سرنوشتی هولناک در انتظار تلاویو
یک تحلیلگر آمریکایی میگوید که برخی از سیاستمداران و کارشناسان آمریکایی و اسرائیلی از گسترش جنگ استقبال میکنند.
به گزارش مثلثآنلاین، مارک لینچ، استاد علوم سیاسی و امور بین الملل در دانشگاه جرج تاون مینویسد: از لحظه ای که حماس حصارهای امنیتی اطراف غزه را شکست، کارزار زمینی اسرائیل علیه غزه، غیرقابل اجتناب به نظر می رسید. واشنگتن هم از طرح های اسرائیل بطور کامل حمایت کرده و جالب است که از تشویق به خویشتنداری هم پرهیز دارد. در یک محیط سیاسی بسیار داغ، بلندترین صداها در ایالات متحده آمریکا، خواهان اتخاذ تدابیری شدید علیه حماس هستند. در مواردی هم مفسران، حتی خواهان اقدام نظامی علیه ایران به خاطر مسوولیت ادعایی در عملیات حماس شده اند.
اما اکنون دقیقا همان زمانی است که واشنگتن باید "آرام ترین و خنک ترین ذهن" باشد و اسرائیل را از شر خودش حفظ کند. حمله در آستانه ی انجام به غزه، یک فاجعه انسانی، اخلاقی و راهبردی خواهد بود و نه تنها به امنیت درازمدت اسرائیل آسیب می زند و هزینه های انسانی غیرقابل تصوری برای فلسطینیان دارد، بلکه همچنین منافع محوری ایالات متحده را در خاورمیانه، در اوکراین و در رقابت واشنگتن با چین بر سر نظم ایندوپاسیفیک تهدید می کند.
تنها دولت بایدن است که – از کانال اهرم منحصر به فردش و با تکیه بر حمایت ثابت شده ی نزدیک از اسرائیل – می تواند اسرائیل را از دست زدن به اشتباهی فاجعه بار، باز بدارد. واشنگتن، اکنون که همدلی اش را با اسرائیل نشان داده است، باید به سمت درخواست از متحدش برای پایبندی کامل به قوانین جنگی چرخش کند. باید پافشاری کند که اسرائیل راه هایی را برای جنگ با حماس پیدا کند که شامل کشتار انبوه و بیجاشدگی گسترده مردمان بیگناه فلسطینی نباشد.
هرچند اسرائیل در سال 2005 از غزه عقب کشید اما اشغال عملی این منطقه را پایان نداد. کنترل کاملا غزه و فضای آن را در اختیار داشت و (در همکاری نزدیک با مصر) به اعمال کنترل شدید از خارج محدوده امنیتی بر تحرکات مردم غزه و دریافت کالاها، برق و پول ادامه داد. حماس در سال 2006 و در پی پیروزی اش در انتخابات قانونگذاری فلسطینی قدرت در غزه را به دست گرفت و در سال 2007 در پی یک تلاش ناکام به پشتیبانی آمریکا برای جایگزین کردن این گروه با حکومت خودگردان فلسطینی، سلطه خود بر غزه را مستحکم کرد. از همان سال، اسرائیل یک محاصره سخت را بر غزه تحمیل کرده که اقتصاد این منطقه را به شدت زیر فشار گذاشته و هزینه های انسانی گرانی را بر آن تحمیل می کند ضمن آن که همچنین با کانالیزه کردن همه فعالیت های اقتصادی به تونل ها و بازار سیاهی که تحت کنترل حماس است، جایگاه این گروه را تقویت کرده است.
مقام های اسرائیلی این گمان را داشتند که چنین شرایطی همیشه پایدار می ماند. اما حماس هم، گمان های دیگری داشت. در حالی که تحلیلگران بسیاری چرخش راهبردی حماس را به نفوذ ایران مربوط می دانند اما حماس برای تغییر رفتار خود و حمله به اسرائیل، دلایل خاص خودش را داشت. قمار سال 2018 این گروه برای به چالش کشیدن محاصره غزه از گذر بسیج توده ای غیرخشونت آمیز یا همان "راهپیمایی بزرگ بازگشت"، به خونریزی گسترده توسط سربازان اسرائیلی انجامید که روی معترضان آتش می گشودند. در سال 2021، در نقطه مقابل، رهبران حماس به این باور رسیدند که با شلیک موشک هایی به اسرائیل در طول درگیری های شدید بیت المقدس – که به دلیل مصادره خانه های فلسطینیان و تحریکات رهبران اسرائیلی در مسجدالاقصی سر گرفت – نزد افکار عمومی گسترده تر فلسطینی دستاوردهای سیاسی چشمگیری کسب کرده اند. مسجدالاقصی یکی از مقدس ترین اماکن اسلامی است که تندروهای اسرائیلی می خواستند آن را ویران کنند و یک معبد یهودی به جایش بسازند.
هنوز روشن نیست که ایران تا چه اندازه در زمانبندی یا سرشت این حمله ناگهانی نقش داشته است. اما اشتباه بزرگی است که زمینه و بافت سیاسی محلی ای را نادیده بگیریم که حماس در بستر آن اقدام کرد.
