محمدکاظم انبارلویی در گفتوگو با «مثلثآنلاین»:
جناحهای سیاسی از پاسخگویی به پرسشهای مردم ناتواناند
محمدکاظم انبارلویی گفت: من در حال حاضر شرایطی را شاهد نیستم که طیف یا جناح جدیدی به وجود آید اما رجال سیاسیای هستند که میتوانند مطالبات واقعی مردم را نمایندگی کنند.
گروه سیاست مثلثآنلاین: با روی کار آمدن دولت سید ابراهیمی و این سخن او که وابسته به هیچ جناحی نیستم این پرسش به وجود میآید که جایگاه دو جناح اصلی سیاسی کشور یعنی اصلاحطلبی و اصولگرایی در پرتو سیاست ایران و البته در میان مردم کجاست؟ آیا آنها همچنان میتوانند نمایندگی مردم را برعهده داشته باشند؟
محمدکاظم انبارلویی، فعال و تحلیلگر سیاسی، درباره این موضوع به «مثلثآنلاین» گفت: «اکنون که در دهه پنجم انقلاب اسلامی به سر میبریم، احزاب و گروههایی که تا کنون در عالم سیاست ایران منشأاثر بودند، از جایگاه سابق خود برخوردار نیستند و درگیر بحرانهای متعددی شدهاند؛ بحرانهایی از جمله فقدان لیدرهای سیاسی، ناتوانی در پوستاندازی و نوسازی سیاسی و عدم درک مطالبات واقعی مردم که با این وضعیت به نظر میرسد که اصل مردمسالاری هم در خطر است».
او ادامه داد: «اکنون تمام سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان از بین رفته است و آنها غرق در بحران هستند و حتی سازمانشان هم از هم پاشیده است و بحران لیدری در این جبهه سیاسی موج میزند. وضع اصولگرایان قدری بهتر از اصلاحطلبان اما هم اصلاحطلبان و هم اصولگرایان از پاسخ به پرسشهای مهم مردم ناتواناند».
این فعال سیاسی در پاسخ به این پرسش که آیا در آینده شاهد طیفهای جدیدی خواهیم بود، بیان کرد: «من در حال حاضر شرایطی را شاهد نیستم که طیف یا جناح جدیدی به وجود آید اما رجال سیاسیای هستند که میتوانند مطالبات واقعی مردم را نمایندگی کنند. دیدیم که آقای رئیسی در قامت یک رجل سیاسی توانست گفتمانی را مطرح کند که برآمده از مطالبات مردم بود و مردم هم به او اعتماد کردند و رأی دادند. آقای رئیسی به معنای کلاسیک کلمه دارای پشتوانه حزبی و گروهی نبود و توانست با تکیه بر قابلیتهای فردی و سابقه روشنش در قوه قضائیه رأی بیاورد».
انبارلویی در پایان گفت: «سرعت تحولات ایران، منطقه و جهان به گونهای است که لیدرهای احزاب و گروهها باید خود را با آنها تطبیق دهند و این در حالی است که آنها عقب هستند و در تمام این سالها نتوانستند تئوریهای خود را به روز کنند. جناحهای سیاسی خاصه اصلاحات همواره به فکر توزیع قدرت بودهاند؛ درحالی که پیش از توزیع قدرت باید به فکر تولید قدرت و نوسازی قدرت میبودند و باید میدانستند که تا زمانی که قدرت تولید نشود، توزیع آن بیمعناست».
دیدگاه تان را بنویسید