فارن پالیسی: تغییر بزرگ در ایران؛ «هویج» ابزار سیاست خارجی تهران میشود؟
تحلیلگر ارشد اندیشکده امریکن انترپرایز در فارن پالیسی نوشت: از زمان انقلاب 1357، ایران به صورت یکپارچه تلاش کرده است تا بر خاورمیانه تسلط یابد و ایالات متحده و اسرائیل را بیرون براند. تهران در تمام این مدت تلاش کرده دولت های عربی منطقه را با شورش درگیر براندازی کند و همزمان یک کارزار مسلحانه بی امان علیه ایالات متحده و اسرائیل به راه انداخته است.
تحلیلگر ارشد اندیشکده امریکن انترپرایز در فارن پالیسی نوشت: از زمان انقلاب 1357، ایران به صورت یکپارچه تلاش کرده است تا بر خاورمیانه تسلط یابد و ایالات متحده و اسرائیل را بیرون براند. تهران در تمام این مدت تلاش کرده دولت های عربی منطقه را با شورش درگیر براندازی کند و همزمان یک کارزار مسلحانه بی امان علیه ایالات متحده و اسرائیل به راه انداخته است.
در ادامه این مطلب آمده است: این اهداف اکنون تغییر نکرده اند، اما به نظر می رسد ایرانی ها استراتژی کلان خود را به شکلی اساسی تغییر داده اند. ما هرگز درباره این موضوع نمی توانیم مطمئن باشیم، زیرا تصمیم گیری در این کشور همیشه مبهم است، اما به نظر میرسد ایران ناگهان متوجه شده است که «هویج» (هویج و چماق یا Carrot and stick اشاره دارد به سیاست ارائه تشویق و تنبیه برای گرفتن رفتار مطلوب از طرف مقابل. یا به عبارتی به معنی سیاست تهدید و تحبیب به کار میرود) می تواند ابزار مفیدی برای سیاست خارجی باشد. تقریباً به هر کجا که نگاه کنید، می توانید ببینید که تهران اکنون انگیزه های مثبتی برای همکاری ارائه می دهد و عمدتاً تاکتیک های مبتنی بر اعمال زور را به تعویق می اندازد. سوالی که اکنون ایالات متحده با آن مواجه است این است که چگونه سیاست خود را در قبال آن تنظیم کند.
نمونه های زیادی از این تغییر تاکتیک ایران وجود دارد. ایران با میانجیگری چین، به توافقی با عربستان سعودی دست یافت که در ظاهر، رباض در آن امتیازات به مراتب بیشتری از تهران می گیرد. در نتیجه، دو کشور پس از یک دهه وقفه، روابط دیپلماتیک خود را از سر گرفتند. آنها حتی در مورد همکاری برای جلوگیری از فرورفتن سودان به باتلاق جنگ داخلی گفت و گو می کنند.
ایرانی ها همچنین روابط دیپلماتیک خود را با امارات متحده عربی از سر گرفته اند و تهران به دنبال همکاری با ابوظبی در زمینه حمل و نقل هوایی و زیرساخت هاست. امارات تا آنجا پیش رفته که از ائتلاف دریایی به رهبری ایالات متحده در خلیج فارس خارج شده و با پیوستن به ائتلاف رقیب آن به همراه ایران، موافقت کرده است.
تهران حتی گفتگوهای آرامی را با بحرین آغاز کرده است. دولت بحرین هنوز به خاطر تلاش های مختلف ایران برای برافروختن انقلاب توسط اکثریت شیعه بحرینی، دل چرکین است. ایران همچنین قرارداد توسعه جدیدی با عمان دارد و در حال عادی سازی روابط با مصر است.
ایرانی ها همچنین مذاکرات خود را با ترکیه (و روسیه و دولت اسد در سوریه) درباره یافتن راه حلی برای مشکلات دوجانبه خود در عراق و سوریه از سر گرفته اند. آنها یک توافق جدید مبادله نفت در برابر گاز با عراق دارند و متحدانشان حتی بیش از گذشته بر دولت بغداد تسلط دارند.
جالب تر از همه، ایران پیشنهاد تشکیل یک مجمع منطقه ای بدون ایالات متحده یا اسرائیل را داده است و واکنش های مثبتی که دریافت کرده، یک دهه پیش غیرقابل تصور بود. وزیر خارجه ایران به تازگی به چهار کشور عربی سفر کرده است.
