منتظران بایدن، شاعر یا سیاستمدار؟
لیبرالها چند روز است درحال پمپاژ این مطلب هستند که درصورت پیروزی بایدن، دموکراتها وعده دادهاند نهتنها به برجام برمیگردند بلکه دیگر سراغ ایده براندازی جمهوری اسلامی هم نمیروند. این رویاپردازی کودکانه به چند دلیل واضح غلط است.
به گزارش خبرگزاری فارس، سال گذشته که یک مجله نزدیک به اصلاحطلبان رادیکال همزمان با یکی از رسانههای نزدیک به محمود احمدینژاد از حمله قریبالوقوع گسترده آمریکا به ایران گفتند و حتی کورنومتر برداشتند و وقت هم برای این موضوع تعیین کردند.
آن زمان ضمن رد علمی استدلالهای این طیف گفتیم این رویکرد کاسبی از ترس است، البته گفتیم این دکان ترسفروشی دونبش است و آنطرف ماجرا «جمعیت منتظران بایدن» نشستهاند، جماعتی که تیترهایشان خبر از سر ضمیر میدهد و همه تن چشم شدهاند که پیروزی بایدن را ببینند. آنها دموکراتها را بزک میکنند و در رومانتیسمی شاعرانه وعده میدهند اگر در انتخابات 2020 ایالاتمتحده بایدن بتواند ترامپ را شکست دهد همهچیز حل شده و آسمان صاف میشود و شب آرام، بخت خندان میشود و زمان رام.
آن زمان برخی از این دوستان بدون توجه به جان استدلال از ما ناراحت شدند و خرده گرفتند که چه میگویید که ما انقلابی هستیم و درحال صبری استراتژیک. حالا بعد از یکسالواندی از آن وقایع شیوه کار دوستان همان است و استدلالها هم همان. چرا آن زمان به دوستان گفتیم این ادبیاتسازی شما هم از جنس کاسبی ترس است و چرا حالا هم همان استدلالها دقیقا کار میکند؟
واقعیت این است که ترساندن از ترامپ و تزریق امید واهی به معجزه بایدن هر دو از یک جنس هستند. دو روی سکه وابستهکردن همهچیز در سیاست و اقتصاد و فرهنگ و... به سیاست خارجه و تحولات آمریکا و طبعا هیچ آدم عاقلی زیستش را به متغیری که در تعیینتکلیف آن نقشی ندارد، گره نمیزند.
لیبرالها چند روز است درحال پمپاژ این مطلب هستند که درصورت پیروزی بایدن، دموکراتها وعده دادهاند نهتنها به برجام برمیگردند بلکه دیگر سراغ ایده براندازی جمهوری اسلامی هم نمیروند .
این استدلال سست و این رویاپردازی کودکانه به چند دلیل واضح غلط است.
اول اینکه در پیشفرض پذیرفتن این داستانپردازی بایستی که حافظه تاریخیمان را از مواجهه دولتهای دموکرات با ملت ایران پاک کنیم، باید فراموش کنیم در دولت جیمز کارتر با مدعای حقوق بشری یکروز قبل از پیروزی انقلاب کودتای کورتاژ طراحی شد یا برای نوژه برنامهریزی شد یا ماجرای طبس رقم خورد و.... مردم ایران باید فراموش کنند که اولین تحریمهای جدی اقتصادی در دوران کلینتون اعمال شد یا پیچیدهترین و سنگینترین تحریمها در زمان اوباما طراحی و اعمال شد و ترامپ فقط پروژه اوباما را تکمیل کرد.
دوم چرا باید وعده نسیه جو بایدن را باور کرد وقتی رئیسش یعنی باراک اوباما با وجود اختیارات کامل، برجام را به شکل کامل در آمریکا اجرا نکرد و حتی مقدمات آن را بهگونهای طراحی کرد که بهراحتی در دولتی دیگر قابل ملغیشدن باشد؟ امضای کری در اوج قدرت چه آوردهای برای ما داشت که حالا باید به سند بایدن امید داشت؟
سوم فرض کنیم بایدن انتخابات را برد چرا او باید امتیازاتی را که ترامپ با خارجشدن از برجام و انفعال دولت ایران کسب کرده، به حراج بگذارد و بهراحتی به برجام بازگردد؟ در قبال این عقبنشینی قرار است چه امتیازات اضافهای از ایران طلب کند؟ آیا این کار شما را در خوشبینانهترین حالت، نباید زمینهسازی برای دادن آن امتیازات تلقی کرد؟
چهارم حتی اگر بایدن انتخابات را ببرد و بخواهد بدون هیچ امتیاز اضافهای به برجام بازگردد آیا سنا و کنگره آمریکا چنین اجازهای را به او خواهند داد؟
پنجم اصلا چقدر احتمال دارد ترامپ انتخابات آمریکا را ببازد؟ ما شناخت دقیقی از افکارعمومی آمریکا نداریم ولی انتخابات 2016 جلوی چشمانمان است که ترامپ برخلاف همه نظرسنجیها انتخابات را برد، جناب محمدجواد ظریف با سابقه سالها زندگی در آمریکا میگوید ترامپ یک هسته سخت 35 درصدی از حامیان پروپاقرص دارد که احتمال پیروزی او را بهشدت افزایش میدهد. با این اوضاع این رویاپردازی اساسا چه معنایی میتواند داشته باشد؟
ششم خطر بزرگتر این است که فارغ از نتیجه انتخابات 2020 اساسا دمیدن در این آتش یعنی همچنان شرطی نگهداشتن اقتصاد کشور و زیست مردم به سیاست خارجه و تحولات آمریکا و این یعنی قفلشدن هر فعالیتی در داخل تا اطلاع ثانوی.
از هر طرف به ماجرا نگاه میکنیم وعدههای جو بایدن جای دستافشانی و پایکوبی ندارد، مگر اینکه بخواهید از این نمد کلاهی برای سیاست داخلی و انتخابات 1400 بسازید و جامعه را همچنان در دوقطبیهای مخرب نگه دارید و از آن یکی نبش مغازه ترسفروشی نان سیاسی بخورید که این خواسته مشترک دموکراتها و جمهوریخواهان از سیاسیون ایرانی است.
به اول بحث برمیگردم؛ گفتم که این نگاه از یک رومانتیسم شاعرانه برمیآید اما کاش حضرات فقط یک نگاه رومانتیک به ماجرا داشتند و آنهم از سر صداقت.
نویسنده: محمد زعیمزاده
منبع: روزنامه «فرهیختگان»
دیدگاه تان را بنویسید