ماجرای جنجالی ازدواج لعیا زنگنه و پنهان کردن بچه اش!
لعیا زنگنه را همگی از سریال ساختارشکنانه درپناه تو به یاد می آوریم و پس از آن با بازی در سریال های بسیار پرطرفدار هر روز بیشتر از قبل محبوب شد. ما در این مطلب با زندگی شخصی لعیا زنگنه بیشتر آشنا می شویم. از فرزند دختری که او را از همه پنهان می کند تا مهاجرت از ایران!
در این مطلب با زندگی شخصی لعیا زنگنه بیشتر آشنا می شویم. لعیا زنگنه متولد سال 1344 در تهران از بازیگران سینما و تلویزیون است. لعیا زنگنه دارای مدرک کارشناسی تئاتر از نیز می باشد. لعیا زنگنه از سال 1370 فعالیت خود را در تاتر آغاز کرد. لعیا زنگنه در سال 1375 با نقش آفرینی فیلم راز مینا ساخته ی عباس رافعی وارد عرصه ی سینما شد.وی در دوران دانشجویی در چند نمایش از جمله پارانویا، یادگار، خال خالی (عروسکی) و نیز در فیلم کوتاه دانشجویی در کنج تنهایی بازی کرد.
مصاحبه با لعیا زنگنه
شوکه شده بودم!
رشته تحصیلی من ادبیات نمایشی بود و از بازیگری متنفر بودم. در دانشگاه دوستان سالبالایی، میگفتند بیا تئاتر کار کن ولی تصور اینکه روی صحنه بروم برایم باورکردنی نبود. فکر میکردم تمام دغدغه من ادبیات نمایشی است. خلاصه اینکه هیچکدام از سالبالاییهایی که آمدند زورشان به من نرسید؛ غیر از جمشید بهمنی که آمد و به من گفت تو فقط بیا بنشین کنار صحنه.
من هم رفتم و یک روز خودم را وسط صحنه دیدم… بینهایت احساس عجیبی بود، اصلا یک دنیای دیگری بود… یادم هست پلاتوهای آنجا – یعنی دانشکده سینما – تئاتر را تازه بازسازی کرده بودند و آنقدر حس غریبی بود که من میگفتم بچهها کفشهایمان را دربیاوریم برویم داخل… من ۳،۲ ماه بعد از ورودم به دانشگاه آنقدر شوکه شده بودم که میخواستم تغییر رشته بدهم. میخواستم بروم تدوین ولی حالا خیلی خوشحالم که در آن مقطع جای درستی قرار گرفتم.
این دیوانه است!
کلی کار دانشجویی کردم، با دکتر رفیعی کار کردم… اما کار تصویری من، از بازی در پایاننامه سینمایی دو نفر از دوستانم شروع شد با آقای… فکر میکنم رضا ایرانمنش که مرتب سرصحنه به من میگفت تو خیلی خوب بازی میکنی و من با خودم میگفتم این دیوانه است [میخندد]!
گفت چرا کار نمیکنی؟ گفتم دارم تئاتر بازی میکنم. گفت نه، تصویر. من هم حرفم این بود که تصویر نه؛ تا اینکه آقای ایرانمنش به من گفت غلامرضا رمضانی میخواهد یک کار بسازد و تو فقط بیا فیلمنامه را بخوان. من فیلمنامه را خواندم و… مثل اینکه غیرعادی بود… چند برگ از وسط یکی از این دفترهای بزرگ قدیمیکندم و نشستم تمام اشکالات فیلمنامه را – بهنظر خودم – پشت و روی این برگها نوشتم و بردم دادم به آقای رمضانی.
آقای رمضانی گفت که نه، تو به درد ما نمیخوری. بلند شو من تو را یک جایی ببرم. من هیچچیز نمیدانستم غیر از اینکه گفتند دفتر آقای شاهسواری است. ایستادم وسط همان سالن بیرون و از یکی از اتاقها آقای لبخنده خارج شد و یکجوری مرا نگاه کرد که انگار از مریخ آمدهام [میخندد]! که بعد من رفتم خانه گفتم رفتم به دفتری که همه چیزش غیرعادی بود. گفتند چطور؟ گفتم یکجور غیرعادیای خوب بود.
