پیروزی مقابل مراکش به قدرتمندتر شدن ما کمک نمیکند
موجسواری
تیم ملی در اولین دیدار خود موفق شد مراکش را شکست بدهد. خیلی از مواقع شاهد بودهایم که قرعهکشیها علیه تیمهای ضعیف بوده. خیلی مواقع این طور بوده که دو تیم قوی را روبروی دو تیم ضعیف قرار میدادند تا تیمهای ضعیف خیلی زود با جامجهانی خداحافظی کنند. اما اینبار این اتفاق رخ نداد؛ ایران با مراکش بازی کرد و اسپانیا با پرتغال تا جایی برای بحث در مورد تبانی وجود نداشته باشد. به همین دلیل ایران مقابل تیمی ضعیف قرار میگیرد که البته در آستانه تساوی قرار گرفت. درست مثل چهارسال قبل که برابر نیجریه مساوی کردیم. ما در این دیدار با مهربانی عزیز بوهادوز مواجه شدیم تا بتوانیم سه امتیاز این بازی را کسب کنیم. بعدها کسی نمیپرسد که ایران بازی اول خود را چگونه برده است. این موردی نیست که کسی روی آن تمرکز کند. فوتبال همین است. گاهی شانس هم با تیم شما همراه است تا برنده شوید. فوتبال حسابهای خودش را دارد. خوانندگان مجله مثلث وقتی این یادداشت را میخوانند که بازی ایران -اسپانیا برگزار شده. اما ما قبل از این بازی میخواهیم تحلیل خودمان را ارائه کنیم. ما نمیدانیم ایران چگونه برابر اسپانیا بازی خواهد کرد. بازی اول با 20 دقیقه نخستی که مراکش به شدت ایران را تحتتاثیر قرار داده بود شروع شد. مراکش به ما حمله میکرد؛ همهجانبه و سخت. ما هم همیشه روش یکتایی داشتهایم. تیم ما به دستورکیروش همیشه میرود عقب زمین میایستد و منتظر میشود تا از تکموقعیتها برای نتیجهگیری استفاده کند. این روش خیلی از مربیان پرتغالی است. اینکه منتظر اشتباهات حریف میمانیم تا بتوانیم ضربهمان را وارد کنیم. تیم ملی پرتغال درست با همین شیوه موفق شد اسپانیا را متوقف کند. پرتغال ایستاد تا اسپانیا اشتباه کند. اسپانیا هم بازیای به نمایش گذاشت که همه را حیرت زده کرد. سرعت و شیوه بازی اسپانیا سرگیجهآور بود. هر چند پرتغالیها رونالدویی داشتند که وقتی قرار بود پرتغال ضدحملهای طراحی کند بهترین ابزار برای این شیوه بود. هر وقت هم که قرار بود طور دیگری بازی کنند باز هم به رونالدو تکیه میکردند. اما آیا ما هم رونالدو داریم؟ در آلمان این شیوه را مونشن گلادباخ بازی میکرد؛ خیلی هم حرفهای و زیبا بازی میکرد. طرفداران زیادی هم داشت. در حقیقت شاید بتوانیم این طور بگوییم که این روش را به مدرنترین شکل ممکن در تیم مونشن گلادباخ دیدهایم. شاید قبل از مونشنگلادباخ هم تیمهایی بودهاند که این روش را بازی کردهاند اما هیچ تیمی مثل آنها این روش را به زیبایی بازی نمیکرد. ما روش ضدحمله را در دستور کار تیم ملی میبینیم اما این روش را خوب و زیبا بازی نمیکنیم. بازیکنان در روش ضدحملهای آن تواناییهای تکنیکی را پیدا نمیکنند. به همین دلیل است که من یکی از مخالفان سرسخت کیروش هستم. من در واقع به بداخلاقیها و پرخاشگریهای کیروش کاری ندارم چون مربیان بزرگ هم این طوری نیستند که خیلی آدمهای خونگرمی باشند و مرتب با دیگران دیدهبوسی کنند. اکثر مربیان بزرگ و خیلیخیلی استاندارد دوستداشتنی نیستند. حتی راحتتر بگویم آدمهای عبوسی هستند که ارتباط برقرار کردن با آنها کار خیلی دشواری است. اما من شیوه فوتبال کیروش را نمیپسندم برای اینکه این روش از نظر فنی فوتبال ایران را قویتر نمیکند. فرض کنید ما قهرمان جهان شویم. اما حتی در این صورت هم مربیان ایرانی روشکیروش را نمیپسندند. چون مربیان و بازیکنان ایرانی دوست دارند بازی کنند. دوست دارند حمله کنند. من اطمینان دارم با استعداد وحشتناکی که ایرانیها دارند فوتبال ما میتواند در صورتی که تفکرمان را تغییر دهیم به توسعه دست یابد. بارها دیدهایم در رشتههای مختلف ورزشی در صورتی که کمی به ورزشکارانمان بها دادهایم بهترین عملکرد ممکن را از خود نشان دادهاند. اما این شیوه آقای کیروش در کشور ما به نظر من فوتبالکش است. باز هم به فرض خودمان برگردیم. اصلا تصورکنید که ما قهرمان جهان شویم. فوتبالی که ارائه دادهایم چه کمکی به توسعه فوتبال ملیمان کرده. خیلی از تیمها بودهاند که قهرمان هم شدهاند اما برای همان دوره طعم قهرمانی را چشیدهاند. مگر یونان قهرمان یورو نشد؟ الان این تیم کجاست؟ بنابراین سوال من این است که فوتبالی که الان بازی میکنیم به بچههای عاشق فوتبال در کوچهپسکوچههای شهرهای مختلف ایران چه چیزی یاد داده است؟ مگر نه اینکه در دههای فرزندان ما بلافاصله بعد از بازیهای تیم ملی به کوچه میآمدند و خودشان را علی دایی و خداداد عزیزی و مهدویکیا مینامیدند و با بازیکنان آن دهه تیم ملی همذات پنداری میکردند. یک روزی من با تیم هما با پرسپولیس و استقلال رقابت میکردم. خیلیها یا طرفدار قرمزها بودند یا طرفدار آبیها اما در عین حال همان خیلیها فوتبال هما را دوست داشتند و علاقهمند بودند که تیمهایشان مثل هما بازی کند.
