مذاکرهکننده ارشد سابق آمریکا: منتقدان بدانند هیچ توافق خوبی با ایران وجود ندارد؛ انتخاب بین بد و بدتر است
آرون دیوید میلر نوشت: «اگر این استراتژی جواب دهد و بخت و اقبال با دولت بایدن یار باشد، ممکن است بتواند پرونده ایران را تا پس انتخابات ریاست جمهوری مدیریت کند. (البته نباید احتمال برخی تحریکات ایران یا اسرائیل در این دوره را دست کم گرفت؛ اقداماتی که ممکن است منجر به به هم خوردن همه محاسبات شود) و بعد از انتخابات نیز ممکن است گزینه های بیشتری درباره نحوه مواجهه با برنامه هسته ای ایران در دسترس باشد.»
آرون دیوید میلر نوشت: «اگر این استراتژی جواب دهد و بخت و اقبال با دولت بایدن یار باشد، ممکن است بتواند پرونده ایران را تا پس انتخابات ریاست جمهوری مدیریت کند. (البته نباید احتمال برخی تحریکات ایران یا اسرائیل در این دوره را دست کم گرفت؛ اقداماتی که ممکن است منجر به به هم خوردن همه محاسبات شود) و بعد از انتخابات نیز ممکن است گزینه های بیشتری درباره نحوه مواجهه با برنامه هسته ای ایران در دسترس باشد.»
در ادامه این مطلب آمده است: واکنش منتقدان قابل پیش بینی بود. تام کاتن، سناتور جمهوری خواه ایالات متحده، این معامله را «باج دادن» و «یک مماشات وسوسه کننده» خواند. سناتور جیم ریش نیز اظهار داشت که این امر «سود بادآورده ای» برای ادامه فعالیت های ایران فراهم می کند.
شاید اینگونه باشد، اما فراموش نکنیم که با این توافق، پنج امریکایی آزاد می شوند که برخی از آنها سال ها زندانی شده اند و جمهوری اسلامی ایران نیز به منابع مالی خود دسترسی مستقیم ندارد بلکه این پول های آزاد شده، تحت نظارت های سفت و سختی صرفا برای خریدهای بشردوستانه به مصرف خواهد رسید. البته از نظر منتقدان این توافق، نمی توان از این واقعیت گذشت که آزاد شدن این پول ها، حتی اگر ایران از آن صرفا برای خرید کالاهای بشردوستانه استفاده کند، سبب می شود تهران لازم نباشد سایر منابع مالی اش را برای خرید این کالاها مصرف کند و بتواند از این پول ها برای اهداف خصمانه خود استفاده کند. اگر اختیار امور با این منتقدین بود، تنها تعامل ایالات متحده با ایران، اعمال فشار بیشتر بود.
علاوه بر این، ممکن است موارد بیشتری وجود داشته باشد که برای منتقدین ناخوشایند است. جدا از بحث آزادی زندانیان، مقامات امریکایی در حال کار کردن بر روی مجموعه ای از تفاهمات غیررسمی و نانوشته با ایران هستند که برای کاهش تنش ها، به ویژه در مورد موضوعاتی مانند غنی سازی اورانیوم طراحی شده و شاید از برخی جهات به یک توافق رسمی تر مانند برجام منتهی شود.
اما نکته اصلی اینجاست: هیچ توافق خوبی با ایران وجود ندارد، بلکه انتخاب بین بد و بدتر است. برای دولت ایالات متحده که گرفتار مجموعه ای از معضلات از جنگ اوکراین و روسیه گرفته تا رقابت با چین است و انتخابات دور دوم ریاست جمهوری را نیز در پیش دارد، تلاش برای جلوگیری از یک بحران جدی بر سر برنامه هسته ای ایران، یک بازی هوشمندانه و مسئولانه است. آخرین چیزی که دولت بایدن به آن نیاز دارد، بحران در خاورمیانه بر سر برنامه هسته ای کنترل نشده ایران است.
در واقع، اگر این استراتژی جواب دهد و بخت و اقبال با دولت بایدن یار باشد، ممکن است بتواند پرونده ایران را تا پس انتخابات ریاست جمهوری مدیریت کند. (البته نباید احتمال برخی تحریکات ایران یا اسرائیل در این دوره را دست کم گرفت؛ اقداماتی که ممکن است منجر به به هم خوردن همه محاسبات شود) و بعد از انتخابات نیز ممکن است گزینه های بیشتری درباره نحوه مواجهه با برنامه هسته ای ایران در دسترس باشد.
