۶۰ دقیقه مصاحبه متفاوت وشیرین با بازیکن و مربی سابق تیم ملی؛/علیدوستی: فوتبال برای من رنجنامه بود/ یک بار دور کره زمین دویدهام
با حوصله و آرام، بدون هیچ حرف اضافی صحبت میکند؛ صحبتهایش تکراری نیست و به دل مخاطب مینشیند. فراز و نشیبهای زیادی در زندگی داشته اما هیچگاه پایش از مسیری که به آن اعتقاد داشته، نلغزیده و محکم و استوارتر از همیشه به سوی باور خود حرکت کرده است.
به گزارش مثلث آنلاین حمید علیدوستی کمحاشیهترین و در عین حال یکی از مستعدترین فوتبالیستهای ایران است. کسانی که با او کار کردند، می توانند شهادت دهند که آرامتر و متینتر از او وجود نداشته است. شاید کمتر فوتبالیستی مانند علیدوستی وجود داشته باشد که علاقه به هنر در او موج بزند. مرد سختکوش دوران جوانی حالا به دور از هیاهوی فوتبال، بیشتر از همیشه سرگرم لذت بردن از هنر است.
حمید علیدوستی فوتبالیست سابق تیمهای ملی و باشگاههای دارایی، هما، سایپا و زالرمو آلمان، مهاجمی باهوش و نهمین گلزن برتر تاریخ تیم ملی فوتبال ایران است. او در طول دوران بازیگری خود که تا 40 سالگی ادامه داشت، هیچگاه به دو تیم بزرگ پایتخت نرفت اما در دورانی که لژیونر شدن بسیار سخت بود، به بوندسلیگا رفت و زیر نظر کلاوس یان تاپمولر بازی کرد. مربی سازنده دهه هفتاد، هشتاد و نود که بازیکنان تاریخ ساز تیم ملی نوجوانان در جام جهانی 2017 هند هم شاگردان او محسوب میشوند، این روزها به دور از هیاهوی فوتبال، کنار گود نشسته و از زندگی خود راضی است. پدر ترانه علیدوستی، بازیگر مطرح سینما، از زوایای مختلف زندگی خود در این مصاحبه صحبت کرد.
قرارمان را در پاتوق همیشگی علیدوستی در یک کتاب فروشی میگذاریم؛ صحبتمان از فوتبال شروع میشود اما خیلی زود به باورها و اعتقاداتش میرسیم که هیچگاه از مسیر اخلاق و احترام متقابل دور نشده و همه چیز را فدای این دو کرده است. در ادامه مصاحبه ایسنا با علیدوستی را میخوانید:
* نسل جدید جامعه و فوتبالدوستان آشنایی کمی با شما دارند. از دوران آشنایی با فوتبال و کودکی صحبت کنید.
من، حمید علی دوستی، متولد 21 اسفند 1334 هستم و در محله هفده شهریور جنوبی بزرگ شدم. فکر میکنم هر پسر بچهای، به محض تشخیص دادن توپ، به آن علاقهمند میشود. ضربه زدن به توپ، اولین کاری است که یک کودک به صورت غریضی انجام میدهد. همیشه در کوچه، مدرسه و دبیرستان فوتبال بازی میکردند. خیلی به فوتبال علاقه مند بودم به طوری که جوراب را به شکل توپ در میآوردیم و در اتاق خانه با خواهرها و برادرم بازی میکردیم. استعدادم در فوتبال به قدری بود که بزرگترها برای یارکشی مرا هم انتخاب میکردند و به این ترتیب فوتبال بازی کردن من، شکل گرفت. برادرم شش سال بزرگتر است و مرا همراه خودش به زمین فوتبال ورزشگاه شماره هشت در میدان خراسان میبرد.
