محمود احمدی‌نژاد به‌تازگی در نامