آنجلوتی فوتبال را تغییر نداده است. مردی انقلابی نیست. او رویا گرای خشمگین نیست که در تلاش بی حد و حصر به دنبال و رسیدن به اصول و دکترین خود باشد.

نه کلوپ، نه گواردیولا و نه مورینیو: کارلو آنجلوتی
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

به گزارش ورزش سه ، همه قبول دارند که کارلو آنچلوتی یکی از دوست داشتنی ترین مردان فوتبال است. کنار زمین خونسرد است و در کنفرانس‌های مطبوعاتی‌ آرامش دارد. و با عکس‌های مختلفی که از او در شبکه‌های اجتماعی بازیکنان رئال مادرید پس از کسب  قهرمانی این فصل لیگ منتشر شد نشان می‌دهد بازیکنان به وضوح او را دوست دارند. او تنها مربی ای است که در هر یک از پنج لیگ برتر اروپا قهرمان شده و تنها مربی که تا کنون به پنج فینال لیگ قهرمانان رسیده است.

همه این ها شاید نشانه ای است از این که مردان خوب و دوست داشتنی هم می توانند برنده باشند؟ 

اما به این سادگی هم که به‌نظر می رسد نیست.

*پس از قهرمانی رئال مادرید در این فصل، این دیدگاه به طور گسترده ای مطرح شد؛ احتمالا آنچلوتی اعتباری را که شایسته اوست دریافت نمی کند. موفقیت در پنج لیگ مختلف، پنج شرایط و محیط مختلف فوتبال، نشان‌دهنده سازگاری، انعطاف‌پذیری و واقع بینی و عمل‌گرایی مغز فوتبالی اوست.

با این حال شاید به همین دلیل است که او را دست کم می گیرند.

*آنچلوتی فوتبال را تغییر نداده است. مردی انقلابی نیست. او رویا گرای خشمگین نیست که در تلاش بی حد و حصر به دنبال و رسیدن به اصول و دکترین خود باشد. 

او غذا و نوشیدنی مورد علاقه خود را دارد و آشکارا اذعان می کند، فوتبال یکی از چیزهای بی اهمیت در زندگی است. او در برخورد با بازیکنان نخبه تبحر دارد و با مالکان اغلب ناآرام مانند سیلویو برلوسکونی، رومن آبراموویچ، ناصر الخلیفی و فلورنتینو پرز، خوب کنار می آید.

*زمانی‌که وارد می شود، محبوبیت کسب می کند و برنده است، اما به سختی اثری از "خود" بر جای می گذارد. آنچلوتی کسی نیست که تیمی را با تصویر و مُهر خود بسازد. هیچ حسی وجود ندارد. وقتی با تیم پپ گواردیولا یا یورگن کلوپ روبرو می شود، بخشی از روح آنها داخل زمین در تب و تاب و آزمایش است. او پایان نامه و تِز خود را در *Coverciano با "آرایش درخت کریسمس"*١-٢-٣-٤ نوشت، اگرچه فقط هر از گاهی در طول کار مربیگری خود از آن استفاده کرده است. وصف شکل و شمایل تیم آنچلوتی بسیار دشوار است. نشانه ها را حذف کنید ولی همچنان تیم گواردیولا یا کلوپ، حتی خوزه مورینیو قابل شناسایی است. اما تیم آنچلوتی فقط شبیه تیمی است که فوتبال خوبی بازی می کند، و حتی در مواقعی، فقط تیمی است، برنده بازی!

                                  

*مرد محبوب

مطمئناً با رئال مادرید در این فصل، این حس وجود داشت که آرامش آنچلوتی دقیقاً همان چیزی بود که تیم به آن نیاز داشت. زمانی که منچسترسیتی در بازی اول نیمه نهایی لیگ قهرمانان اروپا در اتحاد دو بر صفر مقابل آنها به برتری رسید، آنچلوتی منفعلانه روی نیمکت نشسته بود در حالی که گواردیولا به تنش خود در کنار زمین ادامه داد. از آنجایی که پیشرفت مادرید در لیگ قهرمانان قابل توجیه است، اعتقاد درونی آنچلوتی به اندازه گل های کریم بنزما، وینیسیوس جونیور و رودریگو مهم بود. با وجود همه داده ها، الگوها و شکل ها و سیستم و سازماندهی فوتبال مدرن، روانشناسی همچنان مهم است.

با این حال... راه دیگری برای نگاه کردن به دوران حرفه ای آنچلوتی وجود دارد و آن این است که در ١٦ فصل کامل مدیریت بزرگترین باشگاه های سراسر اروپا، تنها پنج عنوان قهرمانی لیگ را به دست آورده است. آنچلوتی مربی یکی از سه فصلی که پاری سن ژرمن تحت نظر مالکان قطری‌ نتوانست عنوان قهرمانی لیگ را به دست آورد، بود. البته اگرچه فقط در میانه راه مسئولیت را پذیرفته بود.

در بایرن، آنچلوتی در ابتدا پس از سال‌های ذوق آور و به شدت کشنده گواردیولا، نفس تازه‌ای به نظر می‌رسید، اما در سپتامبر پس از قهرمانی در بوندسلیگا اخراج شد، زیرا بازیکنان احساس می‌کردند به اندازه کافی تحت فشار قرار نمی گیرند. 

در فوتبال “مطلق” وجود ندارد: چیزی که در شرایطی کار می کند، ممکن است در وضعیت دیگر جواب ندهد. همانطور که روش گواردیولا می تواند یک باشگاه و تیم را به جلو ببرد، ممکن است بازیکنان را خسته و بیزار کند یا در بازی های بزرگ بر اضطراب آنها بیفزاید، چنانچه رویکرد آرام آنچلوتی نیز نشان از موفقیت پایدار و دائمی ندارد. این یک الگوی آشنا در همه رشته‌های ورزشی است: اگرچه اغلب تیم‌ها و بازیکنان می‌توانند با آزادی، زیر نظر یک مربی آرام به بالاترین حد و مدارج خود برسند، اما نتیجه‌ و عواقبی هم وجود دارد؛ موفقیت بطور حتم پس از شکوفایی کاهش می‌یابد.

*چالش فصل تازه 

٢٢-٢٠٢١ فصل عجیبی برای مادرید بود. مادرید در حال پوست انداختن بود. پس از استعفای زین الدین زیدان از سرمربیگری و شکست سوپرلیگ پیشنهادی، به یک جفت دست مطمئن نیاز داشتند. آنچلوتی به تازگی ٦٣ ساله شده است، انتصابی بود که با بی میلی انجام شد، و پس از شکست خفیف در بازی رفت مرحله یک هشتم نهایی خارج از خانه مقابل پاری سن ژرمن، صحبت هایی در باب تعویض او وجود داشت.

به نظر می رسید، تصور همه این است که او بهترین دوران خود را پشت سر گذاشته است و به همین دلیل هم بود که او در فصل پیش از آن در اورتون حضور داشت. شاید بیان این سو نیت به نظر برسد؛ با بارسلونای در بحران،  و عقب نشینی اتلتیکو، این شرایط ساده ترین قهرمانی لالیگا را در طول سال های گذشته مهیا کرد.

آزمون واقعی آنچلوتی در فصل آینده خواهد آمد، زمانی که لالیگا دوباره رقابت پایاپای همیشگی را آغاز کند. آیا او قادر خواهد بود روند پیروزی را ادامه دهد و قهرمانی را تجدید کند؟ این به طور سنتی هیچگاه نقطه قوت او نبوده است.

با وجود همه این شک و تردیدها، آنچلوتی نه تنها یکی از دوست داشتنی ترین، بلکه یکی از موفق ترین مربیان تاریخ است.

*درباره جاناتان ویلسون

جاناتان ویلسون یکی از برجسته ترین نویسندگان فوتبال است. کتاب های او خواندنی است و ساعت های زیادی از وقت خوره هایی مانند من را با لذت پر کرده است.

مقالاتش نیز عمدتا بسیار خواندنی است. متفکرانه ساده نویسی می کند. جذابیت آن مانند گپی بی تعصب با دوست شفیق و عزیزی است که تا ته بحث با هم همراه می شوید.

ویلسون زندگی خانگی سختی در کودکی داشت. دلایل زیادی برای عدم احساس تعلق داشت، یکی از آن ها فوتبال بود. در نوجوانی عشق خود به توپ را کشف کرد. در دوران جوانی و بزرگسالی و تا اکنون، فوتبال بخش مهمی از زندگی او باقی مانده است.

قصد ردیف کردن نام کتاب ها و جوایز او را ندارم. با چند کلیک در برابرتان ظاهر می شود. از آناتومی منچستر یونایتد و لیورپول تا فرشتگان آرژانتینی با چهره‌های کثیف، تاریخ کتاب تحسین شده تاریخ تاکتیک فوتبال در وارونه کردن هرم، دوران طلایی فوتبال مجارستان در نام هایی که مدت ها پیش شنیده شده. میراث بارسلونا: گواردیولا، مورینیو و مبارزه برای روح فوتبال. سفری به فوتبال اروپای شرقی در پشت پرده. تاریخ دروازه بانان در غریبه ها. روایت قطعی از اسرارآمیزترین شخصیت های فوتبال: دروازه بان. 

این لیست با اشاره های هر چند کوتاه همچنان ادامه دارد. در میان همه این کتب فوق العاده، محبوبترین کتاب ویلسون برای من "لگد بزن و بدو" با عنوان فرعی "خاطرات با توپ فوتبال" است. بالطبع فوتبال ساختار روایت ویلسون را فراهم می کند تا از طریق ورزش به جهان بنگرد و  به زمینه های اجتماعی، سیاسی گسترده‌تری نفوذ کند. خاطراتش با Kick and Run، روایتی از عشق مادام‌العمر او به فوتبال است. سبک داستان سرایی متمایز ویلسون، طنز خود را دارد و همیشه پر است از عشق. ما را از دوران کودکی به سراسر جهان می برد و طی آن بسیاری از تجربیات بزرگ دیگر زندگی او را می خوانیم. همه چیز به شکلی به عشق او به فوتبال مرتبط می‌شود. حتما و شدیدا خواندن آن را توصیه می کنم.