قدم گذاشتن در زمین فوتبال، رویای من بود
قدم گذاشتن به زمین فوتبال رویای من بود. به همراه بردارم اولین کفش فوتبالم را خریدم و وارد زمین شدم. این جریان تا جایی ادامه داشت که توسط قاسم پناهگر و حسین فکری به تیم جوانان تهرانجوان رفتم و همان سال قهرمان مسابقات جوانان تهران شدیم. حشمت مهاجرانی، سرمربی تیم ملی جوانان مرا به اردوی این تیم دعوت کرد و همین تیم قهرمان جوانان آسیا شد. با این قهرمانی، مهاجرانی سرمربی تیم ملی بزرگسالان شد. او تیمش را برای مقدماتی جام جهانی آرژانتین آماده میکرد و من و چند بازیکن دیگر تیم ملی جوانان را به تیم ملی بزرگسالان دعوت کرد. در مقدماتی جام جهانی آرژانتین، یک بازی با عربستان در شیراز انجام دادم و در بازی برگشت مقابل کویت به میدان رفتم که این بازی را بردیم و آن زمان پشتوانه تیم ملی بزرگسالان شگفتی آفرید.
بازیهایم به چشم جلال طالبی، سرمربی تیم دارایی آمد و به عنوان یکی از پنج سهمیه جوانان، وارد دارایی شدم. در نخستین بازی جام تخت جمشید، مقابل استقلال (تاج سابق) قرار گرفتیم. 18 ساله بودم و جو ورزشگاه مرا گرفته بود. در آن بازی، مدافع راست استقلال، مرحوم پورحیدری بود و من به عنوان مهاجم گوش چپ، رو به روی او قرار داشتم. دیگر تا پایان جام تخت جشمید برای دارایی به میدان رفتم.
در خانواده اخلاق محور، منظم و مذهبی بزرگ شدم. پدر و مادری داشتم که همیشه مهربانانه و اخلاق مدارانه به ما درس زندگی یاد دادند.
بعد از انقلاب تیم دارایی به دلایلی منحل شد و به هما پیوستم. همراه تیم هما عناوین زیادی را کسب کردیم و چند سال آقای گل شدم. حضور در این تیم با دوران شکوفایی من توأم شد. در آن سالها در مقدماتی المپیک مسکو همراه تیم ملی همه تیمها را بردیم و در دو دوره جام ملتهای آسیا حضور داشتم. بعد از هما به آلمان رفتم و در بوندسلیگا بازی کردم. فکر کنم از سال 1986 تا 1989 در آلمان بودم و مجددا به هما بازگشتم که این تیم در دسته سه (لیگ دو فعلی) حاضر بود. نتایج خوبی را به دست آوردیم و مجددا به دسته اول فوتبال ایران (لیگ برتر) صعود کردیم.
بعد از آن، یک سال در کشاورز بازی کردم و در شرف 40 سالگی به سایپا رفتم. آن موقع ذوالفقارنسب سرمربی تیم بود و دو سال متوالی (۷۳ و ۷۴) قهرمان لیگ شدیم و جام حذفی را کسب کردیم. زمانی که کاپیتان سایپا بودم، آرام آرام به مربیگری پرداختم. زمانی که سایپا به دسته دو سقوط کرد، سرمربی این تیم شدم و توانستیم به دسته یک صعود کنیم. سه، چهار سال در سایپا بودم و تعدادی از بازیکنان دهه هفتاد و هشتاد شاگردان من بودند. بعد از سایپا به ترتیب در تراکتورسازی، تیم ملی جوانان، پیکان، سرخپوشان دلوارافزار، داماش گهر درود و تیم ملی نوجوانان حضور داشتم. در بین این سالها هم در کلاسهای مربیگری حاضر شدم.
از نرفتن به استقلال و پرسپولیس رنج میکشم اما پشیمان نیستم
* در شرایطی که ملیپوش بودید و تیم ملی کاملا دو قطبی و مشتکل از بازیکنان استقلال و پرسپولیس بود، هیچگاه به این دو تیم نرفتید. پیشنهادی از این دو تیم نداشتید؟
پیشنهاد داشتم ولی نرفتم. تیم ملی تقریبا از بازیکنان استقلال و پرسپولیس تشکیل شده بود و من هم در میان آنها از هما حضور داشتم. در آن سالها فوتبال ایران دو قطبی بود ولی من به پیشنهاد این دو تیم جواب منفی دادم.
* ولی حضور در این دو تیم موجب رشد هر بازیکنی میشد چرا که حمایت مردم را به دنبال داشت و مهاجمان استقلال و پرسپولیس از اقبال زیادی برخوردار هستند. چرا به این دو تیم نرفتید؟
دلایل عمدهای وجود داشت که به این دو تیم نرفتم. هر دو تیم بزرگ و محترم هستند. فکر کردم میتوان بدون حضور در این دو تیم، مسیر ترقی و رشد را طی کرد. این مسیر را رفتم ولی با رنج طی کردم. همین الان هم به خاطر حضور نداشتن در این دو تیم رنج میکشم ولی پشیمان نیستم. همه مردم طرفدار این دو تیم هستند و حتی مدیران باشگاهها و تیمها مربیانی را انتخاب میکنند که در این دو تیم حضور داشتند و محبوب آنها هستند. این کار، باور و تصمیمی بود که خودم گرفتم و از آن پشیمان نیستم و انتخابم را دوست داشتم.
* در دهه 50 و 60 حضور در اروپا امری شایع نبود ولی شما به اروپا رفتید. چطور شد به بوندسلیگا رفتید و در بالاترین سطح فوتبال دنیا بازی کردید؟
بهمن فروتن سرمربی تیم هما بود و همسری آلمانی داشت که آنجا زندگی میکرد. به وسیله فروتن به فوتبال آلمان رفتم. فوتبال آن قدر جهان شمول نبود که همه از حضور من در آلمان اطلاع داشته باشند. برای تست به تیم آلمانی رفتم و در روز نخست، کلاوس تاپ مولر، بازی مرا پسندید و به بوندسلیگا رفتم. نکتهای که درباره تاپ مولر وجود دارد این است که او بعدا سرمربی بارسلونا شد.
با ضربه دروازهبان، به زمین خوردم و به کما رفتم
* در فوتبال آلمان، چند مصدومیت سنگین و در حد مرگ داشتید که خطر از بیخ گوشتان عبور کرد.
در یک بازی، دروازهبان حریف، به من برخورد کرد و من با پشت سر و از ناحیه نخاع به زمین خوردم. با این ضربه به کما رفتم و دچار فراموشی شدم. نشریه کیکر، عکسی از این صحنه را روی جلد خود کار کرد. در بیمارستان، من را در قسمتی بستری کردند که مخصوص افراد متوفی بود. در یک بازی دیگر، دروازهبان حریف با مشت به چشمم کوبید. شدت ضربه به حدی بود که امکان داشت، بینایی خودم را از دست بدهم. دو، سه بار دماغم شکست. اتفاقات خیلی بدی برای من رخ داد ولی هر بار به میادین بازگشتم.
حضور در فوتبال آلمان، تجربه خوبی بود که توانستم در یک شرایط منظم و مدیریت محور قرار بگیرم و همین موضوع در دوران مربیگری به من کمک کرد. با خیلی از زوایای فوتبال آشنا شدم. درست است که برای آموزش مربیگری باید به کلاس بروید ولی وقتی در بطن فوتبال توسعه یافته بازی کنید، خیلی چیزها را یاد میگیرید. متوجه میشوید که چه افقهای دوری را میبینند. آنها برنامه محوری و هدف گذاری مشخصی دارند. نظم چیزی نیست که بتوان با کلاسهای آموزش فوتبال انتقال بدهید بلکه در آلمان، نظم، شما را به خودش جلب میکند. برای من جالب بود که همه مربیان فوتبال بوندسلیگا، با وجود شکستهای سنگین در کنفرانس خبری بعد از بازی حاضر میشدند و حتی وقتی بردهای شگفت آور به دست میآوردند، به رقیبشان احترام میگذاشتند. هیچ کسی باختن کسی را تحقیر نمیکند. اینها مسائلی است که در آلمان به آن اهمیت میدهند. احترام متقابل بازیکنان، پیشکسوتان، فوتبالیستها و مربیان را به یکدیگر در فوتبال آلمان دیدم.
دلایل عمدهای وجود داشت که به استقلال و پرسپولیس نرفتم. هر دو تیم بزرگ و محترم هستند. فکر کردم میتوان بدون حضور در این دو تیم، مسیر ترقی و رشد را طی کرد. این مسیر را رفتم ولی با رنج ...
حس ناسیونالیستی قوی دارم
* تجربه فوتبال توسعه یافته و زندگی با کیفیت بالا که از نظم ویژهای برخوردار است، زندگی و فوتبال بازی کردن در ایران را برای شما سخت نکرد؟ چطور شد به ایران برگشتید؟
من ایران را دوست داشتم. سالیان سال در تیمهای ملی و تیم ملی امید، کاپیتان بودم. کسی که زندگی خود را در مراحل مختلف برای تیم ملی جوانان، امید و بزرگسالان میگذارد، حس ناسیونالیستی قویای دارد. من به جایی آمدم که بتوانم خدمت کنم. دوست داشتم به ایران برگردم.
در جهان من، حداقلها وجود داشت
* در مربیگری به اندازه دوران بازیگری موفق بودید؟ خودتان را مربی موفقی تلقی میکنید؟
سوال خوبی است. موفقیت تعریفهای زیادی دارد. موفقیت در استقلال و پرسپولیس در قهرمانی خلاصه میشود. موفقیت برای بضاعتهای دیگر که در حداقلها قرار دارند، تعریف متفاوتی دارد. به نظرم با توجه به بضاعتی که تیمهایم داشتند، موفق بودم. یک بار با سایپا از دسته دو به دسته یک رفتم. در هر دوره در آستانه موفقیت بودم ولی با چه بضاعتی این کار را انجام دادم؟ مساله مهم برای من، تربیت شاگردان زیاد است. وقتی در حداقلها هستید و بضاعت کمی دارید، سازندگی مهم است. پژمان جمشیدی، محمد محمدی، بهنام ابوالقاسمپور، یدالله اکبری، مهرداد اولادی، میلاد میداودی، حنیف عمرانزاده، سوشا مکانی و بازیکنان تیم ملی نوجوانان که تا چند سال دیگر در لیگ برتر به میدان خواهند رفت، بازیکنان من بودند. اگر یک تلقی از موفقیت داشته باشیم، همه اینها موفقیت است. در کشور ما موفقیت این است که چند دوره قهرمان شوید. در جهانی که من زندگی میکردم، حداقلها وجود داشت، خودم باید سازندگی میکردم و همزمان استراتژی را تعریف میکردم.
خیلی سعی کردم تمام دوران مربیگری را با اخلاق طی کنم. مکتب هما، مکتب پرویز دهداری بود. مهم این بود که شاگردانم را به تحصیل و اخلاقمداری ترغیب کنم چرا که انسانیت و اخلاق مداری تمام اصول من است. خودم به دانشگاه رفتم و معتقدم با تحصیل و بدون صدمه زدن به چیز دیگری میتوان درجات ترقی را طی کرد. تلاشم را برای موفقیت انجام دادم. باید ببینیم تعریف ما از موفقیت چیست.
