«هویت» دولت روحانی به «برجام» گره خورده بود
درواقع در فاصله سال 92 تا 96 خواستههای اصلاحطلبان(جناح چپ) ذیل همین تفاهم با آمریکا، برجام و مذاکرات هستهای صورتبندی شد و انرژی اصلاحطلبان تبدیل به سوخت دولت روحانی شد که از دل آن برجام بیرون آمد. پس نوع نگاه روحانی به سیاست، مسائل اقتصادی و اجرایی کشور هم از همین ناحیه است، یعنی اصطلاحا او سیاست داخلی را به سیاست خارجی بند کرد. طبیعتا روحانی و دولتش خیلی ابایی از گفتن این سخن ندارند.
بهبهانه اقدام همزمان تعدادی از رسانهها و چهرههای شاخص اصلاحطلب در انتشار روایاتی درباره دولت روحانی و توجیه برخی ناکارآمدیهای دولتهای یازدهم و دوازدهم در حاشیه آن روایتها، اهداف و انگیزههای احتمالی این رسانهها در انتشار چنین مطالبی را مورد بررسی قرار دادهایم. بههمین منظور با سعید آجرلو، کارشناس مسائل سیاسی گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
همانطور که ملاحظه کردهاید طی چند روز اخیر، شاهد اقدامی مشترک از برخی رسانهها و چهرههای شاخص اصلاحطلب در جهت توجیه ناکارآمدیهای دولت روحانی طی هشت سال مدیریت دولتهای یازدهم و دوازدهم بر کشور هستیم. دلیل و انگیزه اصلی و فرعی این جریانات جهت بازخوانی و مرور این روایتها را چه میدانید؟
در اینخصوص نیاز است مقدمهای گفته شود و آن اینکه لازم است رسانهها، اهالی سیاست و حتی روسایجمهور پیشین که در مقطعی بهعنوان منتخب ملت رئیس دولت بودهاند فضایی را ایجاد کنند که درنتیجه آن، روسایجمهور، بعد از پایان دوره ریاستجمهوریشان از فضا و چرخه سیاست کنار نروند. تجربهای که طی چهار دهه اخیر داشتهایم نشان میدهد نوع تعاملات که بخش زیادی از آن هم بهدلیل رویکرد خود روسایجمهور بوده باعث شده هرچه از دهه 70 به این سمت آمدهایم آنها به دلایلی که گفته شد از چرخه سیاست کنار رفتهاند. ایندرحالی است که فارغ از رویکردهای حزبی، سیاسی و جناحی بالاخره این افراد، انباشت زیادی از تجربه هستند. چه آنها را قبول داشته باشیم و چه نداشته باشیم، چه به آن افراد رأی داده باشیم و چه رأی نداده باشیم، بهعنوان کسانی که در مقطعی دولت را اداره کردهاند و با واقعیتهای داخلی و خارجی مواجه شدهاند، تجارب زیادی در اینباره دارند.
نکته دیگر آنکه مطلوب است دولتها، سیاستهای کلی را ادامه دهند نه اینکه سیاستها را قطع کنند. مثلا پیگیری سیاست کمکردن وابستگی به نفت در بودجه که یک سیاست کلان است یا خیلی سیاستهای دیگر مانند سیاست خامفروشی نکردن و مواردی از این دست که سیاستهایی کلی محسوب میشوند از سوی دولتها ادامهدار باشد. وقتی ارتباط بین روسایجمهور قطع میشود، طبیعی است که نمیتوان از این تجربیات استفاده کرد و دولتها را در امتداد همدیگر تعریف کرد.
از این جهت من فکر میکنم هم روحانی که ما منتقد دولتش بودیم و هم اهالی سیاست و رسانه، باید فضایی را ایجاد کنند که تجربیات دولتها دراختیار دولت بعدی آنان قرار گیرد. باید این فضا را ایجاد کرده و از گذشته تجربه بگیریم. این نکته درباره روحانی و صحبتهایی که اخیرا از ایشان در رسانهها منتشر شده.
باید توجه داشت همین صحبت کردنها و دفاعی که ایشان از دولتش میکند فضا را برای نقد عملکرد ایشان و هشت سالی که دولت را در دست داشته مهیا میکند. از این جهت فکر میکنم برای منتقدان ایشان هم فضای مغتنمی است تا بتوانند به نقد این نکات بپردازند. البته به شرطی که روحانی به نقدها پاسخ دهد. اینطور هم نباشد که بخواهد در جمع محدود و با افراد محدود صحبت کند، به رسانههای مخالف خود هم پاسخ دهد و به این سمت برود که با رسانههای منتقد هم گفتوگو کند و به سوالات اصلی و جدی پاسخ دهد.
نکتهای که از این روایتها به چشم میخورد برخی اظهارنظرها و مواضع است که این شبهه را در ذهن مخاطب بهوجود میآورد که گویی دولت حسن روحانی طی ۸ سال مدیریتش هیچ برنامهای مستقل از برجام نداشته است. دراینباره چه نظری دارید؟
میتوان گفت اساس هویت دولت روحانی در دو موضوع خلاصه میشود؛ یک موضوع سیاست داخلی و یک موضوع هم سیاست خارجی. در موضوع سیاست داخلی میشود گفت ایشان یک رئیسجمهور نیابتی بود. بهنیابت از اصلاحطلبان و بهعنوان راست میانه به قدرت رسید. باتوجه به اتفاقات سال 88، اصلاحطلبان در شرایطی نبودند که بتوانند در سال 92 وارد عرصه انتخابات شوند و نامزد خیلی جدی و قویای را مطرح کنند. بههمین دلیل به سیاست نیابتی روی آورده و این کار را با هدایت و رهبری هاشمیرفسنجانی انجام دادند که منجر به رئیسجمهور شدن روحانی شد. پس این بعد سیاست داخلی دولت روحانی.
