نفوذ موساد در مرزهای شرقی ایران ذیل تداوم حکومت طالبان
دیپلماسی ایرانی نوشت: عبدالمحمد طاهری در گفت وگویی بر این باور است که شرایط کنونی در افغانستان اگر تداوم پیدا کند بهترین فضا برای جولان موساد خواهد بود. یعنی اسرائیل علاوه بر امارات متحده عربی، بحرین، اقلیم کردستان عراق، ترکیه، جمهوری آذربایجان و قرباغ اکنون با روی کار آمدن حکومت طالبان میتواند با پرورش جاسوس حرفه ای و نفوذ در گروه های تروریستی در افغانستان، هم می تواند به رصد اطلاعاتی در کنار مرزهای شرقی ایران دست بزند و هم میتواند تحریک برخی جریان های تروریستی برای ایجاد ناامنی در شرق ایران را در دستور کار قرار دهد.
حال و روز مردم افغانستان از زمان سقوط کابل، قدرت گیری طالبان و احیای حکومت دوم این جریان به مراتب بدتر از گذشته شده است. علاوه بر گرسنگی، فقر و بیماری این روزها که شاهد سلسله عملیاتهای تروریستی در کابل و دیگر شهرهای افغانستان هستیم که نشان می دهد طالبان حتی توانایی اداره امنیت این کشور را ندارد. این در حالی است که برخی بر این باور بودند که اگر طالبان بتواند حکومت را در دست بگیرد، حداقل در برقراری امنیت نسبت به دولت قبلی موفق تر عمل خواهد کرد. پیرو این نکته تداوم و تشدید فضای ناامنی فعلی در افغانستان بیشک متوجه همسایگان این کشور و کل منطقه خواهد بود. در این بین احتمال سرریز ناامنیها به مرزهای شرقی ایران بیش از سایر همسایگان است. این مسئله نگرانی های بسیاری را در محافل سیاسی، رسانه ای و کارشناسی داخلی به دنبال داشته است، خاصه آنکه طی چند روز اخیر شاهد اختلافات و تنشهای مرزی بین ایران و حکومت طالبان بودهایم تا جایی که کار به اعزام ارتش به در کنار مرزهای شرقی کشور کشیده شد. این در حالی است که اخباری هم دال بر پذیرش نمایندهای از حکومت طالبان در سطح دبیر سوم هم به گوش می رسد که می تواند به معنای آغاز پذیرش رسمی امارت اسامی افغانستان باشد. حال در چنین فضای پیچیده و متناقض امنیتی و دیپلماتیک بین طالبان و تهران سوال مهمی که به ذهن متبادر میشود ناظر به آینده این روابط است. از این رو به سراغ دکتر عبدالمحمد طاهری رفته ایم تا در این خصوص ارزیابی وی را جویا شود؛ فردی که اولین مستشار و رایزن فرهنگی وزارت امور خارجه ایران در وزارت معارف افغانستان بوده و در کارنامه دیپلماتیکش علاوه بر کارداری ایران سابقه مشاور سیاسی برخی چهرهای افغانستان نظیر محمد حنیف اتمر، وزیر امور خارجه سابق هم دیده می شود.