هرکسی که شاهد روند پر پیچ و خم مذاکره با ایران بر سر موضوع هسته ای بوده است، می داند که هیچ توافق مطلوب و قطعی با ایران منعقد نمی شود، بلکه فقط توافقات تاکتیکی است. البته باید این را هم در نظر گرفت که محدودیت ها و رفتار واشنگتن، به ویژه تصمیم بی ملاحظه دولت ترامپ در سال ۲۰۱۸ برای خروج از برجام نیز بخش مهمی از مشکلی است که امروز دولت بایدن با آن مواجه است.
اما بیایید با واقعیات روبرو شویم:تهران به دنبال نفوذ عمده در حداقل چهار پایتخت عربی (بیروت-لبنان، دمشق-سوریه، صنعا-یمن، و بغداد-عراق) است و از حملات علیه نیروهای آمریکایی حمایت می کند. علاوه بر این، جمهوری اسلامی اکنون نقش مهمی در حمایت از تجاوز روسیه به اوکراین ایفا می کند.
و در نهایت، موضوع هسته ای وجود دارد. به بیان ساده، امریکا با ایران مشکل راهبردی دارد، اما راه حل راهبردی برای آن ندارد. تلاش های واشنگتن، از برجام گرفته تا آخرین تلاش ها برای کاهش تنش از طریق مجموعه ای از تفاهمات، همگی توافقاتی غیر تحول آفرین، موقت و جزئی هستند. سیاست های داخلی ایران و امریکا، همه تلاش های دیپلماتیک را محدود می کند و این محدودیت ها هستند که مشخص می کنند در نهایت چه چیزهایی می تواند مورد توافق قرار گیرد.
ایران اکنون یک کشور در آستانه دستیابی به تسلیحات هستهای است، یعنی ظرفیت توسعه همه عناصر مورد نیاز برای ساخت بمب، از جمله توانایی تولید مواد شکافتپذیر کافی در سطح درجه تسلیحاتی برای حداقل دو بمب هسته ای را دارد. این بدان معنا نیست که ایران در مسیر تولید بمب اتمی است یا حتی تصمیم به انجام این کار گرفته است. اما ایران دانش، فناوری و منابع لازم را دارد که به گفته برخی، ظرف دو سال میتواند به تسلیحات دست یابد.
تنها راه تضمین این که ایران هرگز به سلاح هسته ای دست پیدا نکند، تغییر حکومت است که نیاز یا تمایلی به دستیابی به این تسلیحات نداشته باشد، دشمنی بسیار کمتری با غرب داشته باشد، و به جای تمرکز بر گسترش ایدئولوژی انقلابی خود در منطقه، بیشتر به دنبال تعامل با کشورهای منطقه باشد. صادقانه بگویم، تصور آن به این زودی ها سخت است و شاید هم هرگز چنین چیزی محقق نشود.
به جز تغییر حکومت، همه گزینه های موجود از جمله دیپلماسی و فشار اقتصادی و سیاسی، تنها راه حل های موقتی را در اختیار می گذارند. حتی استفاده از نیروی نظامی در بهترین حالت ممکن است برنامه ایران را به تأخیر بیندازد و به گفته تامیر هیمن، رئیس سابق سازمان ضداطلاعات ارتش اسرائیل، استفاده از زور حتی می تواند تمایل ایران به دستیابی به بمب را شتاب بخشد.
می توان یک راهبرد قوی برای پیگیری رویکردی مبتنی بر بازدارندگی ایجاد کرد: تحریم های اقتصادی پایدار و فشار سیاسی و همچنین آماده سازی یک گزینه نظامی معتبر، همراه با هشدارهای خصوصی و علنی مبنی بر آمادگی ایالات متحده برای حمله در صورت اقدام به غنی سازی سطح بالا یا رد کردن خطوط قرمز تسلیحاتی. اما با این حال، ایران همچنان یک کشور در آستانه دستیابی به سلاح هسته ای باقی خواهد ماند.
بدون برخی مسیرهای دیپلماتیک برای تعیین اینکه آیا برنامه هسته ای ایران ممکن است توسط یک توافق رسمی محدود شود یا خیر، تنش های منطقه ای دیر یا زود به یک درگیری منتهی خواهد شد. در واقع، اسرائیل و ایران سال هاست که درگیر یک بازی خطرناک حمله و ضدحمله در جبهه های هوایی، زمینی، دریایی و سایبری در سوریه، لبنان، عراق و خلیج فارس بوده اند. علاوه بر این آستانه تحمل اسرائیل برای اقدام نظامی، به ویژه در مورد برنامه هسته ای ایران، بسیار کمتر از ایالات متحده است.
