انتخابات و بازهم ساز جدایی سوپرانقلابیها
سوپرانقلابیها هم در حوزه سیاسی و هم در عرصه اجتماعی نماینده گفتمان اصیل اصولگرایی نبوده و نیستند.
نزدیک به هر انتخابات که میشویم، وحدت انتخاباتی اصولگرایان سخت به نظر میرسد؛ نه به دلیل تفاوت نگاههای نیروهای اصیل اصولگرا که آنها همواره سعی بر تحقق وحدت حداکثری داشتهاند؛ بلکه به دلیل سازهای مخالف نیروهای سوپرانقلابی که همواره سعی کردهاند حرف خود را بزنند و راه خود را بروند که این گزاره را میتوان همین حالا در بیانیههای آنها یا سخنرانی افراد شاخصشان مشاهده کرد.
چنین نیروهایی همواره سعی دارند تا القاء اینکه فقط خود باور واقعی به انقلاب اسلامی دارند، دیگر گروهها را نفی کنند تا در این بین فقط خودشان اثبات شوند؛ رویکردی سلبی که در بزنگاه هر انتخابات بیشتر خودنمایی میکند. البته چنین سیاستی وجه منفی برای خودشان داشته است زیرا به همان میزان که آنها سعی در هجمه به نیروهای اصیل اصولگرایی داشتهاند، اصولگرایان هم آنها را نمایندگان گفتمان اصولگرایی نمیدانند. واقعیت این است که در عرصه انتخاباتی عناصر اصیل اصولگرا تعیینکنندهاند و قدرت تصمیمسازی دارند و عموم اصولگرایان نیز سوپرانقلابیها را منتقلکننده گفتمان اصیل انقلاب اسلامی نمیدانند. به همین دلیل سوپرانقلابیها نه در جایگاه تعیینکنندگی قرار میگیرند، نه رأیآورند و نه مورد پذیرش اهالی سیاست قرار میگیرند.
حالا شاید پرسیده شود، نیروهایی با بضاعتی چنین اندک چهطور در انتخابات ساز تکروی را کوک میکنند؟ نکته در همینجاست که آنها به دلیل آنکه میدانند سرمایه اجتماعی مستقلی ندارند، در پی افزایش سهم خود از لیست نهایی هستند. در واقع با ایجاد هیاهوهای رسانهای و نفی دیگران و اثبات خود چنین فضایی را فراهم میکنند که اجازه نمیدهیم اصولگرایان به وحدت حداکثری برسند. از آنجا که اصولگرایان نیز نمیخواهند در انتخابات از سوی جبهه اصولگرا چندصدا منتشر شود، معمولا با آنها کنار میآیند. آنها نیز از چنین فضایی بهره خود را میبرند و میخواهند سهمشان را در انتخابات افزایش دهند. با این اوصاف سوپرانقلابیها در حیطه سیاسی نمیتوانند نماینده اصولگرایان باشند و اصولگرایان یا آنها را تحمل میکنند یا ممکن است در صورت افزایش اختلافات عطای آنها را به لقایشان ببخشند.
در سطح اجتماعی نیز کلیت سرمایه اجتماعی اصولگرایان موافق افراطیگراییهای سوپرانقلابیها نیستند. سوپرانقلابیها همواره در پی ایجاد دوقطبیهای سیاسی-اجتماعی هستند در صورتی که مردم به این نتیجه رسیدهاند که رویکردهای تندروانه نمیتواند به نفع کشور و جامعه باشد. نیروهای سیاسی اصولگرا نیز با دانستن تمایل عمومی به میانهرویِ انقلابی از قضا سعی میکنند خود را از آنها هرچه بیشتر جدا کنند تا برچسب رادیکالبودن بر آنها نخورد؛ نمونهاش مواضعی بود که بسیاری از اصولگرایان در پی سخنان یک مهمان در برنامهای تلویزیونی مبنی بر اینکه «مملکت مال حزباللهیهاست» اتخاذ و چنین تقسیمبندی و دوقطبیسازی را محکوم کردند تا هم اصل موضوع یعنی آنکه جداکردن مردم از یکدیگر را محکوم کرده باشند و هم آنکه به جامعه این پیام را برسانند که سوپرانقلابیها نماینده گفتمان اصیل اصولگرایی نیستند.
منبع: فردا
دیدگاه تان را بنویسید