ماجرای خماری هیتلر و اعتیاد شدید به کوکایین
وقتی هیتلر دستور حمله به شوروی را صادر کرد، ۸۰ دارو از جمله تریاک به او تزریق شده بود / پزشکِ هیتلر، کوکائین را به صورت محلول در قطره چشم، به جسم هیتلر میخوراند
دکتر مورل برای سر کیف آمدن پیشوا گاه دوز کوکائین را تا ده برابر بیشتر میکرد، برای همین هم پس از مدتی هیتلر دیگر خمار این ماده میشد یا به عبارت خود نویسنده این دارو را «هوس» میکرد. او به حدی معتاد کوکائین شده بود که با مصرف به صورت محلول در قطره چشم جواب نمیگرفت و مجبور بود گرد کوکائین را از طریق بینی هم استنشاق کند.
اما جایلز میلتون چگونه این جزئیات جالب توجه را از دل تاریخ بیرون کشیده است؟ او که برای ثبت تاریخ به جزئیات توجهی ویژه دارد با این استدلال که «جزئیات میتوانند وقایع را روشنتر کنند.»؛ بیشتر زندگی کاریاش را در میان آرشیوها گذرانده و نامهها و یادداشتهای شخصی، همچون نوشتههای دکتر تئودور مورل، پزشک شخصی آدولف هیتلر، و... را زیر و رو کرده است؛ از مجموعه عظیم آرشیو بریتانیا گرفته تا آرشیو ملی واشنگتن دیسی.
جایز میلتون در مقدمه کتابش و شاید بیآنکه بخواهد، چراغی پرنور را پیش پای پژوهشگران روشن میکند، او مینویسد، در نگاه اول ممکن است اسناد اینچنینی تلی از زبالههای تاریخ به نظر آیند، اما «در میان زبالهها هم گاهی برادههایی از طلا کشف میشود.» مثل برادههای طلایی که خودش از میان یادداشتهای پزشک هیتلر پیدا کرد، همانها که بیانگر تجویز روزانه چیزی حدود هشتاد نوع دارو از کوکائین گرفته تا آمفتامین، تستوسترون و... برای «پیشوا» بودند و هیتلر درست «در همین احوال دست به کار طرحریزی فتح جهان میشد.»
نام این اثر؛ یعنی «وقتی هیتلر کوکائین میزد و مغز لنین جابهجا میشد» از دو ماجرای این کتاب گرفته شده. این اثر شامل دو قسمت عمده ۹ بخشی تحت عنوان «کتاب اول: وقتی هیتلر کوکائین میزد» و «کتاب دوم: وقتی مغز لنین جابهجا میشد» است و هرکدام حاوی ۲۵ ماجرا.
در ماجرای «وقتی هیتلر کوکائین میزد» میلتون کشفیات جالبی را پیش روی مخاطب قرار میدهد، مثلا اینکه دکتر تئودور مورل، پزشک شخصی هیتلر بس که هر روز بعد از صرف صبحانه به پیشوا ملغمهای از داروهای مختلف را تزریق میکرد به «وزیر تزریق» معروف شده بود. جالبتر اینکه این تزریقها هیچکدام عادی نبودند؛ دکتر مورل در واقع «بیش از نُه سال هر روز دوز بالایی از آمفتامین، باربیتورات و تریاک» به هیتلر تزریق میکرد تا جایی که «وقتی هیتلر دستور حمله به اتحاد شوروی را داد، هشتاد داروی مختلف به او تزریق میشد که موادی مثل تستوسترون، تریاک، آرامبخش و مُلین در میان آنها بود.».
اما شگفتآورترین داروی تجویزی مورل برای هیتلر کوکائین بود. هرچند که این ماده مخدر آن سالها یعنی در دهه ۱۹۳۰ در آلمان گاهی برای مصارف پزشکی استفاده میشد، اما در دوز بسیار پایین و با غلظت کم؛ در حالی که دوز کوکائینی که دکتر مورل به صورت محلول در قطره چشم به جسم هیتلر میخوراند، هر روز بیشتر و بیشتر میشد. دکتر مورل گاه برای سر کیف آمدن پیشوا دوز کوکائین را تا ده برابر بیشتر میکرد، برای همین هم دیگر پس از مدتی هیتلر خمار این ماده میشد یا به عبارت خود نویسنده این دارو را «هوس» میکرد. هیتلر دیگر به حدی معتاد کوکائین بود که با مصرف به صورت محلول در قطره چشم جواب نمیگرفت و مجبور بود گرد کوکائین را از طریق بینی هم استنشاق کند.
جایلز میلتون میگوید مصرف این داروها چنان تاثیری بر رفتار هیتلر گذاشته بود که اغلب موجب بروز رفتارهای غیرعادی و دمدمیمزاجی او میشد؛ مثلا در دیدار هیتلر و موسولینی در شمال ایتالیا «زمانی که هیتلر در صدد بود همتای ایتالیایی خود را متقاعد کند تا همچنان در جنگ او را همراهی کند، کنترلش را از دست داد و رفتاری هیستریک از خود نشان داد.»
بر اساس یافتههای میلتون از میان اسناد مختلف، وضعیت سلامت هیتلر روز به روز وخیمتر میشد؛ در اواخر جنگ دوم آن قدر بازوهایش از شدت تزریق سوراخسوراخ شده بود که اوا براون، معشوقش، مورل را «آمپولزن شارلاتان» خواند. با این حال مورل همچنان ستایشگر هیتلر باقی ماند و تا روزهای آخر با او در برلین ماند.
دکتر مورل پس از سقوط رایش سوم هیچوقت متهم به جنایات جنگی نشد، چند سالی توسط آمریکاییها زندانی شد و مدت کوتاهی پس از ۱۹۴۸ هم که از زندان آزاد شد به مرگ طبیعی، سکته مغزی، درگذشت. جایلز میلتون مینویسد: «او دفترچهای از خود برجای گذاشت که سوابق اعتیاد بیمار محبوبش را برملا میکند.» و بیشتر یافتههای میلتون درباره اعتیاد هیتلر از همین دفترچه است.
دیدگاه تان را بنویسید