البته همه روابط ایران و اعراب پر از شهد و شراب نیست. تهران نمی تواند به طور کامل از جدال با کویت بر سر یک میدان گازی مشترک، با امارات بر سر جزایر سه گانه و با سعودی ها بر سر حمایت تسلیحاتی از حوثی ها در یمن، جلوگیری کند. اما در مجموع، طبق استانداردهای ایران، تغییر تاکتیک های تهران، یک کارزار افسونگرانه جذاب بوده است.
با این حال، این همه صلح، عشق و دوستی ایران با همسایگانش، به ایالات متحده و اسرائیل تعمیم داده نشده است. در این مورد، ایرانی ها همچنان همان مسیر سابق خود را ادامه می دهند. نیروی دریایی ایران همچنان به آزار و اذیت کشتی های امریکایی در خلیج فارس ادامه می دهد. ایران در شش ماه گذشته حداقل پنج بار به نفتکش های مرتبط با ایالات متحده یا اسرائیل حمله کرده یا آنها را توقیف کرده است. ایرانی ها حمایت خود را از گروههای نظامی مختلف فلسطینی افزایش داده اند، و متحدان و نیروهای نیابتی آنها از جمله شبهنظامیان شیعه عراق نیز به همین ترتیب بر آزار و اذیت نیروهای امریکایی در آنجا افزوده اند. ایرانی ها در کنار متحدان سوری و روسی خود، همین کار را در سوریه نیز انجام می دهند. به نظر میرسد حتی توافق اخیر تهران و واشنگتن برای آزادی زندانیان، بیشتر به دلیل نیاز شدید ایران به پول بود تا هرگونه علاقه به تنش زدایی واقعی.
به قول آهنگ قدیمی گروه فولک راک «بوفالو اسپرینگفیلد»، اینجا دارد چیزی اتفاق می افتد، اما معلوم نیست که دقیقا چیست.
آنچه محتمل تر به نظر می رسد این است که ادامه عدم مشارکت ایالات متحده در امور خاورمیانه (در دوران ریاستجمهوری باراک اوباما، دونالد ترامپ، و اکنون جو بایدن)، فرصتی برای تهران به وجود آوده است.
همه متحدان منطقه ای ایالات متحده از این وحشت دارند که واشنگتن دیگر از آنها در برابر خرابکاری یا حتی تهاجم مستقیم ایران محافظت نکند. بایدن در این زمینه بهتر عمل کرده است، اما هیچ یک از آنها فراموش نکرده اند که چگونه ترامپ ایده دفاع از عربستان سعودی و امارات در برابر حمله مستقیم ایران در سال 2019 را به سخره گرفت و احتمالا بدون اینکه بفهمد 40 (یا 75) سال سیاست ایالات متحده درباره منطقه را زیر و رو کرد.
در نتیجه، طی چندین سال گذشته، متحدان خاورمیانه ای ایالات متحده نیاز به کاهش وابستگی خود به ایالات متحده و یافتن دوستان جدید و حامیان بالقوه را احساس کرده اند. این موضوع، منشأ موجی از معاشقه های خاورمیانه ای اخیر با چین، روسیه، هند و برخی از کشورهای اروپایی بوده است.
سیاست خارجی جدید ایران ممکن است در جهت استفاده از این موقعیت باشد. پس از 40 سال تلاش برای براندازی و تهاجم، کشورهای عربی به خوبی می دانند که ایران چه توانایی هایی دارد؛ بهویژه اگر ایالات متحده برای جلوگیری از آن حاضر به انجام کاری نباشد.
از آنجایی که به نظر می رسد امریکایی ها کمتر به خاورمیانه علاقه مند هستند، روسیه نیز در اوکراین گرفتار شده است و چین همچنان فاقد قدرت نظامی برای تصاحب قدرت منطقه ای است، اکنون ایران مهربان تر و ملایم تر از گذشته، کشورهای عربیِ هراسان را به سوی خود می خواند. به همین دلیل است این تغییر تاکتیک ایران، حداقل تا حدی موثر واقع شده است.
در همین حال، به نظر می رسد تداوم حمله تهران به ایالات متحده و اسرائیل، مکمل استراتژی عربی آن است. ایران احتمالاً معتقد است که ادامه حملات به نیروها و منافع واشنگتن در منطقه باعث می شود امریکا سریع تر از آنجا خارج شود.
