جایگاه زن در سینمای ایرانی کجاست؟
زنان میآیند
با پایان هشت سال دفاع مقدس و پس از آن، نزدیکشدن کشور به آغاز دهه هفتاد، شرایط فرهنگی کشور نیز دچار تحولات مهمی شد. در همین سالیان بود که نقش زنان در بسیاری از فیلمها پررنگتر شد و رفتهرفته شاهد تولید آثار متفاوتی در این زمینه بودیم
زن؛ همواره یکی از مهمترین سوژههای پردازش در رشتههای مختلف هنری، اجتماعی و اندیشهای به حساب آمده است. سوژهای که مصداق تام و تمامی در هر اجتماعی دارد و البته نقشها و کارکردهای زیادی برای این مصداق در زندگی روزمره دیده میشود. پرداختن به موضوع زنان یکی از دغدغههای مهم و همیشگی در سینمای ایران و دیگر کشورهای جهان بوده است. در سینمای ایران نیز، چه در دوره پس از پیروزی انقلاب اسلامی و چه پیش از آن، شاهد آثاری با همین مضمون بودهایم.
انتشار فیلم شماره 17 سهیلا در شبکه نمایش خانگی از یکسو و البته انتخاب این اثر به عنوان بهترین فیلم فستیوال فیلمهای شرقی ژنو بهانهای شد تا بیشتر به جایگاه زنان در سینمای ایران بپردازیم.
روشنفکرانِ زنستیز!
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سالهای پایانی دهه 50، سینما با افول و افت وضعیت شدیدی روبهرو شد. البته آغاز دوره دفاع مقدس و اوضاع ویژه کشور، به این رکود دامن زد و منجر به این شد که نقش زنان در سالهای ابتدای دهه شصت، در سینمای ایران کمرنگتر شود. نقش زن در سوژههایی که آن روزها دستمایه تدوین فیلمنامه و سناریو بود، جایگاه چندانی نداشت و اصولا آنچه از زن در فیلمهای ابتدای دهه شصت دیده میشود، نقش زنی است که در سایه حضور کاراکتر مرد تعریف شده و غالبا در گیر و دار نمایش قهرمانیهای مردان کمرنگ میشود. هرچند حضور زنان در جبهه و جریان جنگ میتوانست یک سوژه خوب برای سینماگران به حساب آید اما ذهنیتی که از حضور زنان در سینمای پیش از انقلاب همراه آنان بود، از یکسو و البته فشار جنگ از سوی دیگر منجر به این شد که در تولید آثار سینمایی توجه چندانی به این سوژه جذاب نشود. به هرحال؛ کاراکتر زن در سینمای دهه شصت، خصوصا در دوران جنگ تحمیلی، صرفا نقش مکملی در برابر نقش مرد بود که همگان از دیدن آن ارضا میشدند و شاید نیازی به پیروی از الگوی دیگری در این زمینه احساس نمیشد.
از سوی دیگر البته، در همین دوره و همین زمان، سینماگرانی بودند که در تولید و پردازش آثارشان به جایگاه زنان اهمیت ویژهای میدادند. مثلا در فیلم هایی همچون پاییزان؛ ساخته رسول صدرعاملی و گلهای داوودی، حضور زن پررنگ و موثر بود. همچنین در آثار کارگردانانی که در دوره پیش از پیروزی انقلاب نیز در سینما مشغول فعالیت بودند، توجه به زن نمودهای مهمی در سالهای میانی دهه شصت داشت. آثاری همچون باشو، غریبه کوچک و شاید وقتی دیگر، که هر دو به کارگردانی بهرام بیضایی روی پرده سینماها رفتند، دارای کاراکترهای اصلی زن بودند که البته هر دوی این آثار نیز برای اکران با مشکل مواجه شدند. به هرحال و پس از اکران با استقبال خوبی از سوی مخاطبان روبهرو شدند و نام آنها در تاریخ سینمای ایران ماندگار شد.
این وضعیت تا سالهای پایانی دهه شصت ادامه داشت اما با پایان هشت سال دفاع مقدس و پس از آن نزدیکشدن کشور به آغاز دهه هفتاد، شرایط فرهنگی کشور نیز دچار تحولات مهمی شد. در همین سالیان بود که نقش زنان در بسیاری از فیلمها پررنگتر شد و رفتهرفته شاهد تولید آثار متفاوتی در این زمینه بودیم. مثلا حضور موثر گلچهره سجادیه در فیلم دندان مار و گروهبان و حضور پررنگ بیتا فرهی در هامون نهتنها توانست کمک شایان توجهی به ارتقا و توانبخشی بازیگران زن در سینما کند، بلکه بار دیگر کاراکترهای مهم زنان را در سینمای ایرانی پررنگ کرد. در نتیجه وجود چنین فضایی بود که زن میتوانست پا به پای مرد در این فیلمها حاضر شود و نقشش از حاشیه و سطح به عمق برود. چنین تغییری مقدمه بروز فضای تازهای در سینمای ایران شد که در سالیان بعد، برخی از کارگردانان را به صورت مشخص به خود جلب کرده و روی این موضوع متمرکز کردند! دهه هفتاد سرآغاز این تحول مهم در فضای سینمایی بود.
زنان میآیند
با ورود به دهه هفتاد و غلبه فضای مطالبهگری فرهنگی از سوی مخاطبان سینما، زنان کارگردان پا به عرصه سینما گذاشتند. افرادی که حضور آنان در سینما از یکسو و اهتمام ویژهشان به موضوعات زنان را میتوان مهمترین دلیل پررنگشدن نقش زن و پرداختن به مسائل و معضلات مربوط به آنها در سینمای ایران دانست. این نوع حضور و پردازش اگرچه تا حدود زیادی با انتقادات جدی همراه است و در طول این سالیان حیات، همواره دچار افت و خیزهای فراوان بوده، اما اصل مهم و انکارناپذیری است که امروزه میتوان اهمیت آن را در زندگی زنان ایرانی بهتر و دقیقتر لمس کرد.
در همین دوره بود که آثاری همچون نرگس به کارگردانی رخشان بنیاعتماد ساخته و در سینماها اکران شد. دختری با کفشهای کتانی؛ به کارگردانی رسول صدرعاملی، قرمز، دو زن، بانوی اردیبهشت، زیر پوست شهر، زندان زنان و... نیز از جمله آثار مهمی بودند که در این دوره ساخته شدند و اگرچه در زمان خود با چالشهای فراوانی به جهت ممیزی و تابوشکنی مواجه شدند اما آغازگر راهی بودند که ثمره آن در سینمای امروز به بار نشسته است. درست در همین دوره بود که فیلمسازان زن، توجه خود را تنها به بحرانهای زندگی زنان متمرکز کردند. آنها در ابتدای این راه، فقط بعد سلبی زندگی زنان در ایران را میدیدند. از آن انتقاد میکردند و دربارهاش فیلم میساختند. اما پس از مدتی که با پاسخ مثبت و همراهی جامعه مخاطبان مواجه شدند، به این نتیجه رسیدند که باید در بعد ایجابی نیز دست به کارهایی بزنند. از همین روست که در فضای سینمای امروز شاهد آثاری همچون زیر سقف دودی از پوران درخشنده هستیم.
سینمای زنان در دهه هفتاد، سالهای تشنج و جنگیدن با تابوهای فرهنگی را از سر گذرانده و در میانه راه به دهه هشتاد میرسد. دورهای که شاید زمان باردهی این نهال نوپا به حساب آمده و دیگر مخاطبان را همراه خود کرده است. در این سالها به هر روی و با وجود بحثهای فراوان، چند بایسته مهم و ثابت وجود دارد. نخست اینکه؛ حضور زنان در عرصه سینما پذیرفته شده و البته پرداختن به موضوع زن نیز از سوی سینماگران تبدیل به یک امر ثابت شده است. در این دوره زن، حضوری همپای مرد در سینما دارد و این دو جنسیت از یکدیگر تفکیک نمیشوند. موضوعات ویژه زنان همانقدر جذاب و گیشهای شده که موضوعات مردانه تا پیش از این در سینما مخاطبپسند بود. پس در این دوره شاهد تولید و اکران فیلمهایی همچون زندان زنان، شام آخر، واکنش پنجم، دنیا و... هستیم. فیلمهایی که هرکدام از آنان در دوره خود به خوبی دیده شدند و اتفاقا در گیشه نیز توانستند بهره خوبی را نصیب خود کنند.