مدتی بعد زنگ زدند، گفتند برای کار بیایید و من هم رفتم، فقط به دلیل آدمهایش… من خیلی اینجوریام. خلاصه اینکه آمدم و تمرینهای کلی بیان و احساس و این مسائل شروع شد ولی باز هم نمیدانستم که نقشم چیست. به من گفتند چادر میتوانی سرت کنی؟
میدیدم که دخترهای دیگر همه با چادر میآیند و تست میدهند… روز آخر به ما گفتند نقشها را میخواهیم بگوییم و تو مریمی. بعد فیلمنامه را که دادند، من نشستم به خواندن و دیگر نتوانستم بگذارم زمین… متن بینظیری بود. یعنی دیگر به این فکر نکردم که تو که بازیگری را دوست نداشتی… آن اتفاق دیگر افتاده بود.
با استار شدن مشکل ندارم
ستاره یعنی چی؟ آدم چطوری ستاره میشود؟ اینکه پرکار باشد؟ من میتوانم به جرات بگویم که هنوز روی همان موجی هستم که زیر پایم آمده البته نه با پرکاری یا اینکه روی جلد مجلهها باشم. من این کار را نمیکنم. من نمیخواهم مانکن باشم یا شو بدهم. اینها انتخاب من نیست. میتواند انتخاب فرد دیگر باشد- که قابل احترام هم هست- اما من آن کار را نمیکنم. اگر میخواهند بگویند استار نماندم، باشد. من نمیخواستم -به آن معنی- استار باشم. نسبت به ستاره شدن گارد ندارم ولی میگویم اگر لازمهاش این است که دنیای خصوصیات را از دست بدهی -چون یکیاش این است دیگر- من این را دوست ندارم و این کار را نمیکنم.
من با استار شدن مشکل ندارم ولی دوست ندارم راجع به زندگی خصوصیام حرفی بزنم. اگر استار شدن لازمهاش این است که این کار را بکنی، من نمیتوانم. فرق بین مریل استریپ با آنجلینا جولی – که باهاش خیلی مسئله دارم- چیست؟ خیلی واضح است دیگر. نمیگوییم کی خوب است و کی بد. متفاوتند. کی این تفاوت را تعیین میکند؟ خودشان. بعد آیا یکی میگوید این بد است و دیگری میگوید آن یکی نه اصلا قشنگیاش به همین است. به یکدست نبودن. به هر حال یک فرقی هست بین رویا نونهالی با فلان بازیگر که نمیشود هم اسم برد!
خانم زنگنه شما همیشه با این لباس میروید بیرون؟!
من غارم را خیلی دوست دارم. دوستان صمیمیام میگویند که تو انگار یک دیوار دورت هست. انگار میترسم که مرا بشناسند… چون این اتفاق افتاده که دیوار دورم را برداشتهام و اجازه دادهام که به من نزدیک شوند و بعد عکسالعملهایی دیدهام که آزردهام کرده است. اینجا آدمها خیلی راحت اجازه قضاوت کردن درباره تو را به خود میدهند. وقتی من بازیگر وارد دفتر کارگردانی میشوم که زنگ زده و به من پیشنهاد کار کرده اولین حرفی که میزند این است که اه! خانم زنگنه شما همیشه با این لباس میروید بیرون؟ و من فکر میکنم این آقا وقتی به یک بازیگر خانم زنگ میزند انتظار دیدن دختری که لباس ساده پوشیده و کارهای عجیبی با صورتش نکرده ندارد… خب اذیت میشوم. این اختیار را به او میدهم که مرا انتخاب نکند اما نمیتوانم بگویم دلم نمیسوزد.
انکار عشق و جوانی ممنـــوع
«در پناه تو» حد فاصل دو دوران است. نقطهای است بر پایان عصری در تلویزیون که در آن، زن و شوهرها از اول زن و شوهر بودند و آدمها تا پیش از مراسم خواستگاری، طرف ازدواجشان را نهایتا یکی، دو نظر دیده بودند. عصر داستانهایی کــه شخصیـتهایشــان از نوجوانی مستقیما پا به بزرگسالی میگذاشتند و روایت جوانانه، تنها به سرگذشت عبرتآموز «ف. م» ۲۰ساله از تهران محدود میشد. عصر جوانهایی که در بحبوحه انقلاب و جنگ و سازندگی، وقت و عذری برای سرکشی و بیمسئولیتی و عاشقی نداشتند.
