درس های جنگ غزه برای آمریکا
هرچه ایالات متحده آمریکا بیشتر در امور خاورمیانه دخالت کند، کمتر می تواند گَندهایی را مدیریت کند که خودش در ایجاد آنها نقش داشته است.
آناتول لیوِن ANATOL LIEVEN، مدیر برنامه یورواشیا در "موسسه کوئینسی برای دولتمداری پاسخگو" است. وی پیش از این استاد دانشگاه جرج تاون در قطر و بخش مطالعات جنگ در کینگ کالج لندن بود.
دیپلماسی ایرانی: فاجعه جاری در اسرائیل و غزه دوباره حقیقتی را نشان داد که در سخنی از هارولد مک میلیان Harold Macmillan، نخست وزیر گذشته بریتانیا آمد، هنگامی که از او درباره بزرگترین چالش یک دولتمرد پرسیده شد: "رخدادها فرزندم، رخدادها."
دولت ها، طرح های دقیقی را برای اداره امور خارجی و امنیتی خود می چینند و ناگاه درمی یابند که برای واکنش به رخدادهای پیش بینی نشده به چالش افتاده اند.
با این حال، رخدادهایی همچون حمله حماس به اسرائیل یا تهاجم روسیه به اوکراین، از ناکجا بیرون نیامدند. آنها محصول تصمیمات بشری هستند و اگر نتوان جزئیاتِ خودِ این تصمیم ها را پیش بینی کرد، می توان شرایطی را مطالعه کرد که آنها را تولید کرده است. برای همین است که ما لشکری از تحلیلگران اطلاعاتی، مقام های بخش خدمات خارجی و "کارشناسان" را داریم.
بنابراین نخستین درسِ دهشت کنونی برای سیاستگذاران غربی این است که همیشه به یاد داشته باشید دشمن شما هم یک رای دارد و رفتار خود آمریکاست که کنش های دشمن را شکل می دهد. دومین درس این است که بخش های خاصی از جهان در قیاس با بقیه، استعداد بیشتری در تولید فاجعه دارند. سوم هم اینکه هرچه آمریکا در نقاط بیشتری از جهان دخالت داشته باشد، بیشتر در معرض این رخدادها قرار خواهد گرفت. درس آخر هم اینکه حریفان (آمریکا) در یک بخش جهان، ناگزیر تلاش خواهند کرد تا از دشواری های آمریکا در دیگر بخش ها، بهره برداری کنند.
به عبارت دیگر، برتری جویی آمریکا در چهارگوشه جهان (چیزی که در "دکترین ولفوویتز" در سال 1992 آورده شد و در عمل توسط همه دولت های بعدی آمریکا دنبال شد) تضمینی است به اینکه آمریکا دیر یا زود خود را با بحران هایی همزمان چشم در چشم خواهد دید.
دولت بایدن از زمان رسیدن به قدرت، دو بار تلاش کرده است با نادیده گرفتن بحران های پیچیده و خطرناک بین المللی از آنها عبور کند و به امور دیگرش بپردازد. به قول یک مقام اروپایی، "آنها فکر می کردند که قوطی های خالی را به کناری شوت می کنند اما فهمیدند که آنها نارنجک بوده اند."
در بهار 2021، مقام های آمریکایی بطور خصوصی اعلام می کردند که توافق مینسک برای حل منازعه شرق اوکراین (تضمین خودمختاری دونباس در داخل اوکراین) مرده است. با این حال، آنها هیچ ایده ای نداشتند که چه چیزی را جایگزین آن کنند الا اینکه اوکراین را مسلح سازند و بر حمایت از اوکراین و عضویتش در ناتو در آینده نامشخصی تاکید کنند.
امید دولت آمریکا به این بود که مسئله روسیه و اوکراین را می توان بایگانی کرد و بر رویارویی با یک حریف نیرومندتر یعنی چین متمرکز شد. هنگامی که مسکو روشن ساخت که با این وضعیت کنار نمی آید، دولت آمریکا هیچ طرح و برنامه ای نداشت، چه برای تعهد تمام عیار به اوکراین و چه برای یک سازش دیپلماتیک با روسیه. تنها شجاعت و تاب آوری فوق معمول نیروهای اوکراینی در نخستین هفته های جنگ بود که اوکراین را از سقوط و آمریکا را از تحقیری خردکننده رهانید.
در خاورمیانه، احیای توافق هسته ای با ایران، به خاطر مطالبات آمریکا، که قاعدتا روشن بود مورد پذیرش تهران نیست، متوقف شد با این باور که تهران در موقعیتی نیست که بتواند صدمه ای جدی به آمریکا یا اسرائیل بزند. منازعه اسرائیلی فلسطینی هم از پایه نادیده گرفته شد، حتی در حالی که سیاست شهرک سازی اسرائیل، روز به روز امکان یک "راه حل دو کشوری" را که آمریکا رسما به آن پایبند است، نابود می کرد.
به جای آن، دولت جو بایدن، رئیس جمهوری ایالات متحده امریکا همان مسیر دولت دونالد ترامپ، رئیس جمهوری پیشین را ادامه داد تا این هر دو مسئله را با پیشبرد یک اتحاد عملی میان اسرائیل و عربستان سعودی دور بزند؛ هم ایران را محدود کند و هم فلسطینی ها را کاملا منزوی و بی پناه سازد.
اما البته حماس قادر بود سیر این طراحی آمریکا را به خوبی ببیند و نتیجه اش یک منازعه فاجعه بار تازه است که در کنار دیگر مسائل، هرگونه امید به عادی سازی سعودی – اسرائیلی را از میان ببرد و احتمالا بتواند کشورهای مشتری آمریکا در خاورمیانه را هم بی ثبات کند.
اکنون، صداهای مشخصی در آمریکا و اسرائیل می خواهند که این فاجعه را با ترغیب یک حمله اسرائیلی – آمریکایی به ایران گسترش دهند همان طور که از یازدهم سپتامبر برای ترغیب حمله به عراق استفاده کردند. شاید کسی تصور کند که این صداها برای ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه و شی جین پینگ، رئیس جمهوری چین کار می کنند چرا که برای مسکو، هیچ آرزویی، شیرین تر از یک جنگ میان آمریکا و ایران نیست. چنین جنگی منابع آمریکا را از اوکراین منحرف می کند، به مسکو اجازه می دهد تا با فروش سلاح به ایران، کار آمریکا را تلافی کند و آشکارا ادعاهای آمریکا درباره دفاع از "یک نظم مبتنی بر قانون" را در پیش چشم بخش بزرگتر جهان بی اعتبار سازد.
آمریکا با برتری جویی در همه نقاط جهان، این اطمینان را به وجود می آورد که با تهدیدها و بحران هایی در همه بخش های گیتی روبه رو خواهد شد و حتی اگر اصولا بتواند منابع لازم برای واکنش به آنها را گرد آورد، بسیار بعید است که مردم آمریکا اراده لازم برای فداکاری بی حد و حصر اقتصادی را داشته باشند.
برای نسل بعد از یازدهم سپتامبر، بارها و بارها ثابت شده است که آمریکا نمی تواند این مسائل را با نیروی نظامی حل و فصل کند. اکنون زمان آن رسیده است که برتری جویی را رها کنیم و اجازه دهیم دیپلماسی، اقبال خود را بیازماید.
منبع: دیپلماسی ایرانی
دیدگاه تان را بنویسید