تولید و اکران آثاری همچون چهارشنبهسوری، خونبازی، دعوت و بسیاری از فیلمهای این چنین، در سالهای میانی این دهه حاکی از آن هستند که توجه به نقش زن در سینما جدیتر از پیش شده است. اینبار مسائل زنان در صدر اولویت سینماگران قرار گرفته و از سوی دیگر نیز مخاطبان علاقه زیادی به دانستن در این باره دارند. پس کارگردانانی که از این رهگذر توانستهاند جایگاه خود را در فضای سینما تثبیت کنند، همچنان مورد توجه هستند و مخاطبان زیادی را همراه آثار خود دارند. اصغر فرهادی، داریوش مهرجویی، نگار آذربایجانی، رخشان بنیاعتماد، پوران درخشنده و دیگران از جمله این افراد هستند که با توجه به زندگی زنان و معضلات آنها، دستمایه اصلی ساخت فیلمهایشان را پیدا کرده و در این مسیر قدم گذاشتهاند. تولید فیلم آینههای روبهرو؛ به کارگردانی نگار آذربایجانی یکی از اقدامات جسورانه و چارچوبشکنی بود که در این دوره صورت گرفت. آذربایجانی در این اثر به زندگی ترنسها نزدیک میشود و داستانی در اینباره روایت میکند. اقدامی که پیش از این در سینمای ایران یک خط قرمز مهم بوده و اجازه پرداختن به آن برای کارگردانان وجود نداشته است.
زنِ امروز
سینمای زن، سالهای تلاطم و توفان خود را پشت سر گذاشته و امروز به وضعیت ثابتی رسیده که شاید حال آن را بهتر از سالهای پیش کرده است. در سالهای اخیر اهمیت جایگاه زنان در سینمای ایران حفظ شده و البته این اهمیت به شکل دیگری نیز خود را نشان داده است. زنان در ژانرها و فضاهای تازهای وارد شدهاند که تا پیش از این نمونههای کمتری از فیلم در این زمینه داشتهایم. مثلا حضور زنان در آثار دفاع مقدس یکی از مهمترین نمونههای این جریان بوده است. آثاری همچون شیار 143، بوسیدن روی ماه، ویلاییها و... زنان را در محوریت موضوعاتی همچون جنگ قرار داده و این بار، همه اتفاقات را از این زاویه دیده و روایت کرده است. به جای آنکه فیلمساز دوربین خود را به جبهههای جنگ ببرد و جنگ را در نمایش نبرد رزمندگان به تصویر کشد، جنگ، بحرانها و تبعات آن را به میان خانه و خانوادههایی میبرد که عضو یا اعضایی از آنها به جنگ رفتهاند. حالا جایگاه مادر، همسر و فرزند شهید است که اهمیت مییابد و خوانش این روایت توانسته زنان را به صورت اعجابانگیزی همراه این ژانر نماید.
این تغییر زاویه نگاه در فیلمهای دیگر و ژانرهای دیگر نیز به روشنی دیده میشود. فیلم قصهها؛ ساخته رخشان بنیاعتماد قدرتمندانه نقش زنانی از اقشار مختلف جامعه را ایفا میکند که هر یک با مشکلی دست به گریبان است و سعی میکند آن مشکل را به شکلی حل کند. همچنین نقش زنان در فیلمهایی نظیر جامهدران، دوران عاشقی، هیس دخترها فریاد نمیزنند، زیر سقف دودی و... شاهد تغییرات مهمی است که میتواند اثرات فرهنگی و اجتماعی مهمی در جامعه زنان مخاطب این آثار سینمایی به همراه داشته باشد.
یکی از نمونههای اینگونه آثار، فیلم شماره 17 سهیلا به کارگردانی محمود غفاری است که به تازگی به شبکه نمایش خانگی راه یافته است. غفاری در این فیلم سعی دارد که درباره یک موضوع زنانه و البته کمتر پرداخته شده، داستان بگوید. او در این فیلم زندگی دختر چهلسالهای را روایت کرده که تا امروز رابطه نداشته، ازدواج نکرده و در شرف از دست دادن توانایی مادرشدن است. او برای رسیدن به این هدف، یعنی مادری، هرکاری میکند تا در مدت کوتاهی ازدواج کند.
پرونده پیش رو، شماره 17 سهیلا را از منظر خوانش زنانه مورد بررسی و موشکافی قرار داده است.
دیدگاه تان را بنویسید