«مثلثآنلاین» گزارش میدهد؛ چرا بحث لیدری در اصلاحات به یک بحران تبدیل شده است؟
خاتمی در احاطه بوروکراتهای پراگماتیست
زیدآبادی میگوید اطراف خاتمی را نیروهای بوروکرات گرفتهاند؛ هرچند به نظر میرسد او در این سالها بیشتر بر اساس تمایلات پراگماتیستها عمل کرده است.
گروه سیاست مثلثآنلاین: احمد زیدآبادی بهتازگی در گفتوگویی با روزنامه «صبح نو» گفته است: «اطراف آقای خاتمی معمولا جمعی از همین بوروکراتها حضور دارند که با یک ذهنیت محدود به قضایا نگاه میکنند و آقای خاتمی را نیز در همان جهت میکشانند؛ یعنی آقای خاتمی در یک فضای خیلی باز قرار ندارند که بخواهند تصمیم بگیرند... البته یک سری محدودیتها و پارادوکسهای بنیادین در ذهن خود آقای خاتمی هم وجود دارد که با آنها بار آمده و نمیتواند مقولات را در دستگاه فکری خود جمع کند؛ درمجموع این عامل بسیار موثر است».
او همچنین با اشاره به جایگاه کنونی اصلاحطلبان در جامعه و فضای سیاسی ادامه داده است: «اصلاحطلبها به یک نیروی حاشیهای تبدیل شدهاند. الان اصلاحطلبان از یک نیروی تاثیرگذار بر سرنوشت جامعه به یک نیروی حاشیهای تبدیل شدهاند. ابزار انتخابات و جنبش اجتماعی هیچکدام جواب ندادند و الان هم به دلیل اینکه هیچ نیروی کنترلکننده تشکیلاتی وجود ندارد، اصلا جواب نمیدهند... اصلاحطلبان دو ابزار بزرگ تاثیرگذاری را از دست دادهاند و عجله آنها برای بازگشت به هرکدام از اینها میتواند مخاطرهآمیز و حتی بیاثر باشد».
زیدآبادی مشخصا درباره سید محمد خاتمی به شرایطی اشاره میکند که او دیگر پایگاهی در دو حوزه عمومی؛ یعنی در مواجهه با مردم و در حوزه سیاسی؛ یعنی در مواجهه با نیروهای اصلاحطلب ندارد و برخلاف گذشته که سخن او به نوعی حرف آخر بدنه اصلاحات محسوب میشد، اکنون نمیتوان چنین جایگاهی را برای او متصور بود. یکی از دلایلی خاتمی نتوانست از جایگاه پیشین خود محافظت کند، تبدیل نقش لیدری سازمانیافته به ریشسفیدی در اصلاحات بود؛ به این معنا که خاتمی هیچگاه به عنوان یک رهبر جناحی مسئولیتهای احصاشدهای را نپذیرفت و همواره به دلیل چهره کاریزماتیکی که میان اصلاحطلبان داشت، از نفوذ کلام خود بیهیچ راهبرد تشکیلاتی استفاده کرد. اصلاحطلبانِ نتیجهگرا نیز به دلیل آنکه میدیدند میتوانند با استفاده از خاتمی به قدرت سیاسی دست یابند به جای تأکید بر کادرسازی دقیق و علمی سعی کردند خود را هرچه بیشتر به خاتمی نزدیکتر کنند و به نوعی در جبهه اصلاحات رقابت بر سر قرابت به خاتمی شکل گرفت زیرا میدانستند هر گروهی که بیشتر جلبنظر خاتمی کند، شانس ورودش به قدرت بیشتر خواهد بود.
زیدآبادی نکته مهم دیگری را هم مطرح میکند؛ اینکه اکنون بوروکراتها دور خاتمی را گرفتهاند؛ به نظر میرسد سخن او دور از واقعیت نیست زیرا وقتی به انتخابات سال92 نگاه میکنیم، میبینیم خاتمی آشکارا عارف را پیش پای روحانیِ غیراصلاحطلب ذبح میکند و از سیاستی نتیجهگرا و مخالف با مشی اصلاحطلبی تمامقد دفاع میکند. همین نتیجهگرایی در نگاه او را در انتخابات مجلس دهم در سال94 هم میبینیم و البته تکرار ریاستجمهوری روحانی در سال96. خاتمی با این شیوه عملا بر اساس منویات نیروهای بوروکرات و البته پراگماتیست عمل میکند و تا حد زیادی خود را دوستان پیشنش که بر بازگشت اصلاحات به جامعه تأکید میکنند دور کرده است. گرچه در دورانی خاتمی و بوروکراتهای اطرافش از به دستآوری قدرت سیاسی خرسند بودند، اما معلوم بود که این نتیجهگرایی صرف برای نیل به قدرت سیاسی دیری نمیپاید و اصلاحات را از درون تهی میکند. شاید همین دلیل باشد که اکنون بخشی از نیروهای اصلاحطلب به طور مکرر میگویند تنها راه اصلاحات بازگشت به جامعه است. این گزاره درستی برای جلب نظر دوباره سرمایه اجتماعی است اما آنها نیز راه حل روشنی برای چگونگی بازگشت به جامعه و بازگرداندن اعتماد عمومی ارائه نمیدهند.
دیدگاه تان را بنویسید