مورینیو را باید با کیروش مقایسه کرد
با این مقایسه مخالفم
اخیرا برخی از همکاران من که اتفاقا احترام خاصی برای آنها قائل هستم در گفتوگویی شرکت کردهاند. بهمن فروتن و مجید جلالی مربیان شناختهشدهای هستند که بنده دوستی دیرینهای با این عزیزان دارم. من گفتوگوی این دوستان را خواندم. اجازه بدهید از بخشی که به مقایسه برخی چهرههای فوتبال کشورمان با یکی دو مربی خارجی شناختهشده در دنیای فوتبال بوده، عبور کنم و راجع به این مساله اظهارنظر مستقیمی نداشته باشم. البته باید بپذیریم که امکانات و ابزار نقش مهمی در پیشرفت افراد دارد. به هر حال بودن امکانات و داشتن ابزار لازم برای رسیدن به موفقیت موضوعی نیست که به سادگی از کنار آن عبور کنیم اما یک سری از افراد هم هستند که حتی اگر همه امکانات و ابزارها هم در اختیارشان قرار بگیرد، باز هم از انجام کاری که به آنها محول شده است ناتوان هستند. این موضوع اما واقعیت دارد که دریافتهای ما از امکانات میتواند ما را بهتر پیش ببرد. با این حال باز هم تاکید دارم که هر فردی که میخواهد در مربیگری حرفی برای گفتن داشته باشد خودش نیز باید خمیرمایه لازم را برای مربیگری داشته باشد تا تحت تاثیر این امکانات و ابزارهای لازم بتواند به خوبی رشد کند و توانمندیهای خودش را بروز بدهد. اما اگر خمیرمایه لازم را نداشت به نظرم نمیتواند توانمندیهایش را نشان دهد و در جامعه فوتبال کاربردی اساسی داشته باشد. بنابراین باید بگویم که من هیچ وقت موافق نبودم که آدمها را با یکدیگر مقایسه کنیم. بعضیها میگویند مسی بهتر از رونالدو است یا بر عکس. من این مقایسهها را نمیپسندم. باید ببینیم خود افراد با چه داشتههایی خودشان را به جامعه معرفی میکنند و خود افراد چه سهمی در موفقیت دارند. آیا تحصیلات عالیه دارند؟ آیا به زبان انگلیسی مسلط هستند؟ آیا مطالعه مستمر دارند؟ علاقه و استعداد کافی دارند؟ مهمتر از اینها عاشق کاری که انجام میدهند هستند و کارشان را با عشق و علاقه انجام میدهند یا صرفا به خاطر منافع مالی است که در این عرصه ماندهاند؟ آیا این افراد باهوش هستند؟ آیا خلاقیت دارند؟ آیا شجاعت تصمیمگیری دارند؟ آیا وقتی تیمهایشان وارد بحران میشوند میتوانند گرهگشای مشکلات تیم خود باشند؟ آیا جرات حذف باندهای درون تیمهای خودشان را دارند؟ آیا با جریان دلالی مبارزه میکنند؟ همه اینها اگر در فرد وجود داشته باشد آن وقت باید برویم و بررسی کنیم که با داشتن امکانات و ابزارها این فرد میتواند به چهره رویایی که مدنظرمان است تبدیل شود؛ به یک مربی قابل اتکا، مربی بزرگی که میتوانیم حتی به او در مقیاسهای بزرگ و بینالمللی اعتماد کنیم.
مایلم در این بخش به نکته دیگری اشاره کنم. بنده در جریان بازیهای جام جهانی مربیان جوانی را دیدم که از عملکرد و درخشش آنها واقعا خوشحال و متحیر شدم. آنها مربیانی بسیار باهوش بودند. با انرژی فوقالعادهای تیمهایشان را هدایت میکردند و دانششان بهروز بود. یک وجه این ماجرا هم همین است. یعنی باید بپذیریم که صدها هزار نفر در سراسر دنیا قصد دارند به مربیان بزرگی تبدیل شوند که جامها را فتح کنند اما از هر هزار نفر شاید یکی به قله برسد و اکثریت افراد در این حرفه نمیتوانند به قله برسند.
