شب ترور سردار سلیمانی در کاخ سفید چه گذشت؟
هنگامی که این عملیات در جریان بود، من در "اتاقِ وضعیتِ" کاخ سفید بودم. با توجه به جایگاه ژنرال قاسم سلیمانی در ایران، هدف از طراحی حمله این بود که پیام روشنی ارسال کند، که اینگونه هم شد.
هنگامی که این عملیات در جریان بود، من در "اتاقِ وضعیتِ" کاخ سفید بودم. با توجه به جایگاه ژنرال قاسم سلیمانی در ایران، هدف از طراحی حمله این بود که پیام روشنی ارسال کند، که اینگونه هم شد.
کیث کِلوگ Keith Kellogg، ژنرال بازنشسته و مشاور پیشین امنیت ملی در دولت دونالد ترامپ در واشنگتن تایمز درباره مجموعه اتفاقهای رخ داده در واشنگتن در شب ترور سردار شهید قاسم سلیمانی توضیحاتی دادهاست.
براساس ترجمه دیپلماسی ایرانی در بخشهایی از این نوشتار آمدهاست: هنگامی که این عملیات در جریان بود، من در "اتاقِ وضعیتِ" کاخ سفید بودم. با توجه به جایگاه ژنرال قاسم سلیمانی در ایران، هدف از طراحی حمله این بود که پیام روشنی ارسال کند، که اینگونه هم شد. با نگاه به پشت سر و به فرایندی که به لحظه حمله انجامید، به درس هایی درباره چندوچون برخورد با اقدامات امروز ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه در اوکراین می رسیم.
در هر گونه منازعه ای که نیازمند تصمیم ریاست جمهوری است، زمان و مکانی برای یک واکنش شدید وجود دارد. نکته کلیدی این است که چه لحظه ای این اقدام را با یک هدف غایی عملی سازیم. زمانی برای یک تشدیدِ برتر.
در اواخر دسامبر 2019 و در آستانه سال 2020، نیروهای مسلح عراقی، تحت حمایت ایران، به اماکنی در عراق حمله کردند که پیمانکاران و نیروهای نظامی آمریکایی حضور داشتند و نیز به سفارت ما در عراق یورش بردند. یک پیمانکار آمریکایی کشته شد و در روزهای پس از آن، عراقی های مورد حمایت ایران، به حمله ای برای تسخیر سفارت ما اقدام کردند. فردی که در پس این حمله قرار داشت، قاسم سلیمانی بود.
در ماه های پیش از این رخدادها، یک زنجیره خطرناک کنش و واکنش با ایران در جریان بود. در گذر این روزها، واکنش های ما سنجیده بود اما لحظه ای رسید که دونالد ترامپ به روشنی گفت: اگر یک آمریکایی را بکشید واکنش ما چشمگیر خواهد بود.
حملات راکتی در شمال عراق، یک پیمانکار آمریکایی را کشت و شرایط به سمت و سوی یک تشدید بزرگ، حرکت کرد. در روز آغاز سال 2020، اتاق عملیات کاخ سفید تماس گرفت و گفت که سفارت آمریکا در بغداد، زیر حمله است. کارکنان سفارت، کار انهدام اسناد را آغاز کردند که نشانه ای بود از این هراس که چه بسا سفارت سقوط کند. دو هشدار در این زمینه صادر شد.
مشاور امنیت ملی وقت کاخ سفید، با رئیس جمهوری تماس گرفت. من هم تماس گرفتم و معاون رئیس جمهوری را بیدار کردم. در ساعت های پس از آن، من در تماس مداوم با معاون رئیس جمهوری بودم و رابرت اوبرین هم در تماس با رئیس جمهوری. پیام رئیس جمهور روشن بود: سفارت سقوط نخواهد کرد.
چند ساعت بعد، رئیس جمهوری می خواست بداند که چه کسی در پس این حملات قرار دارد. پاسخ جامعه اطلاعاتی آمریکا روشن بود: سلیمانی. در اتاق لیمویی رنگ بیضی کاخ سفید، بحث به زدن سلیمانی رسید. بسیاری فکر می کردند که دسترسی به ژنرال سلیمانی بسیار دشوار است و او برنامه های سفرش را پیوسته تغییر می دهد، اما من نظر دیگری داشتم.
ترامپ، پس از شنیدن نظرات مشاوران، فرمانش را صادر کرد: سلیمانی را بزنید. این یک تشدید برتر بود. ژینا هاسپل، مدیر وقت سی آی ای، آن را به خوبی توصیف کرد: "کمربندها رو ببندید."
سلیمانی که هدف قرار گرفت، رهبری ایران می دانست که آنها از یک مرز عبور کرده اند و نفر بعدی در فهرست حمله هم احتمالا شخص آیت الله خامنه ای خواهد بود. در یک سال بعدی، حملات ایران و نیابتی هایش در عراق، حداقلی بود.
اکنون که به یک سالگی یورش پوتین به اوکراین نزدیک می شویم، هیچ چشم اندازی برای پایان این جنگ دیده نمی شود. دولت بایدن هرگز هدفی را مشخص نکرده جز اینکه بگوید "به هر قیمت و تا هر زمان که لازم باشد." این، بیش از آنکه یک سیاست باشد، یک توجیه است.
اوکراین به کشور ویرانی تبدیل می شود که نیازمند میلیاردها دلار برای بازسازی است. یک سوم جمعیتش پناهنده شده اند. ده ها هزار نفر از سربازانش کشته یا زخمی شده اند و در این اوضاع احوال، آمریکا سه چهارم کمک های نظامی، اقتصادی و بشردوستانه برای اوکراین را فراهم می آورد. اما هنوز، کمک به اوکراین از روانی، سرعت و دقت لازم برخوردار نیست. به نظر نمی رسد که نقطه پایانی در چشم انداز باشد. دولت بایدن با یک نکته و تصمیم کلیدی روبه روست: آستانه آقای پوتین برای تغییر اهدافش کجاست و آیا او چنین خواهد کرد؟
پوتین، برخلاف ایران، روی یک زرادخانه هسته ای نشسته است. سنجش ریسک در اینجا متفاوت است. اما ریسک، همزاد جنگ است و تردید نکنید که ما درگیر یک جنگ نیابتی هستیم. پایان جنگ در اوکراین، به بهترین شکل به سود منافع ملی آمریکاست. به ما اجازه می دهد که به چرخش خود به آسیا برای رویارویی با بزرگترین حریف خود یعنی چین، ادامه دهیم. برای این کار، باید سطح برخورد با پوتین را افزایش دهیم.
تشدید با این هدف که به کی یف، امکان شکست ارتش روسیه در اوکراین را بدهیم. این به معنی بکار گرفتن سامانه های پیشرفته نظامی ماست و تامین بهترین اطلاعات و مشاوره برای اوکراین. همچنین ضروری است که بایدن مستقیما به پوتین بگوید که ما قصد انجام چه کاری را داریم. آنگاه اوست که باید تصمیم بگیرد: از دست رفتن ارتش روسیه در میدان جنگ تا نقطه شکست یا گفت وگو برای خاتمه جنگ. آقای پوتین می داند که شکست ارتش روسیه، همچنین به معنی شکست خود اوست. پوتین در اجرای نقشه کلان خود برای شکست اوکراین، ناکام مانده و ما باید به او گوشزد کنیم که اکنون با دو گزینه روبه روست: شکست یا گفت وگو.
دیدگاه تان را بنویسید