خطر تاریخسازی جعلی/ عوامل خارجی در ایجاد شکاف میان قومهای ایرانی نقش پررنگی دارند
مثلث/ سالار سیفاللهی: طی یکی دو هفته اخیر صحبتهای زیادی در مورد تعصبات قومیتی مطرح شده است. همین طور در مورد آفتهای شکافهای قومیتی نیز اظهاراتی در رسانهها طرح شده که همگی به جای خود محترم است اما اجازه بدهید بنده از این منظر وارد این بحث شوم که اساسا در زمینه تعصبات قومیتی یک واقعیت وجود دارد؛ این تعصبات از یک جایی به بعد در تاریخ ما پررنگتر شد و شکل ناخوشایندی به خود گرفت. مردم همیشه با خودشان مهربان بوده اند و بین خودشان مشکلی نداشتهاند. شرایط کشور ما مثل کانادا یا آمریکایشمالی نیست که مهاجران بسیار زیادی دارد و خیلی از این مهاجران از نظر تاریخی و فرهنگی با یکدیگر مشکلات و دشمنی دارند. نه، ایران اینگونه نیست. درست است که ایران از قومیتهای مختلف تشکیل شده و مدتهای بسیار طولانی در درون این سرزمین قومهای مختلف حضور داشتهاند اما این قومها هرگز با هم دشمنی نداشتند. تاریخ دولتها را که بررسی میکنیم به این نتیجه میرسیم که اولین دولت تاریخی از آن ایران بوده است. ایران زمانی به دولت تبدیل شده بود که اساسا در چین و هند دولتی در کار نبود. در واقع مفهوم این مساله این است که ایران در عین کثرت داشتن وحدت داشته. در دوره هخامنشی این موضوع به شکلی جدی وجود داشت. یعنی همه قومها به یک سازه وفادار بودند. تا اواخر دوره قاجار این وضعیت در ایران وجود داشت. یک نوع ثبات حاکم بود و همه قومها متحد با یکدیگر و در کنار هم بودند. حتی در دوره قاجار که برخی تغییرات جدی برای این سرزمین پیش آمد، این ملت بود که اتحاد خودش را حفظ کرد. ملت همیشه متحد بوده. هرگاه دولت سقوط کرده ملت سعی کرده اتحاد خود را بیشتر حفظ کند. اما آنچه باعث شده این اتحاد به هم بخورد و تفرقه میان قومیتها شکل بگیرد عوامل خارجی است. اولین بحث قومیتی با ورود اتحاد جماهیر شوروی به این موضوع ایجاد شد. آنها سیاست خاصی پیش گرفته بودند. قصد داشتند ایران را درست مثل شوروی تجزیه کنند. بنابراین تقسیمبندی خودشان را به طور غیرمستقیم دنبال میکردند. به دنبال فرقه دموکرات بودند. همین طور به دنبال جمهوری مهاباد بودند. بنابراین تا زمانی که عامل خارجی در کار نبود مشکلی وجود نداشت. اما به مرور این عوامل خارجی سعی کردند در داخل ایران برای خودشان پایگاههایی ایجاد کنند. گروههایی که ماموریت داشته و دارند که برای تعصبات قومیتی بهانهسازی یا حتی تاریخسازی کنند. این افراد ماموریت دارند که برای قومیتهای مختلف در درون این کشور دشمنتراشی کنند و به عنوان مثال تبریزیها را مجاب کنند که تهرانیها با شما مشکل دارند. یا اینکه خوزستانیها را قانع کنند که نباید با فارسها رابطه خوبی داشته باشند. این بحثها خوراک فکری تودهها است. اما تودهپروری نیازهایی دارد. انگیزههایی باید شکل بگیرد که این تودهها به راهی که این افراد میخواهند هدایت شوند. در نتیجه این جریان فکری در درجه اول قومهای مختلف را به سمت و سوی احساساتیشدن سوق میداد. اما چگونه؟ به این افراد گفته میشود که فلان قوم به شما فحاشی کرده و حالا شما باید نشان بدهید که چیزی از آنها کمتر ندارید. شما باید انتقام بگیرید و حق دشمن را کف دستش بگذارید. اما در چه محلی؟ کجا بهتر از استادیومهای ورزشی؟ جایی که احساسات و هیجانها در بالاترین حد خود قرار دارد. استادیومها همواره ظرفیت بالایی دارند تا افراد در آنجا دست به کارهای خشونتآمیز بزنند. استادیومها به دلیل اینکه فضایی به شدت احساسی را ایجاد میکنند باعث میشوند که افراد به راحتی به خودشان اجازه بدهند به یکدیگر توهین کنند. در یوگسلاوی این اتفاق به تندترین شکل ممکن رخ داد. جنگ قومیتی به صورت ماکتی از استادیومها شروع شد. کرواتها و صربها به شدت علیه یکدیگر بودند. به یکدیگر فحش میدادند و فضای خشونتآمیزی را ایجاد کرده بودند. این موضوع در سال 88 به سرعت در ایران شکل گرفت. آنهایی که به دنبال ایجاد شکاف میان قومهای مختلف در ایران بودند سعی کردند از تبریز این داستان را شروع کنند. هواداران تراکتورسازی را به شدت تحریک کردند و به آنها خوراک غلط فکری دادند. به آنها گفتند تهرانیها و به طور کلی مرکز با شما مشکل دارد و شما باید مقابل اینها بایستید. متاسفانه این جریان به درستی کنترل نشد. عدهای گمان میکردند که باید با این جریان مدارا کنند. غافل از اینکه ادامه این روند شرایط را به شدت برای همه سخت میکرد. اما چه ارادهای باید شکل بگیرد که در فوتبال ایران این شکافها هر روز عمیق و عمیقتر نشود؟ باید بگویم وزارت ورزش و فدراسیون فوتبال برای مهار چنین وضعیتی هیچ ارادهای ندارند. شاید توانمندیاش را داشته باشند اما حتم دارم که هنوز ارادهاش را ندارند که برابر شکافهای قومیتی که اخیرا هم در فوتبال ایران تشدید شده است، بایستند و یک بار برای همیشه تکلیف تیمهایی که شعارهای جداییطلبانه یا سیاسی سر میدهند را روشن کنند. هوادارانی که به استادیومها میآیند به شدت مستعد این هستند که احساساتی شوند و دست به کارهای خطرناک بزنند. بنابراین دشمن در جایی که میبیند خلاء یا کاستی یا ناآگاهی وجود دارد وارد میشود و تماشاگران را آماده اقدامات خطرناک و پیشبینی نشده میکند. در این راستا شاهد بودهایم که ویدئوهای جعلی و صداگذاریهای حرفهای روی این ویدئوها صورت گرفته تا مثلا به خوزستانیها بگویند تهرانیها در ورزشگاه آزادی به عربزبانها فحاشی کردهاند و حالا وقت انتقام است. باید بپذیریم تا زمانی که نهادهای مسئول نسبت به اینگونه رفتارها بیتفاوت هستند اتفاق خاصی رخ نخواهد داد و آسیبها و خطرات بر قوت خود باقی است. همه ما ایرانی هستیم. عرض کردم که ملت ما همیشه در کنار هم بوده و همه ما زندگی مسالمتآمیزی با هم داشتهایم. بنابراین دستگاهها و مقامات مسئول باید سعی کنند فضا را به سمت و سویی ببرند که فوتبال به محیط سالمی تبدیل شود؛ محیطی که در آن خبری از تسویه حسابهای قومیتی نیست. همه ما باید کمک کنیم که شکافهای قومیتی در کشورمان ایجاد نشود یا اگر این مساله کمی پیش رفته است، در همین شروع کار با آن مواجهه درستی داشته باشیم و به قومهای مختلف آگاهی و اطلاعات درست بدهیم. به آنها بگوییم که سر دادن شعارهای جداییطلبانه تا چه حد میتواند آینده این سرزمین را به مخاطره بیندازد. امیدوارم در هفتههای آینده فوتبال به محلی برای همدلی و اتحاد مردم شهرهای مختلف ایران تبدیل شود نه محلی برای فحاشی و سنگپراکنی علیه یکدیگر.
دیدگاه تان را بنویسید