259 روز از سقوط کابل، قدرت گیری طالبان و تشکل حکومت دوم این جریان گذشت و با توجه به سلسله انفجارهای چند روز اخیر شرایط مردم افغانستان در همه ابعاد و سطوح بسیار نگران گننده تر از قبل شده است. با اینحال در این مدت برخی چهره های سیاسی، نمایندگان مجلس یازدهم، جریان های رسانه ای، حتی صداوسیما از ۱۵ آگوست ۲۰۲۱/ ۲۴ مرداد ۱۴۰۰ و قبل تر از آن هم حمایت سیاسی، رسانه ای و دیپلماتیک جدی از طالبان را در دستور کار داشته و کماکان دارند. حال حضرتعالی به عنوان اولین مستشار و رایزن فرهنگی وزارت امور خارجه ایران در وزارت معارف افغانستان که تجربه زیست در جامعه این کشور و طالبان را برای سالیان متمادی داشتهاید چه ارزیابی از شرایط کنونی افغانستان دارید؟ آیا نگاه حمایتی و تطهیرکننده داخلی در ایران از طالبان را منطقی و نزدیک به واقعیت می دانید؟
خیر. به هیچ وجه. چرا که اساس و بنیان تحلیل من تجربیات شخصی است که در سایه سال ها حضور در افغانستان به دست آوردم. نگاه سیاسی حزبی برخی از افراد و جریانات در داخل برای من ملاک نیست، سنگ محک من نگاه انسان گرایانه است؛ نه اینکه به اهداف و مواضع سیاسی برخی از این آقایان در حمایت و تطیهر از طالبان اشراف نداشته باشم، کاملاً به آنها واقف هستم، اما من هیچگاه نگاه انسان گرایانه و واقعیت ها را فدای برخی منافع غیرواقعی نمی کنم؛ واقعیت هایی که با گوشت و پوست خود در سایه سال ها حضور در افغانستان به عینه دیده ام. چون اگر مبنای تحلیل را بر اساس منافع حزبی و سیاسی پیش ببریم قطعاً واقعیات وارونه جلوه داده می شود و تصوری از واقعیت به مخاطب عرضه می شود، نه خود واقعیت؛ من در جایگاه یک فردی با نگاه انسان گرایانه در پاسخ به سوال شما سعی می کنم واقعیت هایی را مطرح کنم که با چشم خود نظاره کرده ام. طالبانی که نیروهایش به راحتی شرط بندی میکردند که آیا میتوانند یک پسربچه را در حین دوچرخهسواری با اسلحه مورد هدف قرار بدهند و یا یک زن را در ورزشگاه کابل به دلیل صحبت کردن با یک نامحرم اعدام کردند، بیش از 8 ماه است که حکومت دوم خود را در افغانستان تشکیل داده است. عملکرد این به اصطلاح امارت اسلامی افغانستان در این مدت در همه ابعاد و سطوح زندگی از مسائل اقتصادی و معیشتی گرفته تا آزادی رسانهای، حقوق بانوان، سیاست، مسائل فرهنگی و اجتماعی، آموزش و پرورش و حتی امنیت به قدری فاجعهبار بوده است که اکنون یقین دارم افغانستان در سراشیبی انحطاط و نابودی کامل قرار گرفته است. حال اینکه چنین حکومتی با چنین کارنامه ای، هم در دوره اول و هم در چند ماه اخیر چگونه می تواند با حمایت داخلی ما ایرانی ها همراه شود جای تعجب فراوان دارد؟!
با این اوصاف علاوه بر نگرانی های امنیتی این روزهای افغانستان، ادعای تغییر طالبان و عمل به پیش شرط مکرر تهران و جامعه جهانی در خصوص تشکیل دولتی فراگیر توسط امارت اسلامی را هم با همین عینک بدبینانه می بینید؟
چرا بدبینانه! اتفاقا نگاه کاملا واقع بینانه است. چون نمیتوان روی هیچ کدام از مواضع طالبان پیرامون ایجاد حکومتی فراگیر و ملی با حضور همه اقوام و مذاهب افغانستانی حساب باز کرد. اساسا نمی توان روی هیچ قول طالب ها حساب باز کرد. لذا برای من هنوز جای سوال است که جمهوری اسلامی ایران با چه منطقی، با چه خردی، با چه عقلی و با چه بینش سیاسی حرف ها و قول های طالبان را در این خصوص باور کرده است. هر کسی که اندک شناختی از طالبان و افراد تشکیل دهنده آن داشته باشد و همچنین کارنامه اعمال این گروه را از زمان تشکیل تا کنون بررسی کند به سادگی و به روشنی در خواهد یافت که طالبان به هیچ عنوان، تاکید می کنم به هیچ عنوان قدرت را با هیچ جریانی تقسیم نمی کند. ضمن اینکه بزرگ ترین چالش طالبان در برابر دموکراسی، توجه به رای مردم و اساساً فرایند چرخش قدرت از دل صندوق انتخابات است. من به صراحت عرض می کنم که این گروه، قُماش، جریان، جماعت یا هر چیزی که بتوان آن را خطاب کرد از زمان شکل گیری خود تا به اکنون هیچ گونه مشروعیتی برای دموکراسی، رای مردم، صندوق انتخابات، چرخش قدرت و نظایر آن قائل نبوده و نیست. چرا که اساسا مبنای فکری و ایدئولوژیک طالبان عدم مشروعیت بخشی تشکیل حکومتی دموکراتیک از دل انتخابات و اصالت بخشیدن به صندوق رای است. پس «امارت اسلامی افغانستان» به معنای نابود کردن دموکراسی در این کشور است. حال من از شما می پرسم طالبانی که قائل به اصالت گفتمان دموکراسی و تعامل دموکراتیک نیست، انتخابات را حرام شرعی میداند و با فتوای آنان هر کسی در انتخابات رای دهد، کافر است و باید کشته شود، چگونه می تواند ادعای تغییر داشته باشد؟!
