وطن فروشی منافقین در یک نگاه
دولتمردان عراقی از همان ابتدای تجاوزشان تمامی توان سیاسی، نظامی و تبلیغی خود را برای به زانو درآوردن انقلاب اسلامی ایران به کار بستند. در جبهه سیاسی هیأتهای بسیاری را روانه کشورهای اروپایی،آفریقایی و آسیایی کردند و در این مأموریتها تلاش داشتند تا اهداف و مقاصد خود در تحمیل جنگ به جمهوری اسلامی ایران را، نزد جهانیان توجیه کنند.
در حالی گروهک منافقین با سخنرانی مریم رجوی سرکرده این گروهک تروریستی نشست سالانه خود را در اواخر تیر ماه جاری برگزار کرد که این گروهک دستش به ترور ۱۷ هزار انسان بیگناه اعم از کودک، زن و مرد آلوده است. در این گزارش به طور مختصر به روایت وطن فروشی اعضای جنایت کار این گروهک در دوران جنگ تحمیلی می پردازیم.
بغداد در مراحل مختلف جنگ تحمیلی، از شبکههای بمب گذار در داخل کشور و در رأس آنها از سازمان مجاهدین خلق (منافقین) حمایت کرد. منافقین که در فرانسه و بعد در عراق مستقر شدند با سکوت یا حمایت دولتهای میزبان، بسیاری از اقدامات تروریستی علیه مسئولان و افراد عادی کوچه و بازار ایران را در خلال جنگ تحمیلی هدایت کردند. کمکهای اطلاعاتی،ترور مردم عامی و مسئولان نظام،در پاریس و بغداد طراحی و برنامهریزی میشد و در شهرهای مختلف ایران به اجرا درمیآمد. هفتم تیر و شهادت آیتالله بهشتی و ۷۲ نفر از مسئولان ایران،هشتم شهریور و شهادت رئیسجمهور رجایی و نخستوزیر باهنر،شهادت امامان جمعه،ترور مستمر مردم عادی از قبیل کاسب، دانشآموز، روحانی و غیره از جمله اقدامات تروریستهای داخلی تحت الحمایه دولت عراق در خلال هشت سال جنگ تحمیلی بود.
سازمان مجاهدین خلق(منافقین) از ۳۰ خرداد۱۳۶۰ رسماً وارد دوره جنگ مسلحانه با نظام جمهوری اسلامی شد که سازمان آن را «فاز نظامی» مینامید. در واقع نظریهپردازان سازمان معتقد بودند که در پیش گرفتن فاز نظامی در نهایت به پیروزی سازمان و سرنگونی جمهوری اسلامی خواهد انجامید. این افراد بر این باور بودند که سازمان ضمن داشتن درکی واقعبینانه از نظام جمهوری اسلامی و ماهیت آشتیناپذیر آن، استراتژی مبارزهی مسلحانه و وارد آوردن ضربات تعیینکننده با هدف سرنگونی نظام و در نهایت تشکیل آلترناتیو را در دستور کار خود قرار داده است.
این سازمان در عراق و تشکیل ارتش آزادیبخش ملی در خرداد ١٣۶۶، به مناسبت سالگرد اولین تظاهرات مسلحانهی سازمان علیه جمهوری اسلامی در ایران- که در سال١٣۶٠ انجام شده بود- اعضا و هواداران مجاهدین در سیستمی موسوم به «ارتش آزادیبخش ملی» سازمان یافتند. از این به بعد عملیاتهای سازمان، از شکل عملیاتهای چریکی منظم در سطوح دسته، گروهان و گردان به لشکرکشی به پایگاههای مرزی ایران در سطح تیپ (با مقیاس سازمان) تغییر پیدا کرد و عملیاتهای محدود به تدریج جای خود را به عملیاتهای متوسط «آفتاب» و « چلچراغ» و در نهایت عملیات بزرگ «فروغ جاویدان» دادند.
چند روز پس از اعلام رسمی موافقت ایران با «قطعنامه ۵۹۸ » در ۲۷تیر۱۳۶۷، ارتش عراق بار دیگر از محورهای جنوب و غرب به ایران حمله کرد و این بار حتی بیشتر از ماههای اول جنگ در غرب کشور،پیشروی کرد. سرلشکر «وفیق السامرایی» در کتاب «ویرانی دروازهی شرقی» به صراحت بیان میکند که پس از اقدام ایران به پذیرش قطعنامه، در کاخ ریاستجمهوری عراق جلسهیی تشکیل شد که در آن سرلشکر «فاضل البراک تکریتی» مدیر سرویسهای اطلاعاتی عراق، «سپهبد صابرالدوری» و «مسعود رجوی» حضور داشتند.
آنها در این جلسه دربارهی پیشروی سریع نیروهای سازمان به عمق خاک ایران و به سوی تهران و سپس سرنگون کردن نظام ایران و به دست گرفتن کنترل امور به وسیلهی سازمان، به بحث و تبادل نظر پرداختند. دربارهی ابعاد گوناگون این عملیات نیز جلسهیی در حضور شخص صدام حسین تشکیل شد و در نهایت پس از ابراز اطمینان مسعود رجوی، صدام ضمن این که این عملیات را فرصتی طلایی برای نابودسازی نظام ایران داشت، با اجرای آن موافقت کرد.
در واقع تحلیل سازمان در مقطع نهایی جنگ تحمیلی چنین بود که با بهرهگیری از جنگ و استقرار در عراق و تشکیل ارتش آزادیبخش ملی، میتواند از طریق جنگ جبهه ای نظام ایران را سرنگون کند. سازمان مجاهدین در این مرحله، ضمن گسترش دامنهی عملیاتهای خود، اندیشهی خیز نهایی به سوی تهران را در سر میپروراند و از سوی دیگر با تحلیلی اشتباه بر این باور بود که ایران «قطعنامه ۵۹۸» را نخواهد پذیرفت و در نتیجه جنگ تا شکست نهایی ایران ادامه مییابد. به همین دلیل اعلام خبر موافقت ایران با قطعنامه، شوک دیگری بر استراتژی سازمان وارد کرد. در نشستی که پس از اعلام این خبر در سازمان برگزار شد، رجوی دلیل این امر را ضعف بیش از حد ایران برشمرد،وی همچنین برقراری صلح بین دو کشور را به منزله پایان کار سازمان دانست و بنابراین،شعار «اول مهران، بعداً تهران» را مطرح کرد.
دولتمردان عراقی از همان ابتدای تجاوزشان تمامی توان سیاسی، نظامی و تبلیغی خود را برای به زانو درآوردن انقلاب اسلامی ایران به کار بستند. در جبهه سیاسی هیأتهای بسیاری را روانه کشورهای اروپایی،آفریقایی و آسیایی کردند و در این مأموریتها تلاش داشتند تا اهداف و مقاصد خود در تحمیل جنگ به جمهوری اسلامی ایران را، نزد جهانیان توجیه کنند. در نیمه اول دهه ۱۳۶۰ خورشیدی روزنامهها و رسانههای ارتباط جمعی امریکا و اروپا مملو از مقالات و گزارشهایی بود که در آنها،به اهداف و نقشههای مقامات عراقی در به راه انداختن جنگ و علت حمایت کشورهای غرب و شرق از آنها اشاره شده بود. در این مقالات در توصیف اهداف جنگ به سرکوب بنیادگرایی در منطقه، توقف صدور انقلاب اسلامی، کاستن از خطر بالقوه برای حکومت صهیونیستی، رفع نگرانی دولتهای عرب خلیج فارس از قدرت ایران و ... اشاره شده بود.
دیدگاه تان را بنویسید