از درد سخن گفتن و از درد شنیدن.../ شما در رمان«برادر انگلستان» نوشته علیرضا قروه چه میخوانید؟
گفتوگوی کوتاهی که پیش روی شماست، شرح کوتاهی از دیدگاه مصطفی جمشیدی؛ نویسنده و منتقد ادبیات داستانی، درباره رمان برادر انگلستان به قلم علیرضا قزوه است
برادر انگلستان؛ عنوان نخستین رمانی است که سال گذشته و به قلم علیرضا قزوه منتشر شد. برآورد کلی شما درباره این اثر و جایگاه آن در میان انبوه آثار داستانی منتشر شده با موضوع انقلاب اسلامی و دفاع مقدس چگونه است؟ آیا قزوه توانسته وجه ممیزهایی در این اثر به نسبت دیگر همتایان خلق کند؟ وجهی که مخاطب را در سراسر چهارصد صفحه کتاب، همراه خود بیاورد؟
آقای قزوه با نوشتن رمان برادر انگلستان ورود متفاوتی به ساحت رمان داشتند. ورودی که برای اهالی این ساحت، شایسته تقدیر است. من از همینجا به آقای قزوه بابت نویسندگی و انتشار این رمان تبریک میگویم. ایشان به حوزهای ورود کردند که با وجود نویسندگانی چون ایشان میتوان به ادبیات انقلاب تکیه کرد؛ ادبیاتی که با وجود این نویسندگان میتواند گفتمان انقلاب اسلامی را نیز پیش ببرد.
نکته مهمی که باید درباره رمان نویسی قزوه به آن اشاره کرد اینکه منظومهنویسی در متون کلاسیک نشان از داستاننویسی در ادبیات قدیم ما بوده و آقای قزوه نیز در این داستان از ادیبان کلاسیک پیروی کرده است. باتوجه به مضمون داستان ما خط سیر اصلی را میتوانیم احساس کنیم و از همین زاویه است که بنیان داستان برای ما مشخص میشود. مخاطب صدای بغضآلود آدمهای لهشده را میشنود. صدای مظلومیت آدمهایی که در شخصیتهای مختلف دیده و شنیده میشود. به صورت واضح میتوان دریافت که رمان برادر انگلستان، یک رمان سیاسی است. ولی ما را به قضاوت سیاسی وانمیدارد چون دامنه رد و اثبات آن را در مرز تشکیک قرار میدهد. مسالهای که به روشنی در زبان این داستان نیز تبلور داشته و آن را متاثر کرده است.
قزوه به خوبی از پس زبان این کار برآمده است. چراکه او یک شاعر توانمند است؛ توانمندی که پیش از این نیز در حوزه ادبیات داستانی ما وجود داشته و اتفاقا نمونههای مهمی در این حوزه داشته و دیدهایم. در منطقههای اقلیمی ایران در حوزه آذربایجان صمد بهرنگی، در اصفهان مثلا جمال میرصادقی، در سمنان عباس معروفی و در کهندژ علیرضا قزوه توانسته از ظرفیت زبان در این راستا بهره بگیرد. این رمان با تکیه به منطقه کهندژ باید متولد میشد و این حرفها، حرفهای بومی یک اقلیم است که از زبان یک کنشگر ادبی فعال به خوبی زده شده است. این فضاها درون خود تیپهایی را آفریده و پروراندهاند که اتفاقا در قدمهای بعدی تبدیل به شخصیت شدهاند. مثلا اسماعیل در این رمان بسیار هوشمندانه طراحی شده است. تیپی که در پایان داستان به روشنی در ذهن شما شخصیتی را آفریده و تا حدود زیادی ماندگار کرده است.
توصیفات ریز و جزء به جزء نویسنده از اوضاع و احوال زیست اسماعیل، منجر به پرورش چنین تیپ و شخصیتی شده است؟ در واقع زبان مفصل توضیح قزوه است که این فضا را آفریده یا عنصر دیگری نیز در این آفرینش هنری دست دارد؟
تفصیل زبان داستان قزوه در این داستان، حتما نقش بسزایی در خلق و پرورش شخصیتها داشته است. اما مساله مهمی که درباره زبان برادر انگلستان باید به آن توجه داشت اینکه زبان قزوه در این رمان، زبان تفصیل است. این درست برخلاف فضایی است که او پیش از این در شعر تجربه کرده بود، یعنی زبان شعر، زبان اجمال برای او بوده است. این تصویر مهندسی که در کار این رمان است و آن قطار که پشت سر هم مرزهای مجاز و واقعیت را در هم میشکند، بسیار هوشمندانه حرکت میکند. این شاعر که تا پیش از این بیشتر زبان اجمال را در دست داشته و نمیتوانسته در آن قالب، تمام صناعات ادبی و زیباییهای شعر را به کار ببرد، همه دلخواههایش را مانند فنری تجمیع کرده و در این رمان با هوشمندی به کار گرفته است. به واقع او اقدامات مهندسیشدهای از شعرهای ناگفتهاش را در این رمان بنا کرده است. مرور بسیاری از آثار داستانی و رمانهای معاصر در آثار بسیاری از نویسندهها، اینطور نشان میدهد که نویسنده درباره داستانش از تفکر خالی بوده و دچار واقعیتزدگی شده است. واقعیات در برخی از آثار به صورتی پشتسر هم قرار داده شدهاند، که مجال خیالپردازی از نویسنده را گرفته و او را اسیر این آسیب کرده است. اما در این رمان، خیال و دردمندی و تفکر موج میزند. تصاویر آدمهایی که در سیبری به دهان گرگ انداخته شدهاند، بسیار حسی و کشنده است. قزوه در این صحنه به نقطهای دست گذاشته که هم واقعیت داشته و هم تاثیر مهلکی از آن گرفته است که نسل ما بیتفاوت از کنارش رد شدهاند. زبان هم دغدغه اصلی رمان است و بعضی میگویند شطحیات است اما هرچه هست این نقطه قوت رمان است. این آوردگاه شخصی و مولفه زمان و زبان، نشان میدهد که نویسنده بسیار موفق عمل کرده است.
بستر تاریخی یا اجتماعی داستان برادر انگلستان، چه کمکی به نویسنده برای بهرهگیری از تمام ظرفیت زبان داشته است؟
خط سیر اصلی این داستان؛ از طرفی اجتماعی و از طرفی دیگر مذهبی یا دینی است. همچنین این رمان به اندازه کافی بومی و ایرانی است و من به عنوان یک منتقد درباره آن اینگونه احساس میکنم که همه اینها را نویسنده زیسته و تجربه شخصی و حرفهای ناگفته او در عالم تفصیل بوده است. قزوه تمام حرفهایی را که زندگی کرده و میخواسته بزند، در قالب این بستر و این داستان قرار داده و پس از آن به مخاطب خود عرضه کرده است. شیوهای که در میان نویسندگان همتراز او شاید توسط رضا امیرخانی نیز تکرار شده است. همین هوشمندی و مهندسی را امیرخانی هم در داستانهایش داشته است. برخی از فراز و فرودها اصلا به همین منظور در داستان قرار داده شده و مظلومیت آدمهای لهشده را با همین وسیله میتوان به خوبی در داستان دید.
درباره شخصیت الیاس و گرههایی که پیرامون این شخصیت باز و بسته میماند، چه نظری دارید؟ آیا پایان داستان و شخصیتپردازی ناقص الیاس، به ریتم و روند منطقی رمان ضربه نزده است؟
درباره پیچیدگیهای داستان با محوریت الیاس، بهنظر من روند دلنشین و جذابی در رمان وجود داشت. در این باره گفتهام که گرهگشایی رمان به خصوص در باره شخصیت الیاس، هم در پایان کتاب کشش خوبی داشته و هم دلنشین بوده است. در انسجام رمان هم به نظرم قزوه هیچ کم نگذاشته و معتقدم که این حرفها را یکی باید میزد و رمان اگرچه رمان سیاسی است اما سیاستزده نیست. از این جهت من به آقای قزوه تبریک میگویم.
دیدگاه تان را بنویسید