پس اقدام تهران مبنی بر پذیرش نمایندهای از حکومت طالبان در سطح دبیر سوم برای سفات افغانستان را جایز نمی دانید؟
اتفاقاً این اقدام جزء معدود اقداماتی است که من آن را مثبت ارزیابی می کنم.
به چه دلیل؟
چون تمام اقدامات مخرب حکومت طالبان علیه ایران در افغانستان میتواند با واکنش و اعتراض رسمی تهران به نماینده این جریان منتقل شود. ببینید ما با یک کشور و سیستم مدرن دولتی، چه در قالب «Government» و چه در قالب «State» مواجه نیستیم. ما با یک حکومت قومی، عشیره ای و دینی به نام طالبان طرفیم که قدرت را در افغانستان قبضه کرده است. ضمن اینکه دورن این حکومت طیف گسترده و متنوعی از جریانهای دیگر وجود دارد که با هم بر سر مسائل مختلف داخلی و خارجی اختلاف نظر دارند. پس اگر اتفاقی، اقدامی و موضعی علیه جمهوری اسلامی ایران توسط طالبان اتخاذ شود، تهران نمیتواند یقه کسی را بگیرد. اما زمانی که نماینده ای از طالبان در تهران حضور پیدا کند میتوان مراتب اعتراض خود را به طالبان منتقل کرد و این مسئله به معنای پذیرش حکومت طالبانی نخواهد بود.
با توجه به نکات قبلی تان پیش شرط به رسمیت شناختن طالبان توسط تهران و جامعه به تشکیل دولت فراگیر منجر نمی شود؟
من قبل تر هم گفتم وقتی طالبان مشروعیتی برای انتخابات قائل نیست اساسا تشکیل «دولت» معنا ندارد. اینجا مسئله حکومتی عشیره ای و دینی است، نه دولت. لذا با در نظر داشتن این نکته یا به دلایلی تهران هم چنان خواهان حمایت از طالبان است و ما به آن اشراف نداریم و یا اینکه تهران اساسا شناختی از این جریان ندارد که دومی عذر بدتر از گناه است. ببینید طالبان یک جریان تروریستِ رادیکال است که بنا بر خوی و مشی خود، نگاهی تمامیت خواهانه در قبال قدرت دارد. پس طبیعی است که بخواهد قدرت را به صورت یکجا در اختیار بگیرد. اگر از این به بعد در داخل کشور فردی، رسانه ای، جریانی و یا گروهی بخواهد کماکان حمایت از طالبان را ادامه دهد مطمئن باشید دیگر نمی تواند روی توجیه و پارامتر تغییر طالبان نسبت به ۲۰ سال پیش مانور دهد، چون قطعاً لیست وزرای حکومتشان نشان داد که طالبان اگر بدتر از دو دهه پیش نباشد بهتر نشده است.
شما سال ها سابقه مشاوره مستقیم محمد حنیف اتمر، وزیر امور خارجه دولت اشرف غنی را در کارنامه دارید و از نزدیک با نگاه و بینش سیاسی و دیپلماتیک وی آشنایی داشته اید، کما اینکه حامد کرزی را هم از نزدیک می شناسید. با این شناخت آیا اکنون چهرهای سیاسی افغانستان از بازماندگان دولت سابق (دولت اشرف غنی) مانند عبدالله عبدالله گرفته تا حامد کرزی و حتی گلبدین حکمتیار توان مدیریت طالبان و تعدیل مواضع این جریان را ندارند. اگر چه افراد مذکور پیش تر با اقداماتی نظیر تشکیل شورایی سه نفره به دنبال تعامل با طالبان بوده اند؟
در یک بستر واقعبینانه من به تاثیر گذاری این افراد و حتی شورایی متشکل از آنها چندان خوشبین نیستم. چون اگر چه این افراد با نگاهی مصلحانه وارد تحولات افغانستان شده اند، اما به دلیل آن که دایره نفوذ و تاثیرگذاری این افراد و بُردار سیاسی آنان در صحنه تحولات این کشور، به خصوص کابل کمرنگ شده است، قادر به مدیریت اوضاع و تعدیل مواضع طالبان نخواهند بود. این افراد خیلی هنر کنند مواظب جان خود باشند.