ما الان کجای این کشور بچههایی میبینیم که دوست داشته باشند با روش کیروش بازی کنند. این روش به ما تعلق ندارد. بعضی از همکاران من وقتی میخواهند از کیروش یا روش این مربی انتقاد می کنند به درآمد او توجه میکنند. میگویند چرا کیروش این همه پول میگیرد. اتفاقا من اصلا به این مورد کاری ندارم چون او در مقایسه با پولی که در دنیای امروز فوتبال جابهجا میشود خیلی هم نمیگیرد. نمیتواند هم بگیرد چون فوتبال ما اساسا فقیر است و پولی ندارد. استادیومهای خوب و استاندارد نداریم. زمینهای تمرینی مناسب نداریم. امکانات تمرینی مناسبی نداریم. فوتبال ما هیچی ندارد. حالا در این فوتبال آقایان اصلا 100میلیارد به کیروش پول بدهند. چرا باید اعتراض کنیم. این مربی حرفهای و بزرگ است اما در عوض کیروش که 8سال است در فوتبال ایران حضور دارد از حضور این مربی سود بردهایم؟ درست است که مراکش به ما باخت اما نباید با یک برد فراموش کنیم که فوتبال ما مسیر درستی نمیرود. برتی فوگتس هم با آلمان قهرمان اروپا شد. یادم میآید در بازی نهایی ماتیاس سامر در نوک خط حمله آلمان گل را به ثمر رساند. آلمان قهرمان شد. من بین یکسری از مربیان آلمانی آن بازی را نگاه میکردم به محض اینکه آلمان قهرمان شد گفتم باید افسوس بخورید. گفتند چرا حسودی نمیکنی؟ گفتم نه. آلمان شما تا چهارسال دیگر هم روی فوتبال حرفهای را نخواهد دید. این فوتبال قدیمی برتی فوگتس شما را قهرمان کرده و شما با همین جام از آینده عقب خواهید افتاد.
حالا تیم ملی ما مراکش را برده و به نظر من با این برد فوتبال ما بیشتر از قبل در همان نقطه همیشگی خودش درجا میزند. اگر آن زمان آلمان با فوگتس قهرمان نمیشد آنها خیلی زود روش و شیوههای دیگری را انتخاب میکردند و خیلی زودتر از اینها به یکی از قطبهای اصلی در فوتبال جهان تبدیل میشد. اما قهرمانی آنها اجازه نداد با فوگتس خداحافظی کنند. همانطور که به نظرم برد مقابل مراکش اجازه نمیدهد با کیروش خداحافظی کنیم. فوتبال یک ورزش کاملا احساسی و عاطفی است. بهطور مستقیم روی ضربان قلب شما تاثیر میگذارد. احساسات هر آدمی را به چالش میکشد. بهطور حتم هیچکس بعد از برد مراکش قرار نبود عزاداری کند هرچند کیروش در نشست خبریاش طوری حرف زد که انگار منتقدان او دشمنانی هستند که حالا وقتی تیم ملی برده باید زانوی غم بغل کرده و عزاداری کنند. مساله من این است که برد مقابل مراکش بهطور حتم شادیآور است. هر ایرانی از نتیجه پیروزی خوشحال میشود اما این بردها به قدرتمندترشدن تیم ملی کمکی نمیکند. چون ما نمیخواهیم قبول کنیم که روش کیروشی به درد فوتبال ما نمیخورد. وقتی با روشهای دیگر سخت تنبیه میشویم هم عدهای اجازه نمیدهند واقعیت ماجرا برای افکار عمومی روشن شود. ما الان، یعنی قبل از بازی با اسپانیا صدرنشین گروه دوم جامجهانی هستیم. اما این برد و این صدرنشینی جز پایکوبی چندساعته برای ملت ما چه فایده فنی داشت؟ چه راهی را پیش روی فوتبال ایران قرار داد؟
