چند سال پیش و پس از انتخابات سال۹۶، اندیشکده آمریکایی رند در توصیه‌ای به دولتمردان و تصمیم‌گیران وقت ایالات متحده آمریکا نوشت: «مقامات و کارشناسان حوزه ایران در واشنگتن باید ماهیت واقعی سیاستگذاری در تهران را درک کنند. باید دو دیدگاه در ایران را مورد توجه قرار دهند؛ اردوگاه حامیان آرمان‌‌های جمهوری اسلامی که برای نیل به آن مبارزه می‌کنند و اردوگاه حامیان روابط ایران با آمریکا که برای آینده این روابط فعالیت می‌کنند؛ بر اساس این ادراک و توجه، واشنگتن برای مقابله با ایران فقط به راه‌هایی برای تقویت موقعیت میانه‌روها نیاز خواهد داشت.»

تقابل‌نهایی با نفوذ
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

مهدی گیوه‌کی، مدیر مسئول روزنامه جام جم نوشت: بنا بر نظر  این اندیشکده آمریکایی، تنها عاملی که منجر به تغییر در ایران خواهد شد، حمایت از جریان‌های داخلی این کشور است. حال با توجه به پایان اغتشاشات کور در ایران، این نظریه بار دیگر مورد توجه آمریکا از یک سو و جریان غربگرا در ایران از جانب دیگر قرار گرفته است.

غربی‌ها از گذشته بر این اعتقاد بودند برخی عناصر داخلی که خواهان تغییر قانون اساسی کشور هستند و به‌دنبال محدود کردن اختیارات رهبری و نهادهای زیرمجموعه ایشان هستند باید مورد حمایت قرار گیرند. در سال۱۴۰۱ اما غرب اغتشاشاتی را برمبنای یک دروغ که نیویورک‌تایمز اعلام کرد، در ایران به صورت نارس کلید زد که ظاهرا جریان غربگرای داخلی در راس آن نبودند؛ هرچند که از سال‌ها پیش این جریان با ادبیات‌سازی و تئوری‌سازی در حوزه سبک زندگی و موضوعات این‌چنینی منتظر این روزها بودند اما در اغتشاشات اخیر این جریان به عنوان راس عملیاتی حضور نداشت و تقریبا با یک اغتشاش بی سر مواجه بودیم که البته با پایان‌یافتن ماجرا و جمع‌شدن کف خیابان، غربگرایان وطنی به این صرافت افتاده‌اند که باید با حمایت آمریکایی‌ها در راس این جریان قرار گیرند.

بررسی جریان‌های سیاسی کشور پس از پیروزی انقلاب اسلامی نشان‌دهنده آن است که از بدو قدرت‌گرفتن جریان غربگرا در ایران در اواسط دهه ۷۰،  این جریان چشم امید غرب در داخل ایران بوده و حتی در مقاطعی مانند سال ۸۸، ۹۲ و ۹۶ علنا  از این جریان حمایت آشکار شده است؛ حمایت‌هایی که نتیجه آن قرار گرفتن فکر و عمل آنان در اقدام حتی عملی علیه انقلاب اسلامی بوده است. برای مثال به تازگی سعید حجاریان از عناصر فکری این جریان در یادداشت اخیر خود، ایدئولوژی انقلاب اسلامی را از یک سو موجب تضعیف ناسیونالیسم و ملی‌گرایی در جامعه و از سوی دیگر موجب تضعیف دین معرفی کرده است. وی با اشاره به حوادث اخیر و واکنش‌ها به تیم ملی فوتبال سعی در القای این گزاره دارد که ایدئولوژی حاکمیت در دهه‌های گذشته برای تقویت ملی‌گرایی اشتباه بوده و نتیجه معکوس داشته است. طرح چنین گزاره‌هایی را می‌توان در راستای راهبرد کلی این جریان دانست که تلاش می‌شود ضمن زیرسوال‌بردن رویکرد حاکمیت در زمینه‌های مختلف، چنین وانمود کنند که نظام در سال‌های اخیر از مسیر اصلی و ارزش‌های اولیه انقلاب منحرف شده و نیاز به تغییر و تحولات بنیادین دارد.

عملکرد جریان غربگرا طی سالیان گذشته باعث شد بارها مقامات آمریکا و اسرائیل از اصلاح‌طلبان به عنوان سرمایه اجتماعی، خط مقدم آمریکا!، بزرگ‌ترین سرمایه و ... در ایران نام ببرند. سخنان جورج بوش قبل از سفر به خاورمیانه یا قبل از فتنه ۸۸ از این موارد است.

۶- جریان غربگرا طی سال‌های گذشته - چه زمان‌هایی که در قدرت بوده یا زمان‌هایی که از قدرت دور بوده‌اند و حضور کمرنگ‌تری داشتند - با جاده صاف‌کنی برای غرب عملا نقش پیاده‌نظام غرب در ایران بوده‌اند، جریانی که هر دوره برای کسب مشروعیت مردمی وارد انتخابات شده‌ و هربار نیز مردم ضرباتی سنگین از این جریان خورده‌اند و هم‌اکنون نیز این جریان به دنبال سوارشدن بر اعتراضاتی است که توسط غرب در ایران شروع شد. این جریان هم‌اکنون فعالیت خود را برای استفاده از موقعیت اغتشاشات شروع کرده است و با ادبیات‌سازی و شعارهای همسو با این جریان اعتراضی درصدد نشستن بر راس این اعتراضات و به خیال خود مذاکره و تحت فشار قرار دادن نظام برای بازگشت

به عرصه قدرت هستند. به نظر می‌رسد هم‌اکنون زمان تقابل با لایه‌های عمیق نفوذ و حضور آمریکا در انقلاب اسلامی است. لایه‌های عمیقی که عملا سال‌هاست پیاده‌کننده منویات آمریکا در ایران هستند.