ماهیت سرمایه داری جدید
باخت در فینال آسیا نشان داد که مشکل بزرگ فوتبال ما ضعف و عقب ماندگی در مدیریت است
بازی پرسپولیس – کاشیما به نظرم شباهت زیادی به بازی بایرنمونیخ _ بورسیا دورتموند دارد. بازی در دورتموند برگزار شد.بایرن مونیخ به دلیل قهرمانیهای زیاد و بازیکنهایی که داشت یک مقداری بوندسلیگا را ساده گرفت. بازیکنان این تیم در مقابل دورتموند مشخص بود که انگیزه چندانی برای جنگیدن ندارند. برخی از آنها البته پا به سن گذاشتهاند و آمادگی قبل را ندارند. خود من در مورد نتیجه این بازی اشتباه کردم و برد را به بایرن مونیخ دادم چون در طول هفته همه رسانههای آلمانی سعی میکردند با تحریک و تشویق و انگیزه دادنبه بایرنمونیخ اجازه ندهند فاصله دورتموند با بایرن به 7 امتیاز برسد. اما با همه این برنامهها، جنگهای روانی، میزگردها و دیگر برنامههایی که به نفع بایرن تدارک دیدند، دورتموند برنده این بازی شد. همه آلمان برخاسته بود تا بایرن مونیخ برنده این بازی باشد. طبیعی است که در این شرایط بازیکنان بار مسئولیت سنگینتری را روی دوش خود احساس میکنند و وقتی که بازیکنان به طور عموم زیر بار مسئولیت بروند حتما در بازی که در پیش دارند همه سعیشان این است که مفید باشند. اما بایرن برنده نشد. چرا؟ چون هیات مدیره بایرنمونیخ عقبتر از هیات مدیره دورتموند حرکت کرد. هونس و رومینیگه با خودشان فکر کردند با این بازیکنانی که دیگر پا به سن گذاشتهاند و هر از گاهی یک نمایش خوب دارند میتوانند قهرمان اروپا و بوندسلیگا شوند اما با صدمه دیدن نویر و دور بودنش از شرایط بازی، پا به سن گذاشتن هوملز و بواتنگ و پیرشدن ریبری، روبن و مولر، نمیشد قهرمانشدن بایرن مونیخ را متصور شد. در سوی مقابل ماجرا برای بورسیا دورتموند متفاوت است. تیمی که با یک سری بازیکنان جوان جویای نام میخواهد دست به کارهای بزرگی بزند تا برای این باشگاه افتخارآفرین باشند. این عقبماندگی مدیریت بایرن مونیخ از دورتموند نتیجهاش سه بر دو بود. شکستی برای بایرن و ایجاد فاصله 7 امتیازی میان دورتموند و بایرن مونیخ. حالا به این سوال میرسیم که چرا فینال آسیا شبیه بازی بایرنمونیخ – دورتموند است؟ قصد ندارم در مورد مدیریت باشگاه پرسپولیس حرف بزنم بلکه قصد دارم درباره مدیریت کلی فوتبال ایران صحبت کنم. زمانی که فوتبال ایران پول چندانی در حساب خودش نداشت آیا مدیران باشگاهها باید دست به ولخرجی میزدند؟ آیا مدیران باشگاههای ما نباید با قوانین بینالمللی فوتبال و باشگاهداری آشنا باشند؟ چرا باید در فوتبال ایران بارها شاهد این اتفاق تلخ باشیم که پول بازیکنان یا مربیان به راحتی خورده میشود و حق و حقوق واقعیشان نادیده گرفته میشود؟ این عملکرد مدیریت فوتبال ایران است. خود من هنوز از یکی از باشگاههای کشور طلبکارم. خیلیها هم مثل من. اولین قانون مدیریت، آشنایی با قوانین و قراردادها است. اما همه باشگاههای ما بدهکار هستند و خیلی راحت مسئول پرداخت بدهکاریهای خودشان نیستند. چه اتفاقی افتاده؟ باید بپذیریم اتفاقی که باعث شده ما نتوانیم قهرمان آسیا شویم این است که باشگاههای ما یا حتی تیم ملی ما از باشگاهها یا تیمهای ملی دیگری که در آسیا حضور دارند عقب افتاده است. ما از ژاپن عقب ماندهایم. ما به این نتیجه میرسیم؛ اگر پرسپولیس در دو فصل گذشته نتوانسته برای تقویت بازیکنان و به طور کلی مجموعه خودش اقدامات مثبتی انجام بدهد مدیریت دلیلش این بوده که به اقای پرسپولیس چراغ سبز نشان داده که هر بازیکن یا مربی که دلش میخواهد جذب کند و در عین حال به قراردادی که با آنها بسته است، پایبند نباشد. عدم آگاهی مدیران ما از قوانین بینالمللی فوتبال این است که پیش خودشان میگویند ما میتوانیم، پول فلان مربی را نمیدهیم و پول فلان بازیکن را هم نمیدهیم. نتیجه این ذهنیت به اینجا ختم میشود که بازیکن یا مربی برای ماندن در تیمهای ما ابدا ریسک نمیکنند و به محض دریافت پیشنهاد بهتر، باشگاهی که شاید حتی دوستش داشته باشند را هم ترک میکنند. بنابراین چنین تیمی مجبور میشود از داشتههایش استفاده کند. داشتههایی که روزی فقط به این دلیل جذب شدهاند که کادر بازیکنان را کامل کنند اما حالا تبدیل به همه چیز تیم شدهاند. به قولی به دار و ندار تیم تبدیل شدهاند چون بازیکنانی که قرار بوده تیم را به افتخارات بزرگی برسانند حالا دیگر نیستند. پرسپولیس و برخی تیمهای دیگر فوتبال ایران گاهی به این نقطه میرسند که نمیتوانند در تمریناتشان حتی 11 به 11 بازی کنند. اما کاشیما؛ آنها طبیعتا جام قهرمانی را میخواستند همان طور که دورتموند جام قهرمانی بوندسلیگا را میخواهد. به طور طبیعی این تیمها برای رسیدن به قهرمانی برنامهریزی ویژهای دارند. پرسپولیس با همه وجود در لیگ قهرمانان آسیا بازی کرد. یک تفاوت عمده میان پرسپولیس و استقلال وجود داشت. انسجام بیحدی در بین پرسپولیسیها وجود داشت. پرسپولیس سعی کرد به نداشتنهایش فکر نکند و به آن چیزی که در اختیار دارد قناعت کند. از طرفی میدانیم که بین بازیکنان ایرانی یک چیزی وجود دارد که در دنیا منحصر به فرد است. بازیکنان ایرانی با قلبشان بازی میکنند. بازیکنان ایرانی با احساس خود بازی میکنند. در فوتبال ایران حتی اگر از لحاظ فنی شرایط خوبی در تیم شما وجود داشته باشد اما غیرت و احساسی در کار نباشد موفقیتی به دست نمیآید. پرسپولیس از نظر فنی و احساسی و خیلی موارد دیگر نشان داد که میتواند شرایط خوبی را تجربه کند. آنها به فینال رسیدند. عرض کردم پیش از بازی بایرن برابر دورتموند همه آلمان انگار برخاسته بود تا شکست بایرن مونیخ را نبیند اما همه آلمان شکست این تیم را دید. اتفاقی که برای پرسپولیس هم رخ داد. چرا این طور شد؟ چون تفکر عقبمانده فوتبال ما نسبت به ژاپن مسالهای نیست که بتوانیم با یکی دو روز انگیزه دادن و تشویق کردن و رجزخوانی برای رقیب آن را جبران کنیم. البته این را هم باید بگویم که پرسپولیس دیگر بازیکنی برایش باقی نمانده بود که از این خوان هفتم هم بگذرد اما حریف به اندازه کافی و حتی بیش از حد کافی هم بازیکن داشت. طبیعی است که اینجا حتی قبل از بازی رفت هم میشد که بگوییم بازنده فینال ما هستیم نه ژاپنیها. پرسپولیس درست در نقطهای که نباید میترسید، ترسید و فینال را واگذار کرد. شما به اتفاقاتی که در آستانه برگزاری فینال در تهران رخ داد توجه کنید. با عجله دور هم جمع شدیم که دستی به سر استادیوم آزادی بکشیم که آبرویمان نرود. یعنی باید چند روز قبل از فینال به این فکر میافتادیم که استادیوم آزادی نیاز به تعمیرات دارد؟ یعنی همه برنامهریزی ما به این شکل است؟ اینقدر سطحی به مسائل نگاه میکنیم؟ این ماهیت سرمایهداری جدید در ایران است که اطلاع زیادی از هنر، ورزش و فرهنگ ندارد و اصلا این عرصهها برایش اهمیتی ندارد مگر در زمانهایی که قرار است بهرهبرداری صورت بگیرد. در این صورت خیلی زود خودش را برای رساندن به آن افتخار و گرفتن عکسهای یادگاری با آن افتخار آماده میکند.برانکو با پرسپولیس قهرمان نشد. به نظرم از روز نخست که برای سرمربیگری پرسپولیس وارد تهران شد باید تفکرات خودش را بینالمللی میکرد. باید طوری حرکت میکرد و طوری با مدیران باشگاه پیش میرفت که آنها به خودشان اجازه ندهند برای تیمش، بازیکن یا اعضای کادرش دردسری درست کنند. او باید سعی خودش را به کار میگرفت تا با همه توان خودش شرایطی را ایجاد میکرد که مقابل برنامهریزیهای چند روزه بایستد و موانع طرح و اجرای برنامهریزی بلندمدت برای پرسپولیس را از پیش رو برمیداشت. برانکو بیشتر برنامهاش در درون زمین بود نه بیرون زمین. در صورتی که در فوتبال ایران باید به بیرون زمین هم کار داشته باشید. او کاری با مدیریت نداشت. میخواست کار خودش را انجام دهد. نتیجه این بیتفاوتی بستهشدن پنجره نقل و انتقالات بود. اتفاقی که به شدت به این تیم ضربه زد. مربی فوتبال امروز فقط نباید تمرینها و سیستمهای فوتبال را بشناسد، بلکه باید سیاست و اقتصاد و روانشناسی و خیلی چیزهای دیگر را هم بداند. باید رابطه این سیستمها در محیط کاریاش را درک کند و واکنشهای به موقع و درستی نشان دهد. نمیدانم چند دهه است که ما فینال آسیا را نبردهایم. دقیقا نمیدانم چند سال است که تیم امید ما به المپیک نرفته یا چند دهه است که قهرمان جام ملتهای آسیا نشدهایم. اما خوب میدانم که اتفاقا در قهرمان نشدن پرسپولیس خیریتی بود. خیریت آن هم این بود که فوتبال بیبرنامه و فوتبال بدون دورنما نباید قهرمان شود. اگر پرسپولیس یا هر نمایندهای به جای پرسپولیس قهرمانی آسیا را برای ایران به ارمغان میآورد مهر تاییدی بر همه بیبرنامگیهای فوتبال ما زده میشد، همان طور که همه ما آن سالی که فدراسیون فوتبال ایران فدراسیون برتر آسیا شد بسیار متعجب و حیرتزده بودیم. در نهایت باید عرض کنم که من معتقدم بازیکنان ایرانی در فوتبال آسیا بهترین هستند. مشکل فوتبال ما این است که هیچ وقت نتوانستهایم از قابلیتها و ظرفیتهای خودمان به خوبی بهره ببریم. مشکل ما نبود برنامهریزی است. مشکل ما مدیریت است. مشکل ما این است که هنوز به این نتیجه نرسیدهایم که از فوتبال دیگر رقبایمان در آسیا عقب ماندهایم. فینال آسیا امروز برای من یک تعبیر روشن دارد؛ وقوف و آگاهی. ما باختیم اما باید آگاه شویم. یک بار برای همیشه باید بدانیم که مشکلات ما چیست و چه راهکارهایی برای بزرگشدن و رسیدن به موفقیت وجود دارد.
دیدگاه تان را بنویسید