مطهرنیا: روسوفیلها مجبور به انتشار یک تحلیل شدند
پریگوژین تحت تاثیر اتهاماتی قرار داشت که میتوانست او را به دادگاه برساند. از طرف دیگر او منتقد عملکرد فرماندهان ارتش روسیه بود و به این ترتیب او نه تنها ضد پوتین قیام نکرده بود بلکه این را متصور میکرد که فرماندهان ارتش و وزیر دفاع به تعهدات خود نسبت به پوتین عمل نمیکنند.
پریگوژین تحت تاثیر اتهاماتی قرار داشت که میتوانست او را به دادگاه برساند. از طرف دیگر او منتقد عملکرد فرماندهان ارتش روسیه بود و به این ترتیب او نه تنها ضد پوتین قیام نکرده بود بلکه این را متصور میکرد که فرماندهان ارتش و وزیر دفاع به تعهدات خود نسبت به پوتین عمل نمیکنند.
جهان هنوز از شوک تمرد واگنریها از پوتین و حرکت یک ارتش خصوصی به سمت مسکو بیرون نیامده است. اوایل هفته روسیه شاهد یکی از عجیبترین وقایع ۳۰ سال گذشته بود. پریگوژین رهبر گروه نظامی واگنر که پوتین را پاپا صدا میزد و روابط تنگاتنگی با رئیسجمهور روسیه داشت، ناگهان نیروهایش را راه انداخت تا از هزار و ۲۰۰ کیلومتری پایتخت به سمت مسکو حرکت کنند. از آغاز تا وقتی که لوکاشنکوی بلاروسی پا در میانی کند و واگنریها عقبنشینی کنند تنها ۲۴ ساعت طول کشید. ۲۴ ساعتی که چشم همه جهان به سمت مسکو کشیده شده بود. در مورد آنچه که در روسیه گذشته نظریههای گوناگونی مطرح است. برخی آن را سرکشی محدود یک الیگارش خشن میدانند. در مسکو برخی معتقدند که دستهای پشت پرده از سمت غربیها این بازی را رقم زدهاند. اما این فرضیهها تا چه اندازه صحیح بهنظر میرسند؟
مهدی مطهرنیا استاد دانشگاه و کارشناس مسائل بین الملل در مورد اینکه آیا عملیات واگنر در خاک روسیه False Flag (پرچم دروغین) بود یا نه به خبرآنلاین گفت: ماجرای واگنر و پریگوژین تفسیرهای زیادی برساخته است. مفسرین بیش از آنکه به تفسیر این واقعه وابسته باشد، به نوع تمایلات و گرایشهای مفسرین به شخص پوتین وابسته است. یکی از تحلیل ها این است که رهبر واگنر به عنوان الیگارش وابسته به پوتین و مافیای او، بر ضد پدرخوانده طغیان کرده است و این طغیان با توجه به قدرت مافیای روسی و با میانجیگری لوکاشنکو پایان پیدا کرده و پریگوژین توانسته از این حرکت به نفع خود بهره ببرد و مسائل مربوط به دادگاه او و اتهاماتی که به آن مطرح بوده از یک سو و از سوی دیگر نقدهایی که نسبت به سردمداران ارتش روسیه دارد را به هدف برساند. اکنون او با وجود تهدیدهای پوتین از امنیت نسبی بیشتری در مقایسه با قبل مطرح شده. این تحلیل تقریبا متکی بر امر واقع است. پریگوژین تحت تاثیر اتهاماتی قرار داشت که میتوانست او را به دادگاه برساند. از طرف دیگر او منتقد عملکرد فرماندهان ارتش روسیه بود و به این ترتیب او نه تنها ضد پوتین قیام نکرده بود بلکه این را متصور میکرد که فرماندهان ارتش و وزیر دفاع به تعهدات خود نسبت به پوتین عمل نمیکنند.
تحلیل دیگر در مورد ترمیم چهره پوتین است و متوجه آن است که عملکرد و تلاش واگنر به رهبری پریگوژین در مسیر اراده پوتین انجام گرفته است. چرا که تحلیل نخست به هر تقدیر نظم اقتدارگرا و مسلط پوتین را در حوزه امنیت داخلی، به ویژه در چارچوب حفاظت اطلاعات ارتش زیر سوال میبرد و بعد از شکست او در عرصه سیاست خارجی و بحران اوکراین میتواند چهره پوتین را در داخل کشور مخدوش کند. از این رو روسوفیلها و علاقهمندان به پوتین که نمیخواهند جایگاه مخدوش شده پوتین را بپذیرند، تحلیلهایی از این دست را وارد ادبیات رسانهای میکنند. واگنر به هر تقدیر ارتش غیررسمی برون مرزی وابسته به شخص پوتین بود که در برخی از کشورهای افریقایی و بسیاری از نقاط دیگر جهان به دستور پوتین وارد ضد و بندهای خریدو فروش تسلیهات و ترور و جنگ شده است. پریگوژین که سیستم رستورانهای روسیه را در دست داشت و حتی در مراسم رسمی مانند دیدار پوتین با رئیسجمهور فرانسه گارسونی میکرد، در مقابل پدرخوانده اصلی روسیه قیام کرده و در ظرف ۲۴ ساعت مسکو را تهدید میکند.