تیم ملی ما هفت سال است که دفاع میکند. وقتی میگوییم فوتبال زیبا معنیاش این نیست که ما صرفا جنگنده بازی کنیم. بحث من در مورد تیم ملی همان چیزی است که در مورد فوتبال آلمان میگفتم. یک فوتبال زرهپوشی که هرگز غرورانگیز نبود. شاید مردم آلمان همان روزها هم به دلیل تعصبات سرسختانهای که داشتند برای تیمهای بازندهشان هم دست می زدند اما امروز هواداران آلمان وقتی برای تیمشان دست میزنند احساس غرور هم میکنند. ضمنا به این موضوع فکر میکنند که تیم ملیشان فوتبال خاص و زیبایی ارائه میکند و این اتفاق را قبل از اینکه مدیون یوآخیملو باشند مدیون پپ گواردیولا هستند. گواردیولا بود که فوتبال آنها را از آن شمایل خشک و ماشینی خارج کرد و به بایرن مونیخ یاد داد که چگونه باید تیکی تاکا بازی کند. گواردیولا به آنها یاد داد که باید آن فوتبال ماشینی و آن دیسیپلین را با تیکیتاکا با هم داشته باشند تا بتوانند در فوتبال دنیا آقایی کنند. کیروش با دستگاه تبلیغاتی خود ذائقه ملت ما را تغییر داده. این بحثی بود که ما در سینما با فیلمفارسی داشتیم. این بحث که کیارستمی و مهرجویی و کیمیایی اینقدر باید صبر میکردند و اینقدر جرات و شهامت به خرج میدادند تا ذائقه مردم ایران را در زمینه فیلم عوض کنند. درست است که ما الان از فیلم قیصر انتقاد میکنیم و میگوییم پر از ضعف و انتقام است اما آن موقع شاهکاری به نام قیصر نشان داد که ذائقه مردم دیگر آن فیلمهای آبگوشتی نیست. چون وقتی قیصر روی پرده سینما بود تا مدتها نمیتوانستی بلیت این فیلم را تهیه کنی. الان یک دستگاه تبلیغاتی عظیم در حال فعالیت است تا حتی از پایکوبی مردم هم استفادههای دیگری
بکند.
این آقایان میدانند که تا این موج کاذب وجود دارد آنها نیز میتوانند موجسواری کنند و به منافع خودشان برسند. در حالی که من اطمینان دارم که اگر ایران مثل مراکش بازی کند به مراتب فوتبال ما آینده بهتری خواهد داشت. من همیشه خدا را شکر میکنم که آن گل را در دقیقه پایانی از آرژانتین خوردیم چون اگر آن بازی را مساوی میکردیم تا 10 سال دیگر هم باید روش دفاعی زمخت کیروش را تحمل میکردیم. چون در آن صورت فوتبال دنیا از ما 20 سال پیش میافتاد. پس باید بپذیریم که همه ملتها از کسب پیروزی خوشحال میشوند اما ما میتوانیم یک هدیه بزرگتری به ملتمان بدهیم؛ هدیهای که کشتی و والیبال ما به این مردم داده و ما تاثیرات آن را دیدهایم. هر وقت به این نهال آب بدهیم سبز خواهد شد. پس ما نیاز داریم که خوشحالی مردم را بارها و بارها ببینیم. هیجانی که هواداران در استادیوم به تیمهای محبوب خودشان میبخشند باعث میشود که بازیکنان با آهنگ و انگیزه بیشتری در زمین حرکت کنند. ولی نگاه ما نگاه مردم نیست. چون ما در فوتبال خیلی برنده نبودیم وقتی بازی با مراکش را میبریم سعی میکنیم این پیروزی را به بقیه بخشها هم تعمیم بدهیم. سعی میکنیم از موج تبلیغاتی حاصل از پیروزی نهایت استفاده را ببریم تا ضعفهایمان را نادیده بگیریم و اجازه ندهیم که مردم هم آنها را ببینند. در صورتی که ما باید مردم را برای جشنهای بزرگتر آماده کنیم. استرالیا یادتان هست؟ بنابراین به عقیده من وقتی توانستیم اسپانیا را شکست دهیم مردم را با یک جشن بزرگ شبانهروزی روبهرو کردهایم. ما باید دنبال پیشرفت باشیم. اگر چهارسال دیگر هم بخواهیم با همین سبک کیروش دفاع کنیم از فوتبال مدرن دنیا عقب
خواهیم ماند.
فوتبال برای ملتها جایی است که اگر تیمشان برنده از زمین بیرون بیاید آنها از دیدن این پیروزی بدون خونریزی و بدون کشتار لذت خواهند برد. مردم عاشق صلح هستند. عاشق جشن گرفتن و بزرگشدن و احساس غرور داشتن.
دیدگاه تان را بنویسید