خزان رویای آمریکایی
آمریکا در قبال ایران همیشه بر اساس راهبردهای مشترک دو حزبی حرکت میکند و استراتژی با کشورهایی مانند ایران، با وجود تفاوتهای تاکتیکی در برخی زمینهها ثابت است، اما هر دو حزب آمریکا همواره به دنبال مهار قدرت ایران از طریق «استراتژی مهار» هستند که مولفههای مشخص و ثابتی دارد و شامل یک «جنگ ترکیبی» است. درواقع سالهاست که آمریکا «راهکار مهار» را با استفاده از جنگ رسانهای، عملیات روانی، ترور و به ویژه تحریم و ایجاد اغتشاش در مقابل ایران استفاده کرده است و این موضوع در وقایع پاییز سال گذشته هم به شکل ملموسی دیده شد. در این گزارش به بررسی پلنهای آمریکایی در رابطه با مهار ایران پرداختهایم.
آمریکاییها بعد از رویکار آمدن دولت بایدن به این جمعبندی راهبردی رسیدند که در بسیاری از پروندههای خارجی با شکست روبهرو شدهاند و دلیل آن اقدامات ایران و مدیریت رهبر آن بوده است. این شکستها باعث شده جایگاه بینالمللی آمریکا تحتالشعاع قرار گیرد، لذا ایران باید بهای آن را بپردازد. بنابراین به سمت بازنویسی نسخه فشار حداکثری ترامپ از جنس دموکراتها یعنی جنگ ترکیبی ذیل راهبرد مهار و محدودسازی جمهوری اسلامی حرکت کردند. دولت آمریکا برای این منظور سه گام طراحی کرد؛
گام اول، ایجاد فضای اعتراضی نسبت به فوت خانم امینی، دامنزدن به اعتراضات جماعت ناراضی و تولید فضای احساسی و تردید برای همراهسازی اقشار خاکستری و همسو.
گام دوم، کشاندن فضای اعتراض به اغتشاش با تلاش برای اعتصاب روزانه و اغتشاش شبانه و فعالشدن جریانها و گروههای غیرهمسو.
گام سوم، تبدیل فضای اغتشاش به حرکت مسلحانه با فعالشدن گروهها و تیمهای مسلح در محیط اغتشاشات با تعرض به اماکن و نیروهای نظامی و انتظامی و کشتهسازی.
آغاز تحرکات از اردیبهشت سال بلوا
در اردیبهشت ۱۴۰۱ در نشست هماهنگی سیا با عناصر ضدانقلاب، با اشاره به نارضایتیهای عمومی در کشور به عنوان فرصت مناسبی جهت بهرهبرداری طی ماههای آتی بودند و پیرامون سازماندهی اعتراضات راهکنشهایی مانند تأکید بر لزوم تعیین مسئولان اجرایی و شورای پروژه، تشکیل اتاق جنگ داخلی علیه نظام، ارائه طرحهای تامینی جهت حفاظت از نفرات و لیدرهای میدانی، لزوم ارتباطگیری سلولی با لیدرها جهت افزایش امنیت آنان و راهکارهایی جهت ساخت مواد منفجره، تولید تنفر با خبرسازیهای احساسی، سلب امنیت از مردم و اقشار مذهبی هوادار نظام، یافتن راهحلهایی مثل نقاط کور جهت فرار از دوربینهای شهری مطرح شد.
آرزوی آمریکایی
این در حالی است که ریچارد نفیو (کارشناس وزارت خارجه آمریکا و معمار تحریمها در دولت اوباما) در جلسه کنگره در پاسخ به پرسشی درباره بحث تغییر رژیم در ایران گفته بود: «سیاست تغییر به صورت خبری وجود ندارد تا چه رسد به مرحله اجرایی. چالش اصلی جمهوری اسلامی ایران کارآمدی است، نه مشروعیت. تغییر رژیم آرزویی است که نه آمریکا توانمندی آن را داشته و نه زمینه پیادهسازی آن در ایران به هر شکلی (نظامی-کودتا- انقلاب رنگی) وجود دارد. دموکراتها معتقدند علاوه بر افزایش فشار اقتصادی در کنار آن نقش گروههای داخلی و تقویت و هدایت آنها ذیل توسعه حقوق مدنی و پروژه نفوذ و ارتباطگیری با جامعه نخبگانی و دانشگاهی ضروری است.» در چنین شرایطی آمریکاییها به سمت طراحی و پیادهسازی نقشه دوم خود حرکت کردند. نقشه دوم، مشغولکردن همزمان ایران به طیفی از بحرانهای داخلی، تأمین مالی گروههای خارجی، تحریک اقوام، القای ناکارآمدی نظام، تداوم فشارها و تحریمها، قریبالوقوع نشاندادن حمله نظامی و انزوای گستردهتر سیاسی است. در واقع چارچوب نقشه دوم آنها ساخت یک ایران ضعیف است.