حتی حکمتیار؟!
حتی حکمتیار.
چرا؟
چون گلبدین حکمتیار اگر چه از بدنه طالبان بوده است، اما نهایتاً به دولتمردان و سیستم کابل پیوست. بنابراین طالبان نگاه گذشته را به وی ندارد. در سایه این نکته اگر به هر دلیلی طالبان، حکمتیار را گزینه ای همگن و همسو با سیاستها و برنامه هایش تصور نکند دیگر دلیلی برای حذف نکردن او هم ندارد.
پس بر این باورید که سناریوی حذف این افراد توسط طالبان وجود دارد؟
اکنون که شاهد تشکیل حکومت تماما طالبانی هستیم قطعا بستر وقوعش بیشتر از گذشته شده است. این نکته محدود به کرزی، عبدالله، حکمتیار و ... نمی شود. به هر میزان که از عمر حکومت طالبان بگذرد فضای لازم برای حذف فیزیکی تمام سیاسیون و نخبگان افغانی شکل خواهد گرفت. یقین داشته باشید با شکل گیری حکومت طالبانی از این به بعد هر سیاستمداری که اکنون در افغانستان مانده است باید بیم جان خود را داشته باشد. البته این مهم در چند روز، چند هفته و یا حتی چند ماه آینده روی نمی دهد. یعنی بعید است که به این زودی ها این افراد توسط طالبان محاکمه و اعدام شوند، هر چند که احتمال آن هم کم نیست، اما به دلیل شرایط نابه سامانی فعلی دست طالبان برای این مهم بسته است. با این وجود حتی اگر در کوتاه مدت اتفاقی برای آنان روی ندهد و محاکمه و اعدام نشوند، یقین بدانید در میان مدت و طولانی مدت که طالبان سیطره بیشتری بر افغانستان پیدا می کند و به قول خودش امارت اسلامیش را با این وزرایش پی بگیرد، آن زمان تک تک این سیاستمداران یا محاکمه و اعدام خواهند شد و یا در یک حادثه تروریستی و بدون مسئولیتپذیری طالبان از صحنه تحولات افغانستان حذف می شوند، به خصوص سیاستمدارانی که از عقبه مردمی و حمایت قابل توجهی برخوردارند. به هر حال باید در نظر گرفت که بعد از تحولات و انفجارهای تروریستی فرودگاه کابل در بحبوحه فرار آمریکایی در همان مرداد سال گذشته تا به اکنون با پررنگ شدن نقش داعش در افغانستان اکنون دست طالبان برای حذف بازتر شده است. چون می تواند عملیات های تروریستی خود را به این جریان (داعش) محول کند که در این صورت کار طالبان بسیار ساده خواهد شد. چون عملاً داعش افغانستان می تواند به عنوان بازوی عملیاتی و امنیتی طالبان ماموریت حذف تک تک مخالفان سیاسی و حتی اجتماعی و مدنی افغانستان را که سرِ ناسازگاری با حکومت طالبان را دارند انجام دهد بدون آن که مسئولیت و تبعاتی برای طالبان داشته باشد.
