لیز تراس در یک رأی‌گیری حزبی محدود به‌عنوان نخست وزیر جدید انگلیس منصوب شد. این رأی‌گیری، نه در حوزه‌های عمومی، بلکه در مجمع داخلی حزب حاکم(حزب‌محافظه‌کار) برگزار شد. این یک سنت سیاسی وقیحانه در لندن است که پس از برگزاری انتخابات سراسری و رأی مردم به یک جریان، اعضای حزب پیروز هر زمان در قبال منافع خود احساس خطرکنند به‌راحتی نخست وزیر را تغییر می‌دهند، آن هم در نقاطی که اراده شهروندان کمترین مجالی برای تحقق ندارد.

پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

حدد ۱۶۰هزار نفر از اعضای حزب محافظه‌کار در نهایت لیزتراس را با بیش از ۸۱هزار رأی بر ریشی سوناک رجحان دادند و به رهبری حزب‌ خود برگزیدند. با توجه به این‌که حزب محافظه‌کار، حزب حاکم بریتانیاست، رهبر این حزب نخست‌وزیر آینده این کشور خواهد بود.  ریشی سوناک، رقیب لیز تراس حدود ۶۰هزار رأی به دست آورد. حدود ۲۰هزار نفر نیز ترجیح دادند رأی ندهند یا آن را به‌عنوان سفید یا باطله به گردش در بیاورند.

به این ترتیب، لیز تراس با کسب حدود ۵۷ درصد آرای هم‌حزبی‌های خود به‌عنوان نخست‌وزیر انتخاب شد. این پایین‌ترین میزان محبوبیت یک نخست‌وزیر در میان هم‌حزبی‌هایش طی دو دهه اخیر محسوب می‌شود. به عبارت بهتر، اکنون فردی در رأس هرم قدرت در لندن قرار گرفته که حتی میان هم‌حزبی‌های خود نیز محبوبیت چندانی ندارد. به‌عبارت بهتر، لیز تراس رای حدود ۰.۱درصد شهروندان انگلیسی را به خود اختصاص داده است. طی دهه‌های اخیر، احزاب کارگر و محافظه کار بارها رأی اولیه شهروندان را تحت تاثیر عوامل متعدد تغییر داده‌اند. حتی افرادی مانند مارگارت تاچر و تونی بلر نیز قربانی زد و بندهای درون‌حزبی خود شدند. در چنین شرایطی سخن گفتن از دموکراسی و احترام به رأی مردم در انگلیس مضحکانه‌تر از هر زمان دیگری به نظر می‌رسد.

در آن سوی آتلانتیک، تکلیف ساختار رأی‌گیری کالج  الکترال در آمریکا نیز مشخص است. ساختاری که به‌صورت سنتی متقلبانه بوده و بر اساس تجمیع آرای شهروندان شکل نگرفته‌ است. در ساختار کالج الکترال، هر ایالت بر حسب جمعیت و اهمیت خود، امتیاز الکترال خاصی دارد و فراتر از آن، اگر نامزدی حتی یک رأی بیشتر نسبت به نامزد دیگری در یک ایالت به دست آورد، کل آرای الکترال آن ایالت را به حساب خود واریز می‌کند. در این ساختار در نهایت آرای مخالف نامزد پیروز در یک ایالت نیز به آرای موافق تبدیل شده و امتیاز آنها به سبد حزب برتر واریز می‌شود. همین ساختار شکننده باعث شد در سال‌های ۲۰۰۰ و ۲۰۱۶، جمهوریخواهان به‌رغم کسب آرای عمومی کمتر در انتخابات ریاست‌جمهوری پیروز شوند.گرچه در اکثریت قریب به اتفاق نظرسنجی‌های عمومی، شهروندان آمریکایی خواستار عبور از این ساختار نامتوازن هستند اما صاحبان قدرت کمترین اهمیتی برای این اعتراض‌ها قائل نیستند. 

در شرایطی که دموکراسی در آمریکا و انگلیس تبدیل به یک واژه ناملموس شده و اراده شهروندان معنایی در این دو ندارد، سخن گفتن آنها از حقوق بشر و صیانت از حقوق انسان‌ها در دیگر نقاط دنیا به طنزی بسیار تلخ شبیه است. این طنز، منبعث از ساختارهای سلطه‌محوری است که پس جنگ جهانی دوم و با هدف اعمال زور بر مخالفان لیبرالیسم و نئولیبرالیسم  شکل گرفت.

حنیف غفاری - دبیر گروه بین‌الملل | روزنامه جام جم