جایگاه ایران در نظم جدید جهانی
علی ربیعی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی نوشت: ایران باید در نظم در حال قوام جهانی نقشی شایسته خود بیابد. می دانیم که دوره گذار از یک نظم بین المللی به نظم جدید بینالمللی مستلزم عبور از یک دوره گذار بی نظمی است؛ دورانی که در آن مقررات بین المللی که تا کنون معتبر بودهاند به چالش گرفته میشود و سلسله مراتب ژئوپولیتیکی نظم سابق به هم می ریزد. به این ترتیب، قدرت های کوچکتری که انتظار نمی رفت، گاهی قادر به نقش آفرینی های موثرتری می شوند و قدرت های بزرگی که انتظار می رفت، گاهی از نقش آفرینی های موفقیت آمیز باز می مانند.
چندی پیش رهبر معظم انقلاب در اشاره به وقایع جاری جهانی به نکته ای اشاره کردند که شایسته تعمق و غور بیشتر از سوی جامعه اندیشمندان، دانشگاهیان و سیاستگذاران کشور است. ایشان در گریزی به شکل گیری نظم جدید جهانی بیان کردند که "...این جنگ اوکراین را به نظر من باید یک مقداری با یک دید عمیقتری نگاه کرد؛ این جنگ صرفاً یک حمله نظامی به یک کشور نیست. ریشههای این حرکتی که امروز انسان دارد در اروپا مشاهده می کند، ریشههای عمیقی است و آیندههای پیچیده و دشواری را انسان حدس می زند که وجود داشته باشد."
پیشتر در یادداشتی در روزهای اوج تهاجم علیه استراتژی تعاملی دولت قبلی با جهان استدلال کرده بودم که صدای جنجال علیه برجام و دیگر دستاوردهای دولت مانع شنیده شدن "صدای پای تغییر جهان" می شود: "سر و صداهای فاقد ارزش بنیادی، به کمتر شنیده شدن صدای پای تغییر جهان و کاهش اهمیت ایران در سال هایی نه چندان دور منجر شده است. در آستانه ورود به قرن جدید، چشمانداز ایفای نقش موًثر در جهان و کسب قدرت اول در منطقه در لابلای انبوهی از اسناد به دلیل دیده نشدن الزامات آن، گویی در بایگانیها به سر میبرد."
اکنون باید بگویم اندکی تعمق در پیامدهای پیچیده و پیش بینی نشده جنگ روسیه علیه اوکراین می تواند منجر به خروج فرصت های به بایگانی سپرده شده کشور ما شود. در آن یادداشت ها با وام گرفتن مفهومی فلسفی از مرحوم داریوش شایگان ، از کارکرد جنجال های ضد برجامی در فرصت سوزی و در نهادینه ساختن "تعطیلی های تاریخ " سخن گفته بودم. اکنون جنگ اوکراین و نظمی جهانی که در پیامد آن جنگ پدید خواهد آمد به ما می گوید باید آن فرصتی را که در ایام تعطیلی های تاریخ به بایگانی ها سپرده بودیم دریابیم: "نگاه استراتژیک و آیندهنگر به ایران ایجاب میکند ما با هر یک از منظومهها بتوانیم در تعاملات استراتژیک قرار بگیریم. نتیجه فقدان چنین نگاهی در دهههای گذشته تخلیه تدریجی ظرفیتهای تجاری ما حتی در حوزه همسایگانمان بوده است. نگاه کنید به برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس، برخی همسایگان ما در شمال و شمال غرب کشور که در حال به خدمت گرفتن ظرفیتهایی هستند که به طور ذاتی متعلق به ایران بوده و آنها در حال تبدیل شدن به کانونهای منطقهای مراودات و شبکههای راهبردی تجارت در جهان هستند. نگاه کنید به جادهها و مسیرهایی که در دنیا از شرق به غرب در حال شکلگیری است." (ربیعی، ایرنا، 25 تیر 99)
در واقع اصل طلایی "نه شرقی، نه غربی" سرمایه بنیادین ما برای ورود به نظم جدید جهانی است. این سرمایه ای که به ما اجازه می دهد بدون ورود به دسته بندی های شرقی و یا غربی که در اطراف نزاعهای جاری جهانی شکل گرفته، از منظری برتر منافع ملی خودمان را پیگیری کنیم. در این راستا تسریع در حل موضوع برجام می تواند به دستیابی به جایگاه ممتاز و باز شدن موقعیت ژئوپلتیک سیاسی و اقتصادی منجر شود. این رویکرد می تواند جنبه ایجابی و مثبت اصل "نه شرقی نه غربی" را در منظر افکار عمومی جهانی و منطقه ای برجسته کند و تصویری را که صهیونیسم جهانی برای به محاق سپردن مسئله فلسطین از کشورمان در رسانه های وابسته ترسیم کرده بود، به کنار زند و سیمای حقیقی کشورمان را به مثابه لنگرگاه صلح منطقه ای نشان جهانیان دهد. باید از تعطیلی های تاریخ که فرصت سوزانه بر خودمان تحمیل کرده بودیم بیرون آمد و ظرفیت سازی جدیدی در اصل "نه شرقی نه غربی" به عمل آورد.