رویکرد دولت بایدن باید در چارچوب انتخاب بین گزینه های بد، درک شود. با توجه به اینکه دیگر تقریبا هیچ شانسی برای احیای برجام 100 صفحه ای وجود ندارد و با در نظر گرفتن اینکه امریکا هیچ تمایلی به این ندارد که برنامه افسارگسیخته هسته ای ایران منجر به حمله اسرائیل شود و پای واشنگتن هم به ماجرا باز شود، دولت بایدن به طور غیرمستقیم با ایران بر سر یک سری تفاهمات برای کاهش تنش ها مذاکره کرده است.
بر اساس گزارش های مطبوعاتی منتشر شده درباره تفاهمات غیرمکتوب ایران و امریکا، تعهدات تهران شامل محدود کردن غنی سازی به 60 درصد، پایان دادن به حملات نیابتی به نیروهای امریکایی در سوریه و عدم فروش موشک های بالستیک به روسیه است. در مقابل، ایالات متحده (احتمالا به همراه اروپایی ها) متعهد می شود تحریم ها را تشدید نکند، اقدام به توقیف نفتکش های حامل نفت ایران نکند و به دنبال تصویب قطعنامه های تنبیهی علیه تهران در سازمان ملل یا آژانس بین المللی انرژی اتمی نباشد.
من نزدیک به 20 سال است که در مذاکرات مختلف در خاورمیانه حضور داشته ام و آنها را از نزدیک دنبال کرده ام. با توجه به این تجارب، معتقدم در نظر گرفتن دو نکته ضروری است: اولا، هر آنچه که مطبوعات گزارش می کنند لزوما کل داستان آن چیزی نیست که توافق شده یا خواهد شد. ثانیا، مسئله این است که چه چیزی نوشته شده و چه چیزی نامکتوب است. «قانون بازنگری توافق هسته ای ایران در سال 2015»(INARA) ، دولت را موظف میکند تا هر توافق هسته ای را که با ایران حاصل شده است و همچنین گزارش ارزیابی دقیق راستیآزمایی و تأییدیه برای یک دوره بازبینی مشخص را ظرف پنج روز به کنگره ارائه کند. دولت بایدن برای جلوگیری از اجرای این قانون، به دنبال توافقنامه مکتوب رسمی با ایران نیست، بلکه در پی دستیابی به مجموعه ای از تفاهمات متقابل نانوشته است که به صورت یک جانبه و شاید با درجاتی از هماهنگی اجرا شود. برخی از این موارد ظاهرا هم اکنون در حال اجرا هستند. وال استریت ژورنال هفته گذشته گزارش داد که ایران «تولید اورانیوم غنی شده در سطح نزدیک به استفاده برای مقاصد نظامی را به شکل قابل توجهی کاهش داده و مقداری از ذخایر خود را نیز رقیق کرده است».
این فرآیند حتی از این هم مبهم تر میشود، زیرا بسیاری از آنچه به عنوان مفاد تفاهمات گزارش شده، نیازی به «اجرا» توسط هیچ یک از طرفین ندارد، بلکه صرفا شامل خویشتنداری و عدم انجام اقدامات مشخصی است. البته این ترتیبات باید رسمی و به دقت نظارت شوند. بدترین گزینه برای دولت بایدن این است که پس از توافق بحث برانگیزش برای آزادی شهروندان ایرانی-امریکایی در ازای آزادسازی 6 میلیارد دلار از درآمدهای نفتی بلوکه شده ایران، تهران دست به اقدامات تحریک آمیزی مانند غنی سازی 90 درصدی بزند.
با این حال، همانطور که ساموئل گلدوین، غول بزرگ هالیوود گفته است، «یک قرارداد شفاهی، ارزش کاغذی که روی آن نوشته شده را نیز ندارد». باید امیدوار باشیم که گلدوین اشتباه کرده باشد.
«قانون بازنگری توافق هسته ای ایران» (اینارا)، به طور هدفمند تعریف گسترده ای از «توافق با ایران» دارد. اما حتی اگر دولت بایدن بتواند از اینارا طفره رود، باید در جلسه علنی یا غیرعلنی، به کنگره توضیح دهد که چه تفاهماتی به دست آمده است.
آنتونی بلینکن، وزیر خارجه ایالات متحده، تمام تلاش خود را کرده است تا ادعا کند که دولت به دنبال توافق هسته ای با ایران نیست، و همین هفته گذشته نیز اظهار داشت که تلاش های اخیر برای آزادی شهروندان امریکایی موجب کاهش تحریم های ایران نخواهد شد.