«در پناه تو» در میان چنین تصویر و تصوری آمد و عشق زمینی را – نه به عنوان آزمون و امتحان و وسوسه– در هیئت یک واقعیت خوشایند گریزناپذیر به تلویزیون آورد. در این راه، مثل هر پیشگام و خطشکن دیگری تهمت چشید و رنج کشید و «اصلاح» شد. اما ماموریتش را هرطور که بود انجام داد: اتفاق، افتاده بود؛ دیگر کسی نمیتوانست عشق و جوانی را انکار کند.
مدتی ایران نبودم
فیلمنامه برایم از درجه بسیار بالایی برخوردار است همچنین مدتی هم ایران نبودم بنابراین تعداد فیلمهای سینماییام محدود است و گزیده کار کردم. برای پذیرفتن هر نقش ابتدا باید گروه را دوست داشته باشم، حتی اگر کار هم ضعیف باشد چنانچه ارتباط مناسبی با گروه برقرار کنم حاضرم در فیلم حضور یابم، بنابراین ابتدا متن و بعد کارگردان برایم مهم هستند البته قرارداد هم مهم است اما در درجه بعدی قرار دارد. من در اولین کار تصویریام (در پناه تو) با یک هجوم مواجه بودم که انتظارش را نداشتم بنابراین از آن به بعد بسیار مراقب هستم که در هر فیلمی بهترین کار زندگیام را ارائه دهم چون مردم از من توقع دارند. بنابراین نقش اول یا مکمل برایم زیاد مهم نیست و مهم این است که نقش مرا درگیر خود کند.
چرا باید بچهام را پنهان کنم؟
نمیتوانم بگویم من به عنوان یک بازیگر زن رنج نمیبرم از اینکه نتوانم با صراحت حرفم را بزنم و خودم باشم. نمیتوانم بگویم که مثلا من سه تا بچه دارم -ندارمها- ولی نمیدانم به عنوان یک بازیگر چرا باید بچهام را پنهان کنم؟ کاش اینطور نبود. کاش ما آدمها را همینطور که هستند میپذیرفتیم. کاش قضاوت نمیکردیم و کمی حق انتخاب به آدمها میدادیم… مثلا یادم هست آن اوایل عکس من روی جلد یکی از مجلات چاپ شد و من دوست نداشتم و زنگ زدم خیلی دانشجویی و ساده گفتم چرا عکس مرا چاپ کردهاید؟ گفت ای بابا خانم، از خداتان باشد. بقیه به ما پول میدهند که عکسشان را چاپ کنیم. خب من دوست نداشتم ولی این حق انتخاب را به شما نمیدهند و این مرا آزار میدهد.
نمیتوانید تصور کنید وقتی من فوتبال میبینم چه ریختیام!
عاشق فوتبالم! اما تیمم نابود شد؛ آرژانتین ! ولی تیمیکه با آن گریه کردم غنا بود… نمیتوانید تصور کنید وقتی من فوتبال میبینم چه ریختیام. اصلا یک آدم دیگر میشوم… شاید یکی از دلایلی که فوتبال را دوست دارم، همین است که کاملا زمان و مکان و همهچیز از یادت میرود و هرچیزی که چنین خاصیتی داشته باشد، حال مرا خیلی خوب میکند… بچهها هم همینطورند؛ فوتبال و بچهها.
عکس جدید لعیا زنگنه در خارج از کشور را در سایت نمناک مشاهده می کنید. عکس لعیا زنگنه در نقش افسر پلیس در فیلم خیابان های آرام به کارگردانی کمال تبریزی.
فیلم خیابان های آرام به کارگردانی کمال تبریزی، نویسندگی کامبوزیا پرتوی و تهیه کنندگی محمود رضوی ساخته سال 1389 است.
خیابان های آرام داستان خبرنگاری است که در یک روز کاری خود با حوادثی در سطح شهر روبه رو می شود.
کارگردانکمال تبریزی
تهیه کنندهمحمود رضوی
نویسندهکامبوزیا پرتوی
بازیگران:نیکی کریمی، حسن معجونی، لعیا زنگنه، محمدرضا فروتن، رضا داوودنژاد، عیسی یوسفی پور، عباس توفیقی، سوگل قلاتیان، امیر زمستانی، بهنام وطن، پارمیدا شوقی
موسیقی: بهرام دهقانی
فیلم برداریعلی محمد قاسمی
عکسی که لعیا زنگنه به همراه نوه هایش در صفحه اینستاگرامش منتشر کرده است.