به خاطر اصولم خانهنشین هستم
* اخلاق مداری جزو شاخصههای مهم دوران مربیگری شما بوده و در رفتارتان مشهود است. این موضوع نشات گرفته از دوران کودکی شما است یا بعدا و در محیط تحصیل کسب کردید؟
خانواده نقش مهمی در رفتار هر فردی دارد. در خانواده اخلاق محور، منظم و مذهبی بزرگ شدم. پدر و مادری داشتم که همیشه مهربانانه و اخلاق مدارانه به ما درس زندگی یاد دادند. چیزهایی را هم در جامعه کسب میکنید. اگر از ابتدا، دغدغه شما فرهنگ، کتاب خواندن و تحصیل باشد، ناخودآگاه مسیر برای شما هموار و مشخص میشود و به کار فرهنگی و اخلاق مدارانه سوق پیدا میکنید. من تا 40 سالگی در سایپا بازی کردم و دو بار قهرمان شدیم، فکر نمیکنم در تمام این سالها کارت زرد زیادی گرفته باشم. سعی کردم اخلاق مدار باشم. خیلی خوشحالم که توانستم تمام مدارج را طی کنم و اصولم را زیر پا نگذارم. اصول من یکی از دلایلی است که خانه نشین هستم ولی مهم نیست چون باور خودم بود و بقیه زندگی را هم با همین اصول طی میکنم که اخلاق و احترام متقابل سر منشا آن است.
به شدت آدم خیال پردازی هستم و سینما هم مانند خواب و خیال است. سینما جادویی است که شما را از دنیایی به دنیای دیگر میبرد. به خاطر روحیاتم به سینما علاقهمند شدم.
فوتبال برایم رنجنامه بود
* از همه چیز راضی به نظر میرسید. به خصوص از فوتبال که معمولا سایر فوتبالیها علی رغم موفقیتهای زیاد باز هم موضوعی را پیدا میکنند که از آن گلایه کنند. فوتبال چه چیزی به شما داد که از آن راضی هستید و هیچ وقت گلایه نمیکنید؛ به مسائل حاشیهای و ظلمهایی که شاید شده باشد، نمیپردازید و جنبه مثبت فوتبال را میبینید.
فوتبال برای من رنج نامه بود و شخصیتم را از نظر روانی و جسمی قوام بخشید. فکر میکنم رنج هایی که در فوتبال کشیدم، به قوام شخصیتم کمک کرد. رنجهایم طوری هستند که صدا ندارند و در خاموشی و سکوت ادامه دارند. دوست ندارم با صدای بلند رنجها را بگویم. از کودکی فردی درون گرا بودم. فوتبال خیلی کمک کرد که نگاهم به دنیا و هستی، گستردهتر شود و پنجرههای جدیدی را به روی زندگی من باز کرد. در تمام آسیبدیدگیها چند بار تا مرگ میروید، بلند میشوید و برای هدفتان تلاش میکنید. با تمام کاستیها و بلایایی که به سرتان میآید و روی سرتان هوار میشود، اصولتان را حفظ میکنید و رنجها را آن قدر درونی میکنید که مانند بنزین، موجب افزایش انگیزهای شما برای فردای بهتر میشود. فوتبال باعث شد همیشه در مخمصهها و جاهایی که در حقم اجحاف شد، فریادم را در خودم خاموش و رنجم را در هموار کنم ولی اصولم را زیر پا نگذارم. ناعدالتیهایی را که در حقم شده بود، با احترام جواب دادم.
* بخش هنری زندگی شما و به خصوص علاقهتان به هنر در ابعاد مختلف، جذاب به نظر میرسد. احساس میکنم گرایشتان به هنر یک سری خلأهای زندگی شما و کاستیها را پوشش داده است. هنر در ابعاد مختلف چقدر در شکل گرفتن شخصیتتان کمک کرد.