در راستای گزاره تحلیلی پایانی شما این سناریوی محتمل هم وجود دارد که انفجارهای تروریستی در افغانستان بعد از روی کار آمدن حکومت دوم طالبان اساساً یک برنامهریزی از طرف خود این جریان با هدف حذف، پاکسازی و یا مرعوب سازی دیگر اقوام و مذاهب ضد پشتون و ضد طالبان است که به نام جریان های رادیکال تری مانند داعش اجرایی می شود بدون آنکه مسئولیتی به صورت مستقیم متوجه طالبان باشد. این سناریو را تا چه اندازه نزدیک به واقعیت می دانید؟
در کمال تاسف اقتضائات سیاسی و امنیتی در افغانستان به شکل بسیار جدی و پررنگی این سناریو را تایید می کند. یعنی طالبان یا با هدف پاکسازی کامل برخی اقوام و مذاهب مانند هزارهها و یا حتی اهل سنت با گرایش های صوفی مسلک و اساساً هر جریان مخالف با خود را و یا با مرعوب سازی کل جامعه افغانستان این سلسله عملیاتهای تروریستی پی خواهد گرفت. اما در این بین دو نکته بسیار مهم وجود دارد. اول اینکه پیرو سوال شما قطعاً طالبانی که قدرت را در دست گرفته است دیگر نمی تواند به شکل مستقیم عملیات انتحاری انجام دهد، بنابراین بهترین و ایده آل ترین فضا، انجام عملیات های تروریستی توسط گروههایی مانند داعش با مدیریت خود طالبان است. دوم آنکه نباید فراموش کرد به هر میزان فضای امنیتی افغانستان به دلیل تداوم و تشدید عملیات های تروریستی و انفجار در کوچه ها خیابان ها و مساجد این کشور ادامه پیدا کند بهترین شرایط برای ادامه حیات حکومت طالبان وجود دارد.
چطور؟
ببینید طالبان به بهانه مدیریت شرایط امنیتی کنونی در افغانستان می تواند تا هر زمان که بخواهد تحقق پیش شرط جمهوری اسلامی ایران و در کل جامعه جهانی مبنی بر تشکیل حکومتی فراگیر را به تعویق بیندازد. بنابراین طالبان تا هر زمانی که بخواهد میتواند این حکومت موقت را ادامه دهد یا اصطلاحا کش بدهد. چون کافی است که طالبان وضعیت بحرانی افغانستان، چه از نظر اقتصادی، چه از نظر امنیتی، اجتماعی، سیاسی و ... را بهانه کند تا ذیل ادعای مدیریت این وضعیت بحرانی، حیات این حکومت موقت را مرتبا تمدید کند. در عین حال طالبان به بهانه همین شرایط حساس امنیتی می تواند اهرم فشاری برای پذیرش دیپلماتیک حکومت خود ایجاد کند. البته من اکراه دارم که واژه کابینه و یا دولت را برای این حکومت و سیستم طالبانی به کار ببرم بنابراین همان حکومت طالبانی را استفاده خواهم کرد. ضمن اینکه طالبان اکنون نعل وارونه زده است. چون ادعای موقتی بودن کابینه این حکومت در تقابل با لیست اعضایش دلیل دیگری بر دروغ گویی جریان تروریست طالبان است. چرا که در منطق سیاسی حکومت موقت در شرایط گذار و بحران ناشی از انقلاب، کودتا و نظایر آن بیشتر ناظر به حکومتی است که با حضور بیشتر احزاب و جریانها شکل بگیرد تا دوره گذار و بحران مدیریت شود، نه اینکه در دوره بحران یک گروه، حزب و جریان بخواهد همه قدرت را یکجا تصاحب کند تا به بحران دامن بزند.
حال این تزویر طالبان تا چه زمان می تواند برایشان کارساز باشد. به هر حال این دروغ طالبان تاریخ انقضایی خواهد داشت؟
اولا به صراحت عنوان میکنم که حکومت مد نظر طالبان تشکیل شد و طالب ها دیگر بنایی هم برای تغییر این حکومت ندارند. دوما مدت زمان لازم برای مانور سیاسی و دیپلماتیک طالبان روی موقتی بودن حکومتشان فقط برای خود آنها تاریخ انقضاء دارد، نه برای مخالفان و منتقدان طالبان.