بیوگرافی و تصاویر لعیا زنگنه
لعیا زنگنه متولد 14 مرداد 1344 در تهران بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون است. او دارای مدرک کارشناسی تئاتر از دانشگاه هنر می باشد، یک دوره کلاس آموزش نقاشی را نیز گذرانده است. او یک دوره کلاس نقاشی را نیز گذرانده است.
از سال 1370 فعالیت خود را در تاتر آغاز کرد.و در سال 1375 با نقش آفرینی فیلم راز مینا ساخته ی عباس رافعی وارد عرصه ی سینما شد.وی در دوران دانشجویی در چند نمایش از جمله پارانویا، یادگار، خال خالی (عروسکی) و نیز در فیلم کوتاه دانشجویی در کنج تنهایی بازی کرد. نخستین کار حرفه ای اش در تئاتر، بازی در نمایش یادگار سال های شن علی رفیعی، 1371بود.
نمایش خوانی لعیا زنگنه
سینمایی
از مینا (عباس رافعی، 1375)
شیفته (محمدعلی سجادی، 1379)
رنگ شب (محمدعلی سجادی، 1379)
تکیه بر باد (فیلم 1378) (داریوش فرهنگ، 1378)
هفت ترانه (بهمن زرین پور، 1380)
مزاحم (سیروس الوند، 1380)
تب (رضا کریمی، 1382)
رئیس (مسعود کیمیایی، 1385)
خیابان های آرام (کمال تبریزی، 1389)
جرم (مسعود کیمیایی، 1389)
خودزنی (احمد کاوری، 1390)
زندگی خصوصی (حسین فرح بخش، 1390)
عاشق ها ایستاده می میرند (شهرام مسلخی، 1392)
این زن حقش را می خواهد (محسن توکلی، 1394)
عشقولانس (محسن ماهینی ،1395)
قاتل اهلی (مسعود کیمیایی ،1395)
مجموعه های تلویزیونی
پدر - (بهرنگ توفیقی) ١٣٩٧
آرام می گیریم (روح الله سهرابی) 1395
پشت بام تهران (بهرنگ توفیقی) 1394
خواب بلند (احمد کاوری) 1392
مادرانه (جواد افشار) 1392
راستش را بگو (محمدرضا آهنج)1391
اغما (سیروس مقدم) 1386
مدار صفر درجه (حسن فتحی) 1386
باران عشق (احمد امینی، یک قسمت) 1380
تولدی دیگر (داریوش فرهنگ) 1377
در قلب من (حمید لبخنده) 1377–1376
در پناه تو (حمید لبخنده) 1374–1373
فیلم تلویزیونی
نام دیگر عشق (ابوذر نوروزپور، 1391)
فلس سیاه (مسعود تکاور، 1391)
رایزن عشق (جواد افشار، 1391)
زمزمه (مسعود آب پرور، 1390)
جاده جنایت (جهانبخش ایمانی، 1386
مصاحبه با لعیا زنگنه
از بازیگری متنفر بودم
او میگوید: رشته تحصیلی مـن ادبیات نمایشی بودو از بازیگری متنفر بودم. در دانشگاه دوستان سالبالایی، میگفتند بیا تئاتر کار کن ولی تصور این کـه روی صحنه بروم برایم باورکردنی نبود. فکر میکردم تمام دغدغه مـن ادبیات نمایشی اسـت.
خلاصه این کـه هیچکدام از سالبالاییهایی کـه آمدند زورشان بـه مـن نرسید؛ غیر از جمشید بهمنی کـه آمد و بـه مـن گفت تـو فقط بیا بنشین کنار صحنه. مـن هم رفتم و یک روز خودم را وسط صحنه دیدم… بینهایت احساس عجیبی بود، اصلا یک دنیای دیگری بود…
چرا بازیگر شدم؟
لعیا زنگنه در دوران دانشجویی رضا ایرانمنش کـه مرتب سرصحنه بـه مـن می گفت تـو خیلی خوب بازی میکنی و مـن با خودم می گفتم این دیوانه اسـت! گفت چرا کار نمیکنی؟ گفتم دارم تئاتر بازی میکنم. گفت نه، تصویر. مـن هم حرفم این بود کـه تصویر نه! تا این کـه آقای ایرانمنش بـه مـن گفت غلامرضا رمضانی میـــخواهد یک کار بسازد و تـو فقط بیا فیلمنامه را بخوان.