فکر میکنم فوتبال با این همه خشونت، میتواند با مسائل فرهنگی تلطیف شود. نه این که با هنر، انگیزه شما درباره ورزش کم شود، اتفاقا باعث افزایش انگیزه میشود. وقتی آدم با کتاب عجین شود، با شخصتهایی در کتابها آشنا میشود که در رنج کامل و با تمام کاستیها شگفتی آفریدند. من به طور ذاتی فردی منزوی بودم و تنهایی عجیب و غریب خودم را با کتاب پر کردم. خیلی چیزها از کتاب یاد گرفتم. در ردههای مختلف با سبکهای مخلتف مواجه بودم. کتاب برای انتخاب راهکارها و طی طریقی که در فوتبال داشتم، کمکم کرد. سکوتی در من وجود دارد که با کتاب آن را پر کردم. کتاب خواندن یک کار فرهنگی است که از کودکی با من است. خیلی دوست داشتم رگههای کوچکی از کتاب خوانی را به شاگردانم تعلیم بدهم. ادبیات، جهان گستردهای است که اکثر داستانهای آن را میتوان در بازی فوتبال دید.
در یک بازی در آلمان، دروازهبان حریف، به من برخورد کرد و من با پشت سر و از ناحیه نخاع به زمین خوردم. با این ضربه به کما رفتم و دچار فراموشی شدم.
سینما جادویی است که شما را از دنیایی به دنیای دیگر میبرد
* چرا با وجود علاقه زیادی که به هنر دارید و غرق در آن هستید، به سمت فوتبال رفتید؟ میتوانستید هنرمند هوادار فوتبال باشید تا فوتبالیست عاشق هنر.
علیدوستی : فوتبال برای من یک هنر است چون با مخاطب ارتباط دارید و وسیله بیان است. خیلی تحتتاثیر کتابها قرار گرفتم. با قهرمانهایش همذاتپنداری کردم. با کتاب خوانی، پنجرههای بیشتری از این جهان گسترده به روی من باز باشد. خلق کردن و آفریدن در ذات آدمها است و هنر تماما از آفرینش شکل گرفته است. گرایش به هنر باعث شد، خیلی مسائل و رنجها را تحمل کنم.
در دوران کودکی کتابهای زیادی را خواندم و به هنرهای دیگر علاقهمند شدم. مدتی عکاسی میکردم و تاریکخانه داشتم. سپس به سینما علاقهمند شدم. سینما برای من عجیب و غریب است. وقتی برای اولین بار با خانواده به سینما رفتم، محیط تاریک سینما برایم مانند خواب و خیال بود. به شدت آدم خیال پردازی هستم و سینما هم مانند خواب و خیال است. سینما جادویی است که شما را از دنیایی به دنیای دیگر میبرد. به خاطر روحیاتم به سینما علاقهمند شدم.
ساعتهای زیادی از زندگی را به فکر کردن گذراندم. به خاطر فکر کردن، خیلی بیخوابی کشیدم. فکر میکنی، سوال پیش میآید، دنبال پرسشها میگردی، کنکاش میکنی و به پاسخ میرسی. سوالات زیادی که در ذهن داشتم، باعث شد به هنر علاقهمند شوم.
عقلانیت و آگاهی کامل را میتوان در ترانه دید
* دخترتان جزو بازیگران مطرح و موفق سینما است و استعداد زیادی در بازیگری دارد. ذوق و استعداد به بازیگری را از شما به ارث برده و به خاطر علاقه شما به هنر، به سمت هنر گرایش پیدا کرد؟
این موضوع در او نهادینه بود. مادرش هم هنرمند است و خودش هم به هنر علاقه دارد. ترانه با میل خودش به سمت بازیگری رفت و ما فقط به او کمک کردیم. در سن و سال کم، عقلانیت و آگاهی کامل را میتوان در او مشاهده کرد که باورتان نمیشود چند سال دارد. همه چیز را خودش انتخاب میکرد و من و مادرش فقط مشورت دادیم.
