فرصتی برای بازسازی اعتماد هواداران
مسئولان ورزش درباره شکاف قومیتی در فوتبال پاسخگو باشند
اتفاقاتی که در برخی ورزشگاههای کشورمان رخ داده تاسفبرانگیز است. ابراز تاسفها اما چقدر سازندهاند؟
مثلث/ مهدی ربوشه: محکوم کردن هوادارانی که شعارهای تندی سر میدهند و خواهان تسویهحساب با قومیتهای دیگر ایرانی هستند تا چه حد از شکاف قومیتی پیشگیری میکند؟ درباره این موضوع یعنی شکاف قومیتی در ایران بحثهای بسیار زیادی مطرح شده است.
جامعهشناسان و تاریخنویسان از منظری مشخص و البته تحلیلگران سیاسی نوع دیگری به این ماجرا نگاه میکنند. شاید با خودمان بگوییم هر جا تنوع نژاد وجود دارد به طور طبیعی تنشهایی هم در کار است و چالشهایی برای ایجاد وحدت خود را نشان میدهد اما چرا طی سالهای اخیر این تنشها پیدا و پنهان شکل جدیتری به خود گرفته است؟ چرا در فوتبال؟ جایی که مخاطب آن جوانان ایرانی هستند؛ جوانانی که به شدت به تیمهای محبوب خودشان علاقه و تعصب دارند و با بردهای تیمشان امید و انگیزه میگیرند و با باختهایش مایوس و سرخورده.
جوانانی که از مشکلات مختلف رنج میبرند؛ بیکاری، نبود امکانات رفاهی و تفریحی و خیلی مشکلات دیگر که نیازی به لیست کردنشان وجود ندارد. بنابراین نمیتوانیم ساده به ماجراهای اخیر نگاه کنیم. چرا این شکاف قومیتی یا بهتر بگویم این تسویهحسابهای قومیتی حالا در شرایطی شکل تندتری به خود گرفته که ایران در سختترین و حساسترین شرایط اقتصادی خود قرار دارد؟ چرا در مقاطعی که ثبات در حوزههای مختلف وجود داشت این شکافها عمیق و عمیقتر نمیشد؟ سوالهای زیادی وجود دارد. اما چه کسی باید به این سوالات پاسخ بدهد؟ چه کسی مسئولیت آنچه امروز در استادیومهای ورزشی میگذرد را بر عهده میگیرد؟ تجربه نشان داده که هرگاه در استادیومهای شهرهای مختلف مشکل یا مساله ای حاد رخ داده است، هیچ یک از مسئولان اشتباه خود را قبول نکردهاند. برنامههای زیادی از نود را به خاطر داریم که فرمانداران و استانداران یا نمایندههای فدراسیون فوتبال یا هر مقام مسئول دیگری خیلی راحت تقصیرها درباره تنش به وجود آمده را به گردن دیگری انداخته. آن قدر این شانه خالیکردنها ادامه پیدا کرده تا امروز در فوتبال ایران شاهد بروز رفتارهایی بسیار تند و زننده هستیم. رفتارهایی که کاملا مشخص است ریشه در ناآگاهی برخی تماشاگران فوتبال دارد. اما جالب اینجاست که ما به عنوان افرادی که در این باشگاهها مسئولیت داریم هرگز به خودمان نهیب نمیزنیم که رفتارهای غلط هواداران خودی را تقبیح کنیم. به همین دلیل است که سرمربی استقلال اهواز بعد از اتفاقاتی که جز خون و خشونت و هنجارشکنی در ورزشگاه غدیر چیز دیگری نبود، در نشست خبری پا روی پا میاندازد و میگوید تماشاگران ما سنگ تمام گذاشتند و من از آنها تشکر میکنم.