افزایش درگیری ها با اسرائیل، به ایران کمک می کند تا کشورهای عربی را با دوراهی شدیدتری مواجه کند: شما یا می توانید به ما بپیوندید و صلح و تجارت داشته باشید، یا به اسرائیل بپیوندید و جنگ داشته باشید. به خصوص با وجود یک دولت راست افراطی در اسرائیل که مصمم است علیه فلسطینی ها به شیوه ای نفرت انگیز عمل کند، فاصله گرفتن از اسرائیل برای بسیاری از رژیم های عربی مزایای خود را دارد. بنابراین، رویکرد دوگانه مسامحه با کشورهای عربی و در عین حال تشدید حملات به ایالات متحده و اسرائیل، احتمالاً با هدف ایجاد شکاف بین کشورهای عربی و دشمنان اصلی ایران است.
آنچه ایران بیش از همه از آن می ترسد آشتی بین ایالات متحده و متحدان عربش و نزدیک شدن بیشتر آنها و اسرائیل به یکدیگر است. در واقع، این رویکردِ راهبردی جدید، نشان می دهد ایران سرانجام دریافته است که قلدری هایش دشمنانش را با هم متحد می کند. تا به امروز، انگیزه اصلی توافق ابراهیم و روابط نزدیک بین کشورهای عربی و اسرائیل، تمایل آنها به متحد شدن با هم به دلیل ترس مشترکشان از ایران و متحدانش بوده است.
در اینجا نیز حق با دولت بایدن است که فکر می کند آشتی عربستان و اسرائیل و یک اتحاد نهایی، چه رسمی باشد و چه غیررسمی، برای ایران خطرناک است و به طور بالقوه برای ایالات متحده کاملاً مفید خواهد بود. گرد هم آوردن قدرتمندترین ارتش منطقه ای و قدرتمندترین اقتصادهای عربی، مانعی دلهره آور برای تجاوز بیشتر ایران خواهد بود. به همین دلیل است که ایرانی ها سخت تلاش می کنند تا با سعودی ها و دیگر کشورهای عربی همراهی کنند و آنها را از اسرائیل و ایالات متحده دور نگه دارند.
دولت بایدن به خاطر درک هر دو جنبه چنین پیشرفت سعودی-اسرائیلی و تلاش سخت برای تحقق آن، شایسته تقدیر است. اما خطری در کمین نیز وجود دارد. اتحاد اسرائیل و عربستان همواره تهدیدی برای ایران خواهد بود، اما این که آیا این اتحاد برای ایالات متحده یک موهبت خواهد بود یا خیر، تا حد زیادی به میزان مشارکت ایالات متحده در آن ائتلاف بستگی دارد. ایرانی ها برای توانمندی های نظامی عربستان (یا حتی اسرائیل) به اندازه قدرت نظامی ایالات متحده احترام قائل نیستند و به همین دلیل هرگز این نیروها به اندازه قدرت نظامی امریکا دربرابر ایران بازدارنده نبوده اند.
هم اسرائیلی ها و هم کشورهای عربی به این دلیل که خودشان نیز این را می دانند و هم چنین به این دلیل که به اندازه امریکا توانایی جمع اوری اطلاعات ندارند، اغلب نسبت به رفتارهای مشکوک ایران واکنش های افراطی نشان داده اند؛ به گونه ای که اگر واشنگتن وارد عمل نمی شد تا ترس آنها را کاهش دهد و در مقابل ایران بازدارندگی ایجاد کند، کنش های ایران و واکنش های اعراب و اسرائیل ممکن بود به مرحله انفجار برسد.
معنی همه اینها این است که در غیاب نقش فعال ایالات متحده در منطقه و در چنین اتحادی، یک ائتلاف جدید اسرائیلی-سعودی میتواند ایران را برای تجاوزات بیشتر تحریک کند و منجر به درگیری گسترده تری شود که برای منطقه فاجعه بار خواهد بود. اگر این درگیری ها، جریان انرژی خاورمیانه را تحت تأثیر قرار دهد، به طور بالقوه برای ایالات متحده و جهان خواهد نیز فاجعه به بار می آورد.
به همین دلیل است که اتحاد اسرائیل و عربستان باید به عنوان بخشی از تعهد ایالات متحده به خاورمیانه تلقی شود، نه جایگزینی برای آن. به نظر می رسد ایران ترفند جدیدی یاد گرفته است. باید دید آیا ایالات متحده نیز می تواند یا نه.
دیدگاه تان را بنویسید