* ترانه با وجود انتخاب سینما، از ورزش غافل نشده است و با استفاده از جایگاه اجتماعی خود سعی در کمک به ورزش بانوان هم دارد. گرایش به ورزش به خاطر شما است یا در روحیات خود او هم این موضوع دیده میشود؟
به طور حتم به خاطر این که من فوتبالیست هستم و به نوعی با مخاطب در ارتباط هستم، او هم به ورزش علاقهمند شد. وقتی چیزی را لمس میکند و از نزدیک میبیند، حتما تحت تاثیر قرار میگیرد و درباره آن هم به صحبت کردن میپردازد. نمیشود که از من تاثیر پذیری نداشته باشد. ترانه جهان بینی گستردهای دارد و خودش این زندگی را انتخاب کرد.
* تا به حال پیشنهاد بازیگری هم داشتید؟
آدم کمرو و خجالتی هستم و نمیتوانم جلوی دوربین قرار بگیرم و اصلا نمیتوانم به ایفای نقش فکر کنم. البته هیچ وقت پیشنهاد بازیگری هم نداشتم که بخواهم رد یا قبول کنم.
* در مسیر فوتبالتان با مربیانی کار کردید که جزو مربیان مورد علاقه من هم است. جلال طالبی، حشمت مهاجرانی و ... چقدر به شما کمک کردند؟
علیدوستی: من مدیون آنها هستم. قاسم پناهگر و حسین فکری اولین مربیانم بودند. جلال طالبی روی شکوفایی فوتبالم تاثیر گذاشت. خیلی از مراحل تمرینی و فنی را از او یاد گرفتم. وقتی به بوندسلیگا رفتم، دیدم که او چقدر جلوتر از زمان خودش فکر میکرد. بعدا در بوندسلیگا تمریناتی را دیدم که جلال طالبی چند سال قبلتر با ما انجام داده بود. او نسبت به زمان خودش به روز بود. آقای طالبی به عنوان مربی زحمات زیادی برای من کشید. بهمن فروتن، نعیم صفری، بیژن ذوالفقارنسب هم مربیانم بودند و خیلی به من کمک کردند. کلاوس تاپ مولر در آلمان روی فوتبال تاثیر گذاشت. من مدیون همه مربیانم هستم و دستشان را میبوسم. خوشحالم که با این مربیان کار کردم.
فوتبال باعث شد همیشه در مخمصهها و جاهایی که در حقم اجحاف شد، فریادم را در خودم خاموش و رنجم را هموار کنم ولی اصولم را زیر پا نگذارم.
فکر کنم یک بار دور کره زمین اختصاصی دویدهام
* شما چه نوع مهاجمی بودید؟
سرعت یک چیز ذاتی است و اکتسابی نیست. سرعت من زیاد بود و تکنیک حمل توپ بالایی داشتم. من گوش چپ بودم و دفاع مستقیم خودم را دور میزدم. بعدا از گوشه چپ به نوک خط حمله رفتم. تلاش و کوشش مهم است. آن موقع من بازیکنی تکنیکی و سرعتی بودم ولی قدرت سرزنی من خوب نبود. خیلی تمرین کردم. حتی توپی را از سقف اتاقم آویزان کرده بودم که هر وقت میخواستم از اتاق خارج شوم و به دانشگاه بروم، باید به تعداد مشخصی به توپ ضربه میزدم. برای قوی شدن پای چپم، خیلی تمرین کردم. تلاش کردم ضعفهایم را تقویت کنم. خیلی مهم است که بر ضعفهایتان فائق شوید و آنها را با تمرین پوشش دهید. فکر کنم دویدنهای اختصاصی من جمعا اندازه یک بار دویدن به دور کره زمین میشود.
* فوتبالیستی وجود دارد که از نظر شما کامل باشد و خیلی به او علاقهمند باشید؟
خیلی زیاد هستند. اسم نبرم، بهتر است. همبازیانم در تیم ملی یا در آلمان خیلی کامل و خوب بودند. از کسی اسم نمیبرم.
* طرفدار سرخابیها هستید؟
هیچ وقت طرفدار این دو تیم نبودم.