درباره بعد سیاست خارجی هم شاید بشود گفت عامل اصلی برنده شدن او در انتخابات و به قدرت رسیدنش بود. یعنی اساسا شعار روحانی درباره موضوع هستهای، تفاهم یا معامله با آمریکاست که بخشی از کمپین انتخاباتی او شد و تا حدود زیادی دوقطبیای که حول موضوع مذاکره شکل گرفت، موجب شد روحانی در انتخابات رأی بیاورد. پس بنیاد دولت او بر این دو محور است، مخصوصا موضوع سیاست خارجی. درواقع در فاصله سال 92 تا 96 خواستههای اصلاحطلبان(جناح چپ) ذیل همین تفاهم با آمریکا، برجام و مذاکرات هستهای صورتبندی شد و انرژی اصلاحطلبان تبدیل به سوخت دولت روحانی شد که از دل آن برجام بیرون آمد. پس نوع نگاه روحانی به سیاست، مسائل اقتصادی و اجرایی کشور هم از همین ناحیه است، یعنی اصطلاحا او سیاست داخلی را به سیاست خارجی بند کرد. طبیعتا روحانی و دولتش خیلی ابایی از گفتن این سخن ندارند.
هویت این دولت تا حد زیادی به برجام و تفاهم هستهای گره خورده بود و میتوان گفت هم بهنوعی مشروعیت سیاسیاش و هم مقبولیتش که ربط به افکار عمومی داشت و همچنین حوزه کارآمدیاش، به برجام مربوط میشد.
مساله دیگر آنکه باوجود تهدید جمهوریخواهان آمریکا مبنیبر خروج از برجام درصورت پیروزی در انتخابات، دولتمردان ما این مساله را نهتنها جدی نگرفتند، بلکه در مقاطعی آن را غیرممکن عنوان میکردند و با اعتمادبهنفس به کارشناسانی که دراینباره هشدار میدادند کنایه میزدند. این رویکرد از چه منشأهایی سرچشمه میگرفت؟
دراینباره باید گفت دولت دوازدهم بعد از روی کار آمدن ترامپ و خروج آمریکا از برجام با مساله بحران مشروعیت سیاسی مواجه شد. بهنوعی برایش مساله هویتی بهوجود آمد و میتوان گفت هویت سیاسیاش را بعد از این اتفاقات از دست داد.
مشکل هویتی و سیاسی پیدا کرد. و به این دلیل که آمادگی این سطح از تحریمها و نوع برخورد ترامپ را نداشت رفتهرفته دچار مشکلات جدیتر هم شد. مساله بعدی هم آنکه ما بهعنوان منتقدان دولت روحانی نباید از این نکته غافل شویم که منابع حاصل از فروش نفت در آن مقطع شاید برای اولین بار بود که به این سطح از تقلیل میرسید. در این دوره همچنین شاهد افزایش هزینههای دولت و بعد از آن بحران کرونا و برخی حوادث طبیعی دیگر بودیم که میتوان گفت شرایطی استثنایی را برای دولت روحانی رقم میزد.
گرچه معتقدم نسبت به خیلی از موارد ازجمله واکسن کرونا، مساله صداقت داشتن با مردم که به رویکرد دولت ایشان برمیگشت یا همچنین در موضوع قاطعیت بیشتر درمقابل غرب و بهطور کلی رویکردی که در مواجهه با آمریکا و غرب داشتند حتما انتقاداتی وارد است اما بالاخره این نکته را هم باید در نظر گرفت که دولت ایشان در شرایط استثنایی قرار گرفت. بادرنظر داشتن این شرایط است که بهطور کلی نمره قابل قبولی به این دولت داده نمیشود. مسائلی ازجمله تورم بسیار زیاد، کاهش خیلی جدی ارزش پول ملی و بالارفتن قیمت ارز مواردی بودند که به تولید نارضایتی از این دولت دامن زد.
این اظهارنظرهایی که از روحانی منتشر میشود در توجیه شرایطی است که کشور را تحویل داد، اتفاقا من هم میخواهم بگویم بله؛ ما مطلعیم این مشکلات بوده و انصاف هم هست که این را بگوییم اما باتوجه به این مشکلات، رویکرد دولت اشتباه بوده و کارنامهاش قابل نقد است. معتقدیم نوع جهتگیری دولت نسبت به مسائل مختلف ازجمله ارتباط با همسایگان و ارتباط با مردم میتوانست خیلی بهتر باشد و صرفا نمیشود با این نگرش که نگذاشتند ما کار کنیم کمکاریهای دولت را توجیه کرد.
از دیگر موارد قابل نقد در دولت روحانی پاسخگو نبودن ایشان در مسائل مختلف بود. مثلا درخصوص مورد واکسن کرونا که خود لاریجانی درباره آمادگی چین برای آن صحبت کرد شاهد بودیم دولت روحانی از خیلی از کشورها عقب افتاد و مواردی از این دست. بهنظرم دولت روحانی همانطور که در ابتدا گفتم هنوز میتواند درخصوص این موارد توضیح دهد. نکته قابل توجه آنکه دولت روحانی بهاینزودیها فراموش نخواهد شد. از منظر ناکارآمدی و ضعفهایی که داشته، همچنین تجربههای تلخی که در وابسته کردن شرایط اقتصادی و اجتماعی کشور به مذاکرات هستهای و غرب بهوجود آورد بهطور جدی قابل نقد است.
منبع: روزنامه فرهیختگان
دیدگاه تان را بنویسید