بنبست سناریوی انزوا
بعد از رفت و آمدهای منطقهای و آسیایی به تهران و اجرای پروژه تابستان داغ در حوزه دیپلماسی، شاید حالا فرصتی مناسب برای بررسی مولفههای قدرتی باشد که در فرامتن سفرهای اخیر به تهران شکل گرفتهاست. درحالی که رسانههای غربی فضای پرحجمی برای تبلیغ سفر بایدن به منطقه غرب آسیا ایجاد کردهبودند، سفر پوتین و اردوغان و بازتاب آن طور سفر بدون دستاورد و ضعیف بایدن را به حاشیه برد که خط اصلی تحلیل رسانهها و حتی رسانههای غربی به سمت نشست سهجانبه در تهران رفت. در واقع اجرای دیپلماسی پیشروی جمهوری اسلامی در منطقه با وجود سفر رئیسجمهور آمریکا، مختصات جدید دیپلماسی منطقهای توسط ایران را ترسیم کرده که به تولید اقتدار منطقهای و حتی جهانی منجر شدهاست. در واقع سفری که قرار بود با طرح آمریکایی، منجر به انزوای ایران شود، حالا درست به ضد خودش تبدیل شده است.
برای بررسی مولفههای تولید قدرت جدید و مختصات فعلی و شکست طرح انزوا لازم است کمی از بالاتر و کمی قبل از سفر بایدن، آرایش صحنه را نگاه کنیم. سفر بایدن به اسرائیل و نیز به عربستان موفق نبود؛ اولا اسرائیلیها از چند هفته قبل تلاش داشتند نشان دهند سفر بایدن علیه ایران بسیار مهم است در حدی که یک سیستم دفاعی با عربستان با همراهی آمریکا علیه ایران ساخته میشود و در گام بعدی یک همفکری گسترده علیه ایران ایجاد میشود. به همین دلیل اقتضای این سفر در پله اول، کوبیدن مدام بر طبل ایرانهراسی در منطقه بود، طوری که مردم در سرزمینهای اشغالی باورشان شده بود قرار است اتفاقی بیفتد. در ادامه اسرائیلیها طرحهایی را جلوی بایدن گذاشتند ولی رئیس جمهور آمریکا نپذیرفت و گفت فعلا بر دیپلماسی تاکید داریم و درواقع برنامه صهیونیستها ناتمام ماند.
در عربستان هم ماجرا بهتر از این رقم نخورد؛ سعودیها از اساس منکر ایده ناتوی عربی شدند و حتی نوع استقبال از بایدن نشان داد نتیجه کار طبق آنچه روی کاغذ طراحی شده، پیش نرفته است. با اینکه مذاکرات پشت درهای بسته با بنسلمان انجام شد اما آنها در حوزه انرژی نتوانستند قولی از سعودیها بگیرند؛ چون بایدن درباره ایران قولی به بنسلمان نداد.
بازی دو سر باخت بایدن
در چنین شرایطی که حتی سعودیها ایده تشکیل ناتویعربی را گردن نگرفتند و اردن هم زیر بار آن نرفت، فضایی در منطقه شکل گرفت و کشورهای اسلامی از ائتلاف علیه ایران استقبال نکردند.
این تمام ماجرا نبود، چون در قدم بعدی اماراتمتحدهعربی حدودا همان زمان اعلام کرد میخواهد به ایران سفیر بفرستد و کدام دیپلماتی است که نداند چنین اقدامی یعنی نمیخواهیم پیمانی علیه ایران منعقد کنیم؟ بقیه کشورهای عربی هم به تبعیت از عربستان و امارات چنین موضعی نسبت به ایران داشتند و به این ترتیب قدرت منطقهای ایران، هرنوع تنشزایی در منطقه علیه ایران را به بنبست کشاند.از طرف دیگر آمریکاییها همچنان به توافق با ایران نیاز دارند و گرچه سعی می کنند مذاکرات دوحه را نافرجام نشان دهند اما حقیقت این است که بایدن روی دیپلماسی با ایران حساب کرده و امیدوار است این روند مورد تایید ایران قرار گیرد. به هر حال بعد از اینکه موضع انزوای راهبردی ایران به اصطلاح نگرفت آن هم در حالی که آمریکا در قامت رئیسجمهور به منطقه آمدهبود، تهران تبدیل به کانون دیپلماتیک منطقه برای برقراری صلح و امنیت شد و برگزاری نشست سران ضامن روند آستانه با حضور ولادیمیر پوتین و رجب طیب اردوغان در تهران اساسا ورق را به نفع کانونی شدن تحولات ایران برگرداند؛ یعنی درست برخلاف برنامهریزیهای سفر بایدن به پرآشوبترین منطقه دنیا.
دست برتر دیپلماتیک ایران
اما نشست سه جانبه ایران، روسیه و ترکیه چگونه دست برتر دیپلماتیک ایران را برای منزوی ساختن ایران رو کرد؟
اولا پوتین در شرایط فعلی به دلیل جنگ با اوکراین و تحریمهای گسترده غرب، همکاریها با ایران را تسریع کرده و ما شاهد جنبههای جدیدی از همکاری میان دو کشور در حوزههای اقتصادی هستیم. یکی از محورهای اصلی گفتوگوهای دوجانبه با رئیس جمهور روسیه، درباره تقویت حوزه حمل و نقل شمال و جنوب و کریدور شمال به جنوب بودهاست و این تجاری- اقتصادیسازی روابط با روسیه، پیام روشنی داشت؛ این که بدون آمریکا و غربیها راههای مهمی برای تجارت و همکاریهای بینالمللی وجود دارد. و البته این چشمانداز روشن، محدود به حوزه اقتصادی نبوده و ساحت امنیتی و سیاسی را هم در برمیگیرد. البته همانطور که رهبر انقلاب در دیدار پوتین تاکید کردند حوادث جهانی نشاندهنده نیاز ایران و روسیه به همکاریهای روزافزون و متقابل است و تفاهمها و قراردادهای متعددی بین دو کشور از جمله در بخش نفت و گاز در جریان است که باید تا انتها پیگیری و عملیاتی شود.
ناکارآمدی پروژه تحریم علیه ایران و روسیه
با این شرایط جدید، نشانههای شکست تحریم علیه روسیه آشکار شد و جوامع غربی به شدت تحت تاثیر افزایش قیمتها و خیزشهای اجتماعی قرار گرفتند. از یک طرف نه روبل روسیه تنزل یافت و نه اقتصادش به ورشکستگی کشیده شد بلکه در مقابل نیاز آمریکا و اروپا به غذا و انرژی، این غربیها بودند که در دام تورم و قحطی گرفتار شدند. ازطرف دیگر هم برای ایران مجوز صادرات نفت صادر کردهاند و حالا این همافزایی راهبردی به ایران و روسیه برای عبور از بحران تحریمهای غرب کمک بزرگی میکند.
واقعیت این است نگاه آینده اقتصاد در جهان به سمت قاره آسیاست و حضور پوتین و اردوغان بیانگر همین اتحاد رو به صعود است و در این میزانسن جدید، ایران و روسیه در تقابل با ائتلافهای روبه افول واشنگتن قرار دارند. یکی از دلایل این موضوع تحولات سریع در منطقه غرب آسیا، مسأله فلسطین، استقرار نسبی حکومت طالبان، تغییرات در ساختار سیاسی رژیم صهیونیستی، تزلزل در اراده سیاسی برخی کشورهای عربی و همچنین جنگ اوکراین است که ناتو بیوقفه تجهیز دولت اوکراین را در دستور کار قرار داده و شکلگیری این نظم نوین در منطقه با هدف کنترل بحرانها ضروری است. اکنون با پاتک دیپلماتیک ایران به آمریکا و شکلگیری این نظم جدید و در عین حال تحکیم استراتژیک روابط با همسایگان در شمال و غرب کشور، ائتلافی علیه دلار و تحریمهای آمریکا در دستور کار است که بسیار فراتر از برگزاری یک اجلاس سیاسی محسوب میشود و به نوعی با پایان سفر بدون نتیجه بایدن به منطقه شرایطی را برای پوتین ایجاد میکند که با نگاه جغرافیایی و سیاسی به ایران، سطح همکاری را افزایش دهد.
حالا ایران کانون توجهات و مذاکرات است و حتی در سند راهبردی با ترکیه ما افق همکاری را تا ۳۰میلیارد دلار تعیین کردهایم، هرچند هنوز آنطور که باید و شاید با روسیه روابط اقتصادی نداریم و باید سطح این روابط به ۴۰میلیارد دلار ارتقا پیدا کند. رهبر انقلاب هم در دیدار پوتین با تأیید سیاست جایگزینی پولهای ملی در روابط دو کشور و استفاده از ارزهای دیگر به جای دلار، گفتند: دلار را باید بهتدریج از مسیر معاملات جهانی خارج کرد و این کار به صورت تدریجی ممکن است. بنابراین حالا که ما در جهان جزو معدود کشورهایی هستیم که بهوضوح مقابل آمریکا ایستاده و با اقتدار به حیات سیاسی خود ادامه میدهیم چرا نباید با کشورهایی مثل روسیه، چین و هند رابطه داشتهباشیم؟ درحالی که این کشورها صاحب فناوری هستند و بارها برخلاف غرب درخواستهای ما را اجابت کردهاند. مگر ما از یک کشور همپیمان دیگر چه چیزی میخواهیم؟ | منبع: روزنامه جام جم | مریم عاقلی
دیدگاه تان را بنویسید