ورود به جنگ اصلی
در مقطع مهر و آبان شروع سال تحصیلی و نزدیکشدن به سالگرد آبان ۹۸ مساله حجاب، آزادی زنان و جوانان به عنوان نقطه هدف فعالسازی بسترها، بازیگران و ابزارهای تولید بیثباتی در داخل کشور موضوعیت یافت تا ضمن تولید پتانسیل اعتراضی، زمینه فشارهای حقوق بشری را فراهم نماید. بنابراین وقوع حادثه فوت خانم مهسا امینی با ویژگیهای دختر جوان کُرد سنی به عنوان یک شتابدهنده به برنامهریزی دشمن عمل کرد. اندیشکدههای وابسته به هیات حاکمه آمریکا با بررسی و آسیبشناسی اعتراضات در ایران بهویژه وقایع آبان ۹۸ فعال شده و به تمرکز بر حوزه زنان و جوانان برای براندازی بلندمدت جمهوری اسلامی توصیه میکردند. به طور مثال در گزارش مؤسسه FDD تأکید میکنند که تظاهرات آینده در ایران احتمالا متضمن خشونت بیشتری اعم از خرابکاری علیه اموال عمومی و... است و احتمالا اعتراضات به صورت انفجاری و با فواصل کوتاهتر بین هر قیام رخ میدهد. سرویسهای جاسوسی در جمعبندی خود در اواخر مرداد ۱۴۰۱ تأکید داشتند که عملیات در خصوص حجاب اجباری، مقدمهای برای براندازی نظام خواهد بود. لذا با تمرکز بر موضوع حجاب اجباری بهویژه در شبکههای اجتماعی موجی از مخالفتها در مورد حجاب را ایجاد کردند. وجود برخی زمینههای اجتماعی- فرهنگی و روانی نیز شرایط را برای تمرکز و نقشآفرینی دشمن مهیا کرده بود. از برخی نارضایتیهای اقتصادی و معیشتی در میان اقشار مردم و تبدیل آن به اغتشاش در جامعه بهویژه به دلیل تداوم مشکلات اقتصادی به استناد نظرسنجیها تا تأثیر مخرب گسترش شبکههای مجازی، استفاده از ماهواره، VODها و بازیهای رایانهای طی دهه گذشته (بهویژه در سالهای کرونا) بر نوجوانان و جوانان (تولید حس اعتراض، هیجان، خشونت و لذتطلبی در این نسل) و شکلدهی سبک زندگی با فاصله از هنجارهای رسمی و ارزشی نظام.
۴ ویژگی جنگ روانی پرفشار
در واقع آنها در حوزه افکار عمومی تلاش کردند با ایجاد جنگ روانی پرفشار و تولید موجها و هشتگها در فضای مجازی حس نفرت، خشم و غم را در جامعه تحریک کنند. بررسیها نشان میدهد برای این منظور روی سه محور تمرکز داشتند:
۱- القای نظام اقتدارگرا و یکدست محدودکننده. مانند: فیلترینگ شبکههای اجتماعی، یکپارچگی قوا، طرح صیانت و نظارت استصوابی.
۲- القای تبعیض و نقض حقوق زنان. مانند: کمپینها و حمله به گشت ارشاد، آزادی یواشکی، ورود زنان به ورزشگاهها، کمپین کشف حجاب برای ۲۱تیر.
۳- القای نظام تهدیدگر جان و نان. مانند: کمپین اعدام نکنید، جلوگیری از واردات واکسن کرونا، کشتهشدن ۱۵۰۰ نفر در آبان۹۸ و مشکلات اقتصادی و معیشتی.
۴- القای فروپاشی نظام جمهوری اسلامی و پایان عمر انقلاب اسلامی: در حوزه نیروهای سیاسی هم تلاش کردند با تمرکز بر تخریب نظام اسلامی و هدفگرفتن جایگاه فصلالخطابی رهبر انقلاب، برجستهسازی سبک زندگی غربی، محدودیتهای اجتماعی مانند حجاب و حقوق زنان و معرفی زنان به عنوان جریان رهاییبخش در جامعه ایران؛ جامعه را به سمت دوقطبیشدن پیش برده و با تغییر اولویتهای مسائل پیش روی دستگاههای تقنینی و اجرایی، مطالبات از نظام را افزایش دهند.
مختصات جنگ هیبریدی واشنگتن علیه تهران
دامن زدن به اعتراض جماعت ناراضی و تولید فضای احساسی
مشغول کردن همزمان ایران به طیفی از بحرانهای داخلی
تلاش برای اعتصاب روزانه و اغتشاش شبانه
القای تبعیض و نقض حقوق زنان
کشاندن فضای اعتراض به اغتشاش
تردید برای همراهسازی اقشار خاکستری و همسو
تبدیل فضای اغتشاش به حرکت مسلحانه
فعال شدن گروهها و تیمهای مسلح در محیط اغتشاش
تأمین مالی گروههای اپوزیسیون خارجی
القای نظام اقتدارگرا
منبع: روزنامه جام جم
دیدگاه تان را بنویسید