من یک سری از ویژگیهایی را که یک فرد برای تبدیلشدن به یک مربی بزرگ باید در خود داشته باشد برشمردم. اما اگر فردی اینها را در خود نداشت آیا میتواند صرفا با کمک محیط اطرافش یا داشتن امکانات آنچنانی و ابزارهایی خاص به موفقیت برسد؟ آیا اگر تیم چنین مربی، دو بر صفر از حریف خود عقب بود، میتواند شجاعت را به بازیکنانش برگرداند؟ چقدر این روانشناسی را بلد است؟ آیا این فرد موفق میشود؟ نه. این طور نیست. بنابراین باید توجه داشته باشیم که هر فرد خصوصیاتی ذاتی دارد و خصوصیاتی که اکتسابی است. در واقع مسالهای که این روزها مورد بحث برخی همکاران من است برمیگردد به یک مرزبندی قدیمی. این ذهنیت درباره مربیان خارجی خواسته یا ناخواسته در فوتبال ما شکل گرفته که آنها تاج سر هستند و مربیان ایرانی ابدا از شرایطی که نصیب این مربیان خارجی میشود برخوردار یا بهرهمند نمیشوند. در خیلی از موارد باید عرض کنم که بله. همین طور است. مدیران فوتبال با این مربیان خارجی از باب تسهیل و تسریع وارد میشوند. به این مربیان ساده میگیرند و در انجام یا برآوردهکردن خواستههایشان سرعت قابل توجهی دارند. این دو خصلت را خیلی کم درباره مربی ایرانی به کار میگیرند اما من میخواهم عرض کنم که اگر برخی مربیان ما همه این امکانات را هم داشتند میتوانستند به مربیان طراز اول دنیا تبدیل شوند؟ به نظرم اینطور نیست. اگر فرد خصلتهایی که تحت عنوان سوالها برشمردم نداشته باشد حتی میتواند امکانات را حیف و میل کند و همه چیز را خراب کند. یک مربی وقتی میتواند به سطوح بالایی دست پیدا کند که خودش هم حرفهایی برای گفتن داشته باشد و توانمندیهای ذهنی و فنی بسیار بالایی داشته باشد. با این حال متاسفانه در جامعه ما تنگ نظری و بخل وجود دارد. در جامعه ما چنین وضعی به وجود آمده است. برخی از مربیان ما در فوتبال ایران مزد زحماتشان را گرفتهاند و من از این بابت خوشحالم. آنها هم پول خوبی دریافت کردهاند و هم به شهرت لازم رسیدهاند. اما آنچه باعث میشود عدهای ضدیت با مربی خارجی را ترویج کنند این است که میگویند مربیان خارجی پول در اختیار دارند و ابزار لازم را دارند اما مربیان ایرانی خیر. اما سوال من این است؛ اگر برخی از شما مربیان ایرانی همه اینها را در اختیار داشتید آیا ضمانت کافی برای موفقیتتان بود؟ من معتقدم که بدون تجربه و دانش و شجاعت تصمیمگیری هر فردی نمیتواند در عرصه مربیگری موفق شود. مثل این است که بگوییم این ماشین سنگین و این جاده دور و دراز در اختیار شماست و شما بفرمایید این ماشین سنگین را هدایت کنید. نه، هر کسی نمیتواند این ماشین سنگین را براند. یک مربی متوسط در فوتبال ما حداقل 500 میلیون تومان دریافت میکند. این طور نیست که اگر به این مربی متوسط 2 میلیارد پول بدهیم حتما به یک مربی بزرگ تبدیل شود. نه، من چنین اعتقادی ندارم. شخصیت خود فرد بسیار مهم است. از بین همه آنهایی که امروز خواننده هستند و آواز میخوانند و البته من اعتقاد دارم که صداهای خیلی خوبی در کشور ما برای خوانندگی وجود دارد، تنها یک نفر استاد شجریان میشود. معتقدم در همه حوزهها همین است. دوستانی که علاقهمندند مقایسههایی صورت بگیرد چرا کیروش را با مورینیو مقایسه نمیکنند. وزن این دو مربی اصلا قابل قیاس نیست. یکی در بالاترین سطح مربیگری کار کرده و دیگری این امتیاز را ندارد. اما هر دو مربی در بزرگترین تیمهای دنیا هم کار کردهاند و هر دو هم در فوتبال پرتغال پرورش یافتهاند. پس نمیتوان گفت اگر محیط و امکانات برای یک نفر فراهم شود قطعا میتواند به مربی بزرگی تبدیل شود. در پایان باید عرض کنم که بنده همواره با مطلقنگری مخالف بودهام. چون معتقدم خیلی از مسائل بستگیها و وابستگیهایی دارد که باید آنها را دریابیم. نباید بگوییم اگر این طور میشد و چنین اتفاقاتی رخ میداد، قطعا نتیجهاش این بود و اگر چنین نمیشد نتیجه چیز دیگری بود. اتفاقات میتوانند بازدارنده یا گرهگشا باشند. این یک واقعیت است و من باید باز هم تاکید کنم که افرادی که خصلتهای اصلی و ویژگیهای بارز یک مربی بزرگ را ندارند، هرگز نمیتوانند به مربیان بزرگ تبدیل شوند. جوهر بزرگشدن و موفقشدن باید در خود فرد وجود داشته باشد و البته برخی از این امتیازها را هم در طول راه پر پیچ و خم مربیگری کسب کند. بنابراین بخش اعظمی از موفقشدن یا موفق نشدن در درون خود ماست و این گزارهها در درون ما و دنیای درون ما
شکل میگیرد.
دیدگاه تان را بنویسید