* خیلی عجیب است.
شاید برای شما عجیب باشد اما برای من عجیب نبود. یک روز، یک تیم بهتر از آن یکی است و همه از آن تعریف میکنند. ما طرفدار زیبایی، تکنولوژی و توسعه فوتبال هستیم. در حال حاضر پرسپولیس خیلی خوب بازی میکند. زمانی که رایکوف به ایران آمد، استقلال را متحول کرد. در هر دورهای، هر کدام شاخصههایی داشتند. این موضوع اجتناب ناپذیر است. سمپاد تیمی نیستم. برای کسی که خودش فوتبال بازی میکند، طرفدار این تیمها نبودن چیز عجیبی نیست.
* میتوانید یکی از خاطرههای جالبتان را بگویید.
تمام فوتبال خاطره است. یک نفر از من پرسید که بهترین گلم کدام است؟ برای خودم همه گلها بهترین هستند چون بعد از هر گلی که زدم، به وجد آمدم. توپ وسیلهای برای گفتوگو میان بازیکنان است و رسیدن به گل و هدف، زیبایی آن گفتوگو است. زمانهایی هست که باختی یا بردی، در آمادگی جسمانی مطلوب یا مصدوم هستی. من در فوتبال خیلی تنهایی کشیدم. این تنهایی، خاطرات عجیب و غریبی است. رشد و شکوفایی هم وجود دارد اما نمیتوانم بگویم کدام یک از خاطراتم متمایز از دیگری است.
ترانه با میل خودش به سمت بازیگری رفت و ما فقط به او کمک کردیم. در سن و سال کم عقلانیت و آگاهی کامل را میتوان در او مشاهده کرد که باورتان نمیشود چند سال دارد.
* در محافل فوتبالی کمی دیده میشوید. آیا با فوتبالیها ارتباط ندارید؟
به آن صورت در مراسمهای فوتبالی نیستم اما اگر بازی پیشکسوتان باشد، حتما میروم چون برای دوستانم و همبازیانم احترام قائلم.
* هنوز ورزش میکنید؟
بدون ورزش نمیتوانم زندگی کنم. به صورت تفننی در سالن یا با پیشکسوتان فوتبال بازی میکنم. با فوتبال عجین هستم و همیشه نقبی به کودکی خودم میزنم.
* تیم ملی فوتبال با کارلوس کیروش مراحل آماده سازی خود را برای جام جهانی پشت سر میگذارد. این تیم به دنبال صعود به مرحله دوم جام جهانی است. فکر میکنید این تیم میتواند از پس این کار برآید؟
در زمان تصدی کیروش در تیم ملی، رشد شکوهمند و بسیار خوبی داشتیم. در چند سالی که کیروش حضور دارد، برای دومین مرتبه متوالی به جام جهانی میرویم. یکسری اندیشهها به دنبال این هدف است. برای هر دوره، هدف کوتاه مدت، میان مدت و دراز مدت داشت و برنامه محور عمل کرد. کیروش با ایران به هدف کوتاه مدت خود رسید و اکنون به دنبال هدف بلند مدت خود است که صعود به دور دوم جام جهانی در این موضوع متجلی است. فکر میکنم پتانسیل و ظرفیت بالایی از نظر نیروی انسانی در فوتبال داریم. در حال حاضر در شرایط آرمانی و خیلی خوبی هستیم. بازیکنان متبحر و جوان تیم ملی از نظر تجربه در شرایط خوبی قرار دارند. در هر پست چندین بازیکن خوب داریم. البته نباید رشد روز افزون لیگ حرفهای را هم کتمان کرد. امیدوارم بتوانیم در جامجهانی شگفتی خلق کنیم و برنامه محوری کیروش برای سالیان متمادی ادامه داشته باشد.
گفت و گو از خبرنگار ایسنا: مرتضی یعقوبی
دیدگاه تان را بنویسید