اما ایران باید در نظم در حال قوام جهانی نقشی شایسته خود بیابد. می دانیم که دوره گذار از یک نظم بین المللی به نظم جدید بینالمللی مستلزم عبور از یک دوره گذار بی نظمی است؛ دورانی که در آن مقررات بین المللی که تا کنون معتبر بودهاند به چالش گرفته میشود و سلسله مراتب ژئوپولیتیکی نظم سابق به هم می ریزد. به این ترتیب، قدرت های کوچکتری که انتظار نمی رفت، گاهی قادر به نقش آفرینی های موثرتری می شوند و قدرت های بزرگی که انتظار می رفت، گاهی از نقش آفرینی های موفقیت آمیز باز می مانند.
دوره گذار از نظم کهنه به نظم نوین یک مقطع زمانی حیاتی برای جایابی کشورهاست؛ دوره ای که هم در صورت غفلت از سیاستگذاریهای واقع بینانه، بالقوه خطرآفرین است و هم در صورت هوشیاری و بهرهبرداری از آن، فرصت آفرین. درک قرار گرفتن در آستانه تغییر نظم جهانی همان قدر مهم است که تن دادن به الزامات آن. همانطور که در نوشتهای به مناسبت ورود به قرن جدید آوردم: "مسئولیت همه ما در قبال ایران وآینده آن، فهم الزامات و ایجاد زمینههای آن برای ارتقای نقش کشورمان در آینده منطقه و جهان است."
امروز، طرح این پرسش ها ضروری است که با کدام اندازه اقتصادی و چه ظرفیت هایی وارد قرن جدید میشویم؟ کشورهای جهان و منطقه به چه میزان به تولیدات داخلی ما وابستگی دارند؟ چه روش هایی برای تبدیل ظرفیتهای انسانی، فنی و علمی کشور برای افزایش مزیتهایمان داریم؟ چقدر ساختار نهادهای اجتماعی – فرهنگی ما متناسب با ایرانی در جایگاه بالاتر است؟ ذهنیت جامعه و از همه مهمتر، ذهنیت نخبگان ما تا چه حد ظرفیت انطباق با کسب مزیت در دنیای پیشرو را داراست؟"
این پرسش ها هنوز هم معتبرند و بیراه نیست اگر بگوییم که باید سوالاتی کانونی و محوری در محافل سیاستگذاری میان مدت در جامعه ما باشد. در اینجا لازم به اشاره است که صحبت پیرامون « نظم بینالمللی» ارجاع به سه مفهوم متمایز دارد: اول، نظم به منزله سلسله مراتب جهانی، دوم، نظم به مثابه رژیم ها، الگوهای رفتاری، قوانین و مقررات بینالمللی و سوم، نظم مترادف با روح و فلسفه سیاسی و اقتصادی حاکم بر مناسبات و ترتیبات بین المللی. در هر سه قلمرو، ایران در قامت یک قدرت منطقهای با تاریخ و ارزش های اسلامی و باستانی می تواند در صورت در پیش گرفتن بینشی جامع و سیاستگذاری سنجیده در حوزه های گوناگون به ویژه در اقتصاد و تجارت بینالملل، سهم تاریخی خود را در این دوران گذار برعهده بگیرد. در الزامات این نقش آفرینی، به حداقل رساندن تنش به ویژه با همسایگان، زدودن موانع تولید و تجارت و پرهیز از افتادن در دام صف آرایی میان قدرت های بزرگ، در صدر اولویت هایی قرار دارند که مقدمات پیمودن این راه دشوار اما تعیین کننده را فراهم می آورد. مهمتر از اینها، تکیه و اعتماد به مردم به عنوان موتور محرکه رشد و توسعه ملی جایی بی بدیل در آماده سازی ایران در حرکت به سوی آینده ای پرتلاطم اما درخشان دارد و به همین دلیل است که تقویت عنصر جمهوریت امروز بیش از هر زمانی در چهار دهه گذشته، اهمیت پیدا می کند.
هیچ نوعی از استراتژی توسعه نمی تواند بدون ایجاد ذهنیت مشترک میان همه نخبگان و جلب رضایت و همراهی قاطبه ملت به سرانجام مطلوب برسد. دست یافتن به درک مشترک میان نخبگان سیاسی کشور از جناح ها و طیف های مختلف درباره امکانات و سرمایه های موجود، اهداف آینده و راهی که باید با هم طی کنیم، مقدمه ایجاد وحدت رویه در این مسیر پرمخاطره است و کلام آخر اینکه، زمان آن فرارسیده که بطور جدی تری درباره جایگاه ایران در نظم نوین جهانی توأم با درس آموزی از خطاهای گذشته بیاندیشیم، الزامات آن را کشف و حول آن توافق کنیم و مهمتر از همه، در تعهد به این الزامات در همه سطوح سیاستگذاری و کنش مدنی مسئولیت پذیر باشیم.
دیدگاه تان را بنویسید