آنطور که مهدی مطهرنیا کارشناس مسائل بینالملل توضیح میدهد: اگر چه سخنرانی اتشینی از سوی پوتین انجام میگیرد اما در همان سخنرانی هم تلاش برای باز گذاشتن راه در جهت مذاکره و ایجاد اتحاد و دوری از اراده دشمنان در متن او دیده میشود و سپس میبینیم که رئیس جمهور بلاروس به سرعت میتواند با توجه به اعلام موضع پریگوژین که بر ضد پوتین نبود، میانجیگری کرده و بحران را فعلا جمع کند. به نظر میرسد که تحلیل دوم بیشتر گرایش به سفیدنمایی چهره پوتین و جایگاه او در وضعیت فعلی روسیه دارد که بسیار مخدوش شده است.
سوال این است که اگر بپذیریم ماجرای پریگوژین یک ماجرای تنظیم شده از سوی شخص پوتین بوده، اکنون چه دستاوردی برایش داشته؟ آیا او مخالفانش را در ارتش واگنر شناسایی کرده؟ این را در زمانی میشود گفت که ارتش واگنر با دو دستگی عمل کرده باشد. اما این ارتش با اتحاد کامل با همه نیروهایش پشت سر رهبرشان ایستاد. بر اساس این معانی چطور میتوانیم مسائل را بر این مبنا مورد توجه قرار دهیم که خود پوتین دست به چنین کاری زده است. این تحلیل تا حدودی بر روی شنهای روان قرار دارد.
مطهرنیا در ادامه توضیح داد: تحلیل سوم این است که ایالات متحده در پی ایجاد فضایی است که پوتین را از صحنه حذف کند. به نظر میرسد که در وضعیت کنونی روسیه، حذف پوتین به نفع واشنگتن نیست. چرا که یک پوتین تضعیف شده در این کشور بهتر از تغییر و تحول در روسیهای است که در نبود پوتین ممکن است به معضلی منطقهای و بینالمللی تبدیل شود. وارد شدن واگنر بر ضد پوتین و تهدید اشکار مسکو و گرفتن شهرهایی با موقعیت استراتژیک توسط ارتشی کوچک ولی بسیار خشن و بیرحم برای غرب توجیحپذیر نیست. از طرف دیگر حذف پوتین در وضعیت کنونی موجب میشود که او در نزد برخی از افراد در موقعیت کنونی به شکل یک قهرمان چهره در بیاید. از این منظر است که بهنظر میرسد در موقعیت کنونی ایالات متحده در پی حذف پوتین آنهم با این روشها که منجر به برساختن شخصیتی قهرمان در میان طرفداران مسکو میشود دست نزند.
وی در پایان گفت: میتوان این حرکت را در مسیر تضعیف پوتین در اوضاع داخلی بر مبنای سناریویی دانست که من در ساعتهای نخست این بحران آن را سناریوی تحقیرشدگی پوتین نامیدم. دلایلی برای اینکه بگوییم این تحقیرشدگی انجام گرفت و موجبات نفع ایالات متحده امریکا را همراه داشته، وجود دارد. پوتین توسط الیگارش مافیای قدرت خود تهدید شد. نیروی غیررسمی مزدوری که سال ها تحت حمایت پوتین بود، اسلحهاش را سمت مسکو گرفت و در کمتر از ۲۴ ساعت روسیه را با بحران روبهرو کرد و پوتین را مجبور به موضعگیری آتشین اما ضعیف از نظر کاربرد واژگان اقتدارگرایانه بر ضد طغیان گران کرده است. وزیر دفاع و فرماندهان ارتش هم وادار به مذاکره شدند و در نهایت اینکه رئیس جمهور یک کشور ثالث آنهم روسیه سفید عفو پریگوژین را از پوتین میگیرد. در عین همه این مسائل انتقام سخت پوتین فعلا نمیتواند انجام شود و بخش قابل توجهی از مردم از ارتش مزدور پوتین به دلیل مخالفت با او حمایت کردند که نشاندهنده عمق نارضایتی از شخص پوتین است. بعد از افتضاح اوکراین تحقیر پوتین توسط ارتش مزدوری که خود آنها را حمایت کرده، سناریوی تحقیر شدگی پوتین را علنی میکند.
دیدگاه تان را بنویسید