قبل از ورود به حوزه تخصصی شما در افغانستان قدری روی تبعات مخرب و البته مستقیم ناشی از تداوم و تشدید ناامنی کنونی افغانستان در سایه حکومت دوم طالبان تمرکز کنیم. از نگاه شما این تبعات چگونه خواهد بود. به ویژه که طی چند روز اخیر شاهد وقوع برخی تنشهای مرزی بوده ایم که حتی کار به اعزام ارتش کشیده شد. در کنار آن اخباری هم دال بر تلاش دولت طالبان برای عدم فعال سازی میل های مرزی در مرز دو کشور هم مطرح است؟
با توجه به مجموعه تحولاتی که طی چند روز گذشته در مرزهای شرق کشور روی داده است و با در نظر گرفتن نگاه من به آینده شرایط کنونی را نمی توان تبعات امنیتی حکومت طالبان نام نهاد. مسئله جدی تر و فراتر از این حرف هاست. باید اسمش را «تهدیدات مستقیم و غیر مستقیم» امنیتی برای جمهوری اسلامی ایران گذاشت؛ تهدیدات مستقیم ناشی از احیای گروههای تروریستی و جولان داعش به خصوص داعش خراسان در خاک افغانستان با تقویت حکومت طالبان است که بی شک سیبل تحرکات این گروه ها تقابل با جمهوری اسلامی ایران است، کما اینکه از نام جریان تروریستی داعش خراسان پیداست که مرکز حکومت آرمانی آنها کجاست. دیگر جریان های تروریستی و تندرو مانند جریان حقانی که اکنون در بدنه حکومت طالبان قرار دارند و نیز القاعده و ... را نباید فراموش کرد. نکته بسیار مهم تری که باید به آن اشاره کرد مسئله نفوذ امنیتی آمریکا و به طریق اولی اسرائیل است. شرایط کنونی در افغانستان اگر تداوم پیدا کند بهترین فضا برای جولان موساد خواهد بود. یعنی اسرائیل علاوه بر امارات متحده عربی، بحرین، اقلیم کردستان عراق، ترکیه، جمهوری آذربایجان و قرباغ اکنون با روی کار آمدن حکومت طالبان میتواند با پرورش جاسوس حرفه ای و نفوذ در گروه های تروریستی در افغانستان، هم می تواند به رصد اطلاعاتی در کنار مرزهای شرقی ایران دست بزند و هم میتواند تحریک برخی جریان های تروریستی برای ایجاد ناامنی در شرق ایران را در دستور کار قرار دهد.
روی تخصص اصلی شما یعنی آموزش و پرورش تمرکز کنیم، خصوصاً که به نظر می رسد یکی از مهمترین نگرانی های فعلی جامعه افغانستان در سایه بازگشت طالبان نابودی نظام آموزش و پرورش فعلی در این کشور است. اقدام طالبان در عدم ورود دختران به مدارس و ... این نگرانی ها را بیشتر هم کرده است. به هر حال شما در تحول نظام آموزش و پرورش افغانستان پس از سقوط طالبان سال ها نقش موثر و جدی داشتید. آیا ذیل این نگرانی ها به واقع باید شاهد حذف تدریجی دختران از نظام آموزش و پرورش و در عین حال نظام آموزش عالی و دانشگاه ها در این کشور باشیم؟
من پاسخ به این سوال شما را در دو بُعد یا در دو محور می دهم؛ اول اینکه قطعاً به موازات تسلط بیشتر طالبان و تثبیت قدرت این گروه بر افغانستان به تدریج شاهد حذف کامل دختران و زنان از نظام آموزش و پرورش و همچنین نظام آموزش عالی در این کشور خواهیم بود. چرا که به باور طالبان، اسلام مخالف تحصیل دختران است. نکته مهمتر آن است که شک نداشته باشید هم نظام آموزش و پرورش و هم نظام آموزش عالی فعلی افغانستان با قدرت گیری هرچه بیشتر طالبان از بین خواهد رفت، به ویژه آنکه طالبان برای جریان آموزش و پرورش هیچ برنامه ای که متناسب با دنیای تعلیم و تربیت نوین و مدرن امروز باشد، ندارد؛ نظام آموزش و پروش و آموزش عالی مدرنی که در آن از کامپیوتر، لپ تاپ، اینترنت، تبلت، آموزشگاه های زبان و آزمایشگاه های شیمی، فیزیک، ریاضی، تیم های رباتیک، نجوم و ... استفاده شود، برای طالبان غیرقابل قبول است. در ذهن طالبان نظام آموزش و پرورش ایده ئال برای افغانستان احیای نظام «مکتب خانه ای» است. شما به درستی اشاره کردید رشته تحصیلی من در حوزه آموزش و پرورش است و سالها در افغانستان برای ایجاد تحول نظام آموزش و پرورش این کشور در سایه ماموریت دیپلماتیکِ مستشاریِ فرهنگی ام تلاش کردم. پس زمانی که می گویم طالبان به دنبال ایجاد نظام مکتب خانه ای در ساختار آموزش و پرورش افغانستان است با اشراف و آگاهی کامل میدانی در سایه سال ها حضور در افغانستان عرض می کنم. به واقع طالبان به دنبال نظامی تعلیم و تربیتی است که در آن با تزریق باورهای مذهبی مبتنی بر ایدئولوژی خود به کودکان، نوجوانان و جوانان در افغانستان، نیروهای نظامی و سیاسی آینده خود را شکل دهد؛ چنانی که از دل همین نظام مکتب خانه ای طالبانی در گذشته مدرسه حقانی و ملاعمرها شکل گرفته است. اینها (طالبان) به دنبال آن هستند که با درس خواندن روی زمین تفکرات سنتی را دوباره احیا کنند. مضافا اینکه متاسفانه طی این سال ها تکنوکرات ها و بروکرات های نظام آموزش و پرورش افغانستان هم صرفا به دنبال افزایش شاخص های کمی و نه کیفی تعلیم و تربیت در این کشور بودند. در کنار آن به دلیل فساد گسترده در دولت های پیش از حکومت دوم طالبان، نه وزارت آموزش و پرورش و نه وزارت فرهنگ و علوم افغانستان نتوانستند به درستی جامعه آموزشی این کشور را متحول کنند. در همین رابطه بیشتر بودجه های کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای، سازمان ها و نهادهای بین المللی برای گسترش و تعمیق نظام آموزش و پرورش و آموزش عالی مدرن در افغانستان توسط همین سیستم فاسد چپاول شد که نتیجه آن اقدامات اشتباه، دزدی ها، خیانت ها، فسادها، کم کاری ها، بدسلیقگی ها امروز اهمیت خود را نشان میدهند.
با این اوصاف شما تمام دستاوردهای خود برای ایجاد تحول در نظام آموزش و پرورش افغانستان را با بازگشت طالبان به صحنه سیاسی این کشور بر باد رفته می دانید؟
اگر این طالبان همان طالبان دو دهه پیش باشد که هست و به نظر من بدتر و خشن تر از گذشته هم خواهند بود و این را در طی زمان خوهیم دید و اگر طالبان همان تفکرات قبلی خود را به شکل جدی تری در سیستم آموزش و پرورش و آموزش عالی افغانستان تزریق کند که بی شک این کار را هم می کند متاسفانه من، نه تلاش و کوشش خود، بلکه تمام تلاش های جمهوری اسلامی ایران برای ایجاد تحول در نظام آموزش و پرورش افغانستان را بر باد رفته می بینم. چون من تاکیدی بر تلاش ها و دستاوردهای خودم در افغانستان ندارم. به هر حال من هم در سایه ماموریت مستشاری تلاشی برای ایجاد تحول در نظام آموزش و پرورش افغانستان پس از سقوط طالبان داشتم، اما نکته مهمتر این است که با بازگشت طالبان تلاش های عمرانی، سازمانی، نیروی انسانی و تمام هزینه های لجستیک جمهوری اسلامی ایران در قبال تحول نظام آموزش و پرورش افغانستان اکنون بر باد رفته است. لذا بیشترین ضرر نابودی نظام آموزش و پروش افغانستان در مرحله اول متوجه خود افغان ها و بعدا جمهوری اسلامی ایران خواهد بود. به هر حال جمهوری اسلامی ایران، هم در حوزه اقتصادی، هم در حوزه اجتماعی، هم در حوزه فرهنگی و مهمتر از آن حوزه نیروی انسانی خدمات و هزینههای زیادی برای ایجاد تحول نظام آموزش و پرورش در افغانستان صرف کرد تا جایی که ایران حتی در مرکز ثقل پشتون های افغانستان یعنی قندهار هم به دنبال یک سیستم آموزش و پرورش جدید بود. من خودم به شخصه هر دو هفته یک بار با سازمان دهی معلمان نهضت سوادآموزی جمهوری اسلامی ایران طی سال های مدید سعی کردم پایه های نظامی آموزش و پرورش جدید را در افغانستان بنا نهیم./شرق
دیدگاه تان را بنویسید