اما در هر صورت، حتی تفاهمات غیررسمی نیز در کنگره امریکا و در اسرائیل با طیفی از واکنش ها از شک و تردید گرفته تا خصومت آشکار، مواجه خواهد شد. بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، پیشتر این توافق را کمک مالی به گروه های تروریستی تحت حمایت ایران دانسته و آن را مورد انتقاد قرار داده است.
مایکل مککال، رئیس کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان امریکا در 15 ژوئن نامه ای به جو بایدن ارسال کرد و از دولت خواست به خاطر داشته باشد که قرائت او از قوانین ایالات متحده این است که هرگونه توافق، تفاهم یا ترتیبات «حتی غیررسمی» با ایران باید به کنگره ارائه شود.
همه دموکرات ها نیز مشتاقانه از مذاکره با ایران حمایت نمی کنند. لیندزی گراهام به همراه سناتورهای دموکرات، رابرت منندز و ریچارد بلومنتال، طرحی دو حزبی را ارائه کردند که بر اساس آن، مدیر اطلاعات ملی موظف است ظرف 48 ساعت پس از تولید یا در اختیار داشتن اورانیوم با خلوص بیشتر از 60 درصد از سوی ایران، کنگره را از این موضوع مطلع سازد.
هیچ توافق مکتوب یا غیر مکتوب خوبی با ایران وجود ندارد و این مورد نیز از این قاعده مستثنی نیست. بر اساس آنچه در گزارش های مطبوعاتی منتشر شده، این تفاهمات نه ذخایر اورانیوم ایران را کاهش می دهد و نه کار این کشور بر روی سانتریفیوژهای پیشرفته را متوقف می کند. ایران زمان بیشتری را برای تقویت سایت های هسته ای خود خریداری خواهد کرد. حرکت از غنی سازی 60 درصدی به 90 درصد چندان دشوار نیست و ایران در حال حاضر اورانیوم غنی شده تا 60 درصد برای تولید چندین سلاح هسته ای را در اختیار دارد. از نظر برخی منتقدین، این تفاهمات ایران و امریکا، آن هم بعد از توافق عادی سازی روابط ایران عربستان که با میانجیگری چین به دست آمد، تنها سرعت خروج تهران از انزوای منطقه ای و جهانی را بیشتر می کند.
پس فایده این تفاهمات چیست؟ مزیت آن تقریبا منحصرا در ارزیابی و محاسبه ریسک نهفته است. از زمان خروج دونالد ترامپ، رئیس جمهور وقت امریکا از برجام در سال 2018، ما در محیطی زندگی می کنیم که علی واعظ، مدیر پروژه ایران در گروه بین المللی بحران، آن را محیط «بدون توافق، بدون بحران» می نامد. در این دوره تنش های زیادی وجود داشته است، از ترور [سردار] قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران از سوی امریکا و حملات شبه نظامیان طرفدار ایران علیه نیروها و پیمانکاران امریکایی در عراق و سوریه، تا درگیری های دریایی در خلیج فارس و حملات متعدد اسرائیل به پایگاه های ایران در سوریه؛ اما هیچ درگیری عمده ای بر سر برنامه هسته ای ایران وجود نداشته است.
اگر بر این باورید که ایران و اسرائیل برای اجتناب از تشدید تنش ها که ممکن است منجر به یک رویارویی جدی شود، تلاش زیادی می کنند، ممکن است به این نتیجه برسید که هیچ تفاهمی، اعم از مکتوب یا غیر مکتوب، ضروری نیست و هیچ مزیتی برای انجام هرگونه معامله با ایران وجود ندارد.
در عوض، اگر در واشنگتن با یک برنامه کامل سیاست خارجی نشسته باشید و سعی کنید از در هم تنیدگی ها و حواس پرتی های احتمالی ناشی از چالش هایی که در حال حاضر برای مدیریت آن تلاش می کنید اجتناب کنید، احتمالا امور را متفاوت می بینید. شما می خواهید فعالانه کار کنید تا آنجا که ممکن است از وقوع بسیاری از مسائل جلوگیری کنید، به ویژه مواردی که می توانند به راحتی منجر به درگیری در خاورمیانه و اقدام نظامی ایالات متحده شوند.
رویکرد بایدن نسبت به ایران جسورانه یا زیبا نیست. این رویکرد نمی تواند به طور استراتژیک به مشکل ایران ایالات متحده بپردازد و جنبه های منفی دارد، اما در مواجهه با ایران و در شرایطی که گزینه ها از بد به سوی بدتر می روند، تصور جایگزینی بهتر، دشوار است.
دیدگاه تان را بنویسید