اینجاست که حسرت داشتن مایلیکهنها به سراغمان میآید؛ وقتی روی نیمکت گهر دورود نشست و مقابل فحاشی تماشاگران تیمش به داور بازی ایستاد، بر سرشان فریاد کشید، قهر کرد و گریه کرد. فریاد زد که این فوتبال را نمیخواهم. کدام یک از مربیان باشگاههای ما تاکنون اینگونه رفتار کردهاند؟ کدامیک از مدیران باشگاهها تاکنون به جنگ با شعارهای جداییطلبی رفتهاند؟ امروز همه آنهایی که مدعیاند به بهترین شکل ممکن ورزش و بهخصوص فوتبال را اداره کردهاند باید پاسخ شعارهای تند سیاسی در اهواز را بدهند. امروز وزیر ورزش باید پاسخگو باشد که چرا دولت یک بار برای همیشه دست از سر استقلال و پرسپولیس برنمیدارد. مگر نه اینکه وزیر ورزش وظایفی در گستره یک کشور دارد؟ با این اوصاف چرا باید رئیس مجمع دو باشگاه تهرانی وزیر ورزش باشد؟ چرا این باشگاهها همچنان باید چشم به کمکهای دولتی داشته باشند؟ امروز تبریز و خوزستان و دیگر شهرهایی که اسیر دام اختلافات قومیتی شدهاند چگونه باید توجیه شوند که تبعیضی در کار نیست؟ اگر وزارت ورزش و مسئولان فوتبال ایران به دنبال مبارزه یا پیشگیری از بروز شکاف قومیتی هستند باید قبول کنند که برنامهریزیشان در تمام این سالها غلط بوده است. باید بپذیرند که ایجاد محیط سالم و فرهنگی در ورزشگاهها، احترام به رقیب، ایجاد کانونهای هواداری حرفهای، تعامل سازنده میان باشگاهها برای ارتقای سطح فوتبال ملی و همه آن چیزی که امروز مدیران فوتبال ما تنها ادعایش را یدک میکشند، در گرو اصلاحاتی اساسی در درون سیستم است. سیستم فوتبال ایران سالهاست که جز تنش میان هواداران چیز دیگری ایجاد نکرده. مدیران فوتبال اساسا درک درستی از جریان هواداری در فوتبال ایران ندارند. آنها با خودشان این طور فکر میکنند که اگر هواداران خطایی مرتکب شدند بلافاصله باید محرومشان کرد تا بار دیگر خطای خود را تکرار نکنند. نمونه این برخوردهای قهری و البته در بیشتر موارد تبعیضآمیز آنقدر زیاد است که باعث شده تا برخی جریانهای سیاسی معاند به راحتی از این روزنهها ورود و بین اقوام مختلف در کشورمان تفرقه ایجاد کنند. شعارهای جداییطلبانه یا سیاسی در محیط ورزشگاهها هرگز قابل دفاع نیست و باید مقابل این افراد ایستاد اما این جریان چگونه باید ناکارآمد شود؟ آنچه اهمیت دارد آگاهیبخشی به همه تماشاگران فوتبال است.
این تماشاگران نشان دادهاند که در لحظات مهم و حساس تاریخی چگونه یکصدا نام ایران را فریاد زدهاند. هواداران فوتبال در هر شهری که باشند همیشه پای وطن خود ایستادهاند. کسی جز نام ایران نمیشناسد. حتی اگر عدهای سعی کردهاند حرکت این جریان را متوقف کنند بلافاصله هضم شدهاند، چون تفرقه و فریب بر ایران کارگر نمیافتد. باید دوباره فکر کنیم. آیا تصمیمهایی که تا کنون در عرصه ورزش اتخاذ شده به نفع اتحاد ملی بوده یا در طول این راه اشتباهات زیادی داشتهایم؟ آیا در همه شهرها به نسبت مساوی امکانات ورزشی تقسیم شده یا نفوذ برخیها برای جذب این امکانات بیشتر بوده؟ سوالها زیاد است. افرادی که باید پاسخگو باشند اما شاید ارادهای برای حل این مشکل ندارند. مشکلی که در هفته سوم رقابتهای لیگ برتر یعنی در آغاز راه فوتبال داخلی ایجاد شده و خیلیها را نگران کرده است. نگرانی به این خاطر که مبادا شکاف قومیتی در استادیومها به خشونتهایی فراتر از آنچه در غدیر اهواز دیدیم، بینجامد. نباید فرصت بازسازی اعتماد همه هواداران در همه شهرهای ایران از دست برود.
دیدگاه تان را بنویسید