود تا وارد یک فضای دیگر شود دچار افت موقعیت کمدی میشود همانطور که این فاصله را میتوان در سکانس گیرافتادن رضا و دختر در زیرزمین دید که آنقدر سطح شوخیها و شیوه فرار از آنجا دچار سردرگمی هستند که نشان میدهد صرفا این موقعیتها در ادامه داستانی است که از روزمرگی رضا و منصور بیرون آمده و قصد داشته است تا وارد داستان شود اما در اجرای آن دچار لکنت میشود. امروزه شاکله سینمای ایران بین چهار دسته تقسیم شده است؛ یک گروه فیلمسازانی تحت عناوین هنروتجربه با حداقل بودجه دست به ساخت آثار بیمخاطبی میزنند که سوبسیدش را از دولت میگیرند و خود را به نوعی کارمند سازمان سینمایی میدانند که دولت صندلیهایشان را خریداری کرده است و از آن سو فیلمسازانی که با اتکا به الگوهای فروش در مسیر سینمای نازل تحت عنوان کمدی در حال درآمدزایی هستند و گروه سوم فیلمسازانی هستند که با تکیه به ارگانها و نهادهای مختلف با بریزوبپاشهای بسیار سودشان را در تولید به دست میآورند و گروه چهارم هم فیلمسازانی هستند که در سینمای مستقل تلاش میکنند فیلمهای خودشان را در جریان اصلی بسازند و با جذب سرمایهگذاران خصوصی یا بودجه شخصی فیلمی میسازند که بهزحمت در اکران بتواند به هزینههای تولیدش برسد.
دیدگاه تان را بنویسید