مردمان غزه از واقعیت ها آگاهند. آنها درخواست تخلیه را یک ژست بشردوستانه نمی دانند. آنها باور دارند که قصد اسرائیل، تحقق یک نکبت یا "فاجعه" دیگر است: بیجاکردن اجباری فلسطینی ها از اسرائیل در طول جنگ 1948. آنها باور ندارند – و نباید هم باور کنند – که پس از جنگ، به آنها اجازه بازگشت به غزه داده خواهد شد. به همین دلیل است که تقلای دولت بایدن برای ایجاد یک کریدور بشردوستانه برای امکان فرار اهالی غزه، تا به این حد یک ایده شاذّ و نادرست است. هدف نهایی تندروهای راستگرای دولت نتانیاهو این است که با خالی کردن غزه از جمعیتش، نهایتا همان کاری را که با بیت المقدس و کرانه غربی کردند، با غزه هم انجام دهند.
اما بعید است که هیچ یک از این سیاستمداران، به پیامدهای محتمل جنگ در غزه، در کرانه باختری و در منطقه مرزی، به طور جدی اندیشیده باشند. همچنین هیچ نشانه ای از درک جدی آنها درباره آخر بازی در غزه، به محض شروع جنگ، نیست. کمتر از همه اینها هم، وجود نشانه ای از توجه به پیامدهای اخلاقی و حقوقیِ مجازات دسته جمعی مردمان غزه و انهدام ناگزیر انسانی آن است.
البته تهاجم به غزه، با بلاتکلیفی های فراوانی روبه روست. تقریبا تردیدی نیست که حماس چنین واکنشی را از طرف اسرائیل پیش بینی کرده و به خوبی برای یک جنگ شهری درازمدت علیه نیروهای در حال پیشروی اسرائیل آماده است. حماس احتمالا امیدوار است که تلفاتی چشمگیر به ارتشی وارد کند که سال هاست در چنین نبردی درگیر نبوده است.
در بدترین سناریو، جنگ به غزه محدود نخواهد ماند و متاسفانه امکان چنین گسترشی وجود دارد. یک هجوم ادامه دار به غزه، فشار سنگینی را بر کرانه باختری وارد می کند، جایی که حکومت خودگردان محمود عباس، توان یا احتمالا اراده چندانی برای محدود کردن آن ندارد.
از زمان یورش آمریکا به عراق، چنین وضوحی درباره چشم انداز یک ناکامی شوم وجود نداشته است. اگر آمریکا به راهی که در پیش گرفته، ادامه دهد، فاصله گرفتن اعراب، تنها چرخشی نخواهد بود که واشنگتن با ریسک آن روبه رو خواهد شد و البته هراسناکترین آنها هم نخواهد بود: حزب الله می تواند به آسانی به جنگ کشیده شود. این سازمان تاکنون، واکنش هایی بسیار سنجیده داشته است تا از تحریک پرهیز شود. اما یورش به غزه شاید همان خط قرمزی باشد که حزب الله را مجبور به واکنش می کند. تشدید در کرانه غربی و بیت المقدس هم بی گمان رخ خواهد داد. با ورود حزب الله، اسرائیل با نخستین جنگش در دو جبهه در نیم قرن گذشته روبه رو خواهد شد.
البته برخی از سیاستمداران و کارشناسان آمریکایی و اسرائیلی از گسترش جنگ استقبال می کنند. آنها، به ویژه، طرفدار انجام یک حمله به ایران هستند. اما گسترش جنگ به ایران، ریسک های بی شماری را با خود می آورد نه تنها به شکل تلافی ایران علیه اسرائیل بلکه همچنین حملاتی به جریان انتقال نفت از خلیج فارس و تشدید تنش در عراق، یمن و دیگر جبهه هایی که متحدان ایران، جای پا دارند. آگاهی به چنین خطراتی است که تا به اینجا، حتی مشتاق ترین شاهین های ضدایران را از چنین حمله ای باز داشته است، همان طور که دونالد ترامپ، رئیس جمهوری پیشین ایالات متحده از تلافی حمله به پالایشگاه های سعودی در سال 2019 منصرف شد. حتی امروز هم یک جریان مداوم خبری به نقل از مقام های آمریکایی و اسرائیلی که نقش ایران را کمرنگ جلوه می دهند، نشان از علاقه آنها به پرهیز از تشدید دارد. با این همه، پویش یک جنگ ادامه دار در غزه، عمیقا غیرقابل پیش بینی است. کمتر شده که جهان تا این حد به فاجعه نزدیک باشد.
هر چند (پیامدهای نقض قواعد حقوقی و اخلاقی جنگ) ممکن است برای رهبران اسرائیل اهمیتی نداشته باشد اما چالش راهبردی چشمگیری را متوجه بالاترین اولویت های آمریکا خواهد کرد. دشوار بتوان میان ترغیب به نورم های بین المللی و قواعد جنگ در دفاع از اوکراین با بی توجهی عریان به همان نورم ها در غزه، سازشی برقرار کرد. بسیار فراتر از خاورمیانه، دولت ها و مردمان جهان جنوبی هم به این واقعیت ها توجه دارند.
دیدگاه تان را بنویسید