مـن فیلمنامه را خواندم و… مثل این کـه غیر عادی بود… چند برگ از وسط یکی از این دفترهای بزرگ قدیمی کندم و نشستم تمام اشکالات فیلمنامه را پشت و روی این برگها نوشتم و بردم دادم بـه آقای رمضانی. آقای رمضانی گفت کـه نه، تـو بـه درد مـا نمی خوری. بلند شو مـن تـو را یک جایی ببرم. مـن هیچچیز نمیدانستم غیر از این کـه گفتند دفتر آقای شاهسواری اسـت.
ایستادم وسط همان سالن بیرون و از یکی از اتاق ها آقای لبخنده خارج شد و یکجوری مرا نگاه کرد کـه انگار از مریخ آمده ام! کـه بعد مـن رفتم خانه گفتم رفتم بـه دفتری کـه همه ی چیزش غیرعادی بود! مدتی بعد زنگ زدند، گفتند برای کار بیایید و مـن هم رفتم، فقط بدلیل آدم هایش… مـن خیلی اینجوری ام.
خلاصه این کـه آمدم و تمرینهای کلی بیان و احساس و این مسائل شروع شد ولی بازهم نمیدانستم کـه نقشم چیست. بـه مـن گفتند چادر میتوانی سرت کنی؟ و روز آخر بـه مـا گفتند نقش ها را می خواهیم بگوییم و تـو مریمی. بعد فیلمنامه راکه دادند، مـن نشستم بـه خواندن و دیگر نتوانستم بگذارم زمین… متن بینظیری بود. یعنی دیگر بـه این فکر نکردم کـه تـو کـه بازیگری را دوست نداشتی…
لعیا زنگنه چگونه مشهور شد؟
بازی زیبای لعیا زنگنه در سریال «در پناه تـو» ساخته حمید لبخنده، سال ۱۳۷۳ وی را بـه چهره ای محبوب و معروف تبدیل کرد. هم چنین بازی کوتاه او در فیلم «مزاحم» ساخته سیروس الوند از نظر خیلی ها بهترین نقش آفرینی او در سینما تا بـه امروز میباشد.
سریال تولدی دیگر نقطه اوج شهرت لعیا زنگنه
سریال «تولدی دیگر» داستان زندگی زن و شوهری مرفه در حال کشمکش برای طلاق اسـت کـه بچه های شان دراین میان بلاتکلیف هستند. زن و شوهر موقع رفتن بـه یک مهمانی در لواسان در حین مشاجره دچار حادثه می شوند. ماشین بـه دره سقوط می کند و آتش می گیرد. شوهر در آخرین لحظات از خودرو بیرون میپرد و او راکه مجروح اسـت پیدا می کنند، اما همسرش مفقود شده و…
ازدواج و همسر لعیا زنگنه
خانم زنگنه متاهل اسـت و صاحب یک دختر می باشد اما تا امروز اجازه نداده کـه اطلاعاتی از خانواده او در رسانه ها منتشر شود. او درمورد حریم خصوصی زندگی اش بـه شدت حساس میباشد.
لعیا زنگنه یک نقاش حرفه ای است
خانم زنگنه هم نقاش خوبی اسـت و هم یک بازیگر درجه یک، او هم زمان در هر 2 رشته فعالیت می کند. خانم زنگنه میگوید: مـن اعتقادی بـه تفکیک و دیوار ندارم. بین هنرها دیواری وجود ندارد. بدون توجه بـه واکنشها، مـن همانقدر کـه خودم را بازیگر میدانم، همانقدر و شاید بیشتر، یک نقاش میدانم.
در دوران قبل از دانشجویی ام، از دوران کودکی با نقاشی زندگی کردم و تمامی احساس کودکی ام رابا نقاشی بیان می کردم. بـه قول نصرت رحمانی «با اندکی تغییر» مـن آدمیام کـه در حاشیه زندگی ام نقاشی میکنم ولی با نقاشی زندگی می کنم…
دیدگاه تان را بنویسید