یک حقیقت تلخ و آزاردهنده در مورد نیمکت تیم ملی ایران!
فراتر از استخدام مورینیو و گواردیولا- خیلی زود گذشته خود را فراموش می کنیم و این ربطی به نام سرمربی بعدی تیم ملی ندارد.
به گزارش "ورزش سه"، چهار ماه به شروع جام جهانی باقی مانده و تکلیف نیمکت تیم ملی ایران هنوز مشخص نیست. البته این شرایط، بی برنامگی و تکلیف نداشتن در فوتبال ایران چندان تازگی نداشته و حتی چندان تعجب کسی را هم برنمی انگیزد. فارغ از افسانه سازی های عرف فوتبال ایران، در ادوار قبل هم اوضاع چندان تفاوتی نداشت و فوقش اگر نام سرمربی تیم ملی در جام جهانی معلوم بود، تکلیف هزار چیز دیگر از جمله بازی تدارکاتی و شرایط اردو و ... در هاله ای از ابهام قرار داشت. شرایط مثلا تفاوت چندانی با 24 سال قبل و جام جهانی 98 ندارد و در مجموع این چیز خیلی عجیبی نیست.
اما یک مسئله به شکل آزاردهندی ای تغییر نکرده که مودبانه اش می شود احتمالا قدرنشناسی. دو سال و نیم قبل، روز دربی و در بحبوحه بازی کردن با نام هایی چون علی دایی و امیر قلعه نویی، اسم دراگان اسکوچیچ به عنوان سرمربی جدید تیم ملی ایران اعلام شد. برای فرار از فاجعه رخ داده، نیاز به چیزی فراتر از یک سرمربی داشتیم و باید شانس و شرایط نیز به ما برای رسیدن به مرحله دوم جام جهانی کمک می کرد.
از آنجا که ملت قدرشناسی نیستیم، بهتر است یک بار دیگر حال و روز وحشتناک فوتبال ایران در آن مقطع را مرور کنیم (بعدتر می گویم که چرا). اگر از خاطرمان نرفته، تیم ملی ایران با قبول دو شکست غیرمنتظره برابر بحرین و عراق، فاصله ای تا حذف در همان دور اول مقدماتی جام جهانی نداشت. مارک ویلموتس از تیم ملی جدا شده بود، در برنامه تلویزیونی مشخص شد احتمالا غرامتی غیرقابل توصیف در انتظار فوتبال ایران است و هزار خبر و شایعه در مورد احتمال تعلیق و مواردی از این دست شنیده می شد.
بلافاصله که اسکوچیچ انتخاب شد، ویروس کرونا شیوع پیدا کرد و حتی امکان برگزاری یک بازی تدارکاتی و اردو از تمام مربیان فوتبال در جهان گرفته شد. مسابقات مقدماتی مکررا به تعویق افتاد و سرمربی حتی فرصت جلسه گذاشتن با بازیکنان و آشنایی با آنها را نیز نداشت. پس اسکو بار سفر بسته و برای آغاز پروژه "تیمسازی" خود راهی کشورهای مختلف اروپایی شده و رودررو با ستاره های فوتبال ایران جلسه گذاشت.
بعد هم که به میمنت سخت افزار درخشان ایران، میزبانی هم از تیم ملی گرفته شد و در گرمای جان فرسای خرداد، ماموریت تیم ملی برای گذشتن از آن مسیر صعب العبور آغاز شد. خلاصه می گویم؛ با اقتدار و بعد از سالها عراق و بحرین را مغلوب کرده و به دور دوم رسیدیم. آنجا بود که دروغ "گروه آسان" برای کوچک جلوه دادن دستاورد تیم ملی و کادر فنی آغاز شد.
هر چقدر مرور کردیم گروهی دشوارتر از این در دو دهه اخیر پیدا نکردیم (جز 2002 که چین سرگروه شد و از بین ما و عربستان فقط یکی مستقیم بالا می رفت). صعود مقتدرانه، تساوی با کره جنوبی با بدشانسی در تهران و دو بار دیرک زدن (نه مثل 2014 دو بار دیرک خوردن)، بعد هم شکست در سئول در شرایطی که بهترین مدافع خود شجاع را در نیمه اول از دست دادیم، امیر گل عجیبی دریافت کرد و مهم تر از همه بسیاری از ستاره های خود از جمله مهدی طارمی را به دلیل ابتلا به کرونا در اختیار نداشتیم (فراموش نکنیم، در طول تاریخ در کره یا بازنده بودیم یا با دفاع 11 نفره نتیجه مورد نظر خود "تساوی یا پیروزی" را یک جوری به هر زحمتی و هر روشی گرفته بودیم.)
خب، این فقط مرور شرایط تیم ملی در دو سال اخیر بود (کاری به نام کادر فنی، فدراسیون یا بازیکنان نداریم). حالا که از آن مرحله دشوار گذشتیم، ناجوانمردانه پروژه کوچک سازی و تحقیر تیم را آغاز کردیم. گروهی متشکل از بهترین انگلیس تاریخ از نظر نتیجه گیری (چهارم جهان- نایب قهرمان یورو)، آمریکایی با این همه ستاره درجه یک (شماره 10 چلسی- مدافع ثابت بارسلونا و هافبک بااستعداد یوونتوس- دروازه بان دوم سیتی و ...) و البته ولز با گرت بیل را کوچک انگاشتیم و صعود از این گروه را آسان توصیف کردیم. تا جایی که توانستیم کار سرمربی را کوچک جلوه داده و شخصیت او را تحقیر کردیم.
کلماتی مثل دلال و مواجب بگیر (بی سند و مدرک- نه فقط به مربی، به بازیکن، روزنامه نگار و ...) هم که مثل نقل و نبات در دهان همه می چرخد. کلا هر جایی چیزی برای گفتن نداریم، یک "دلال" به این و آن می بندیم که برود پی کارش.
اساتید ادعاهای بزرگ و دروغ؛ مرور کنیم؟ اسکو از خدایش باشد روی نیمکت ایران کار کند. فوتبالی با این همه ستاره بزرگ. امکانات نداریم که ستاره های ما در تاتنهام و میلان بازی نمی کنند و .... خود بزرگ بینی های مکرر- انگار که نیمکت ایران کمتر از کاپلو به خودش ندیده و عین کره جنوبی و ژاپن کلی بازیکن در پنج لیگ برتر اروپا داریم.
اینجاست که با هم حرف داریم؛ کوچک ترین کاری به نام سرمربی و سرنوشت تیم ملی در جام جهانی ندارم. ممکن است با همین اسکو تا نیمه نهایی برویم و شاید هم سرنوشتی بدتر از عربستان 2002 در انتظارمان باشد. شاید با مورینیو و گواردیولا هم همین سرنوشت تکرار شود و حتی نیازی نیست در این مورد صحبت کنیم.
اما یک چیز برای ما همیشه تغییرناپذیر می ماند که مودبانه اش همان قدرنشناس بودن است. کسی که ما را از دشوارترین مرحله و کابوس حذف در همان مرحله اول گذراند را به جایی رساندیم که برای حفظ شغلش اینگونه باید بیانیه بدهد. بازیکنان را روبروی هم و البته رودرروی سرمربی قرار دادیم. فضایی مسموم برای افرادی درست کردیم که حداقل وظیفه محول شده را بهترین شکل انجام دادند.
داشتم با خودم فکر می کردم در یک شرایط نرمال (نه آلمان- همین قطر و بحرین)، حداقل حق این سرمربی برخوردی محترمانه و دوستانه بعد از اتمام ماموریت (رسیدن به جام جهانی)، پاداشی در خور و خداحافظی صمیمی بود. این لذت مسموم و فاسد تحقیر کردن افراد، این کوچک انگاشتن یکی با گذشته اش (خونه به خونه) و این طرف را به دست و پا زدن کشاندن، آن روی واقعی ماست. راحت تر با هم حرف بزنیم؛ در کلام از این صفات گریزانیم، اما پایش که بیفتد خیلی بی رحم می شویم.
شخصا معتقدم امکان صعود از این گروه شاید با یک سرمربی دیگر، بیشتر وجود داشت. اسکو از کاریزمای لازم برای هدایت یک تیم بزرگ برخوردار نیست و دایره دوستان و نزدیکان او محدودند. او بلد نیست در فوتبال ایران برای خودش رفیق جور کند و هزار مسئله دیگر.
این سرمربی کروات حداقل ماموریت خود را به بهترین شکل انجام داد. اما فراموش نکنیم با اسکوچیچ چه کردیم و این قدرنشناسی و بی معرفتی را حتما قاب بگیریم و جلو چشم خودمان بگذاریم. حتما گزینه بهتر از این سرمربی کروات وجود دارد. قطعا احتمال دارد مربیان دیگر نتیجه بهتری بگیرند. اما اینکه اینقدر زود فراموش کردیم از کجا به کجا رسیدیم، احتمالا با استخدام مورینیو و آنچلوتی نیز حل نخواهد شد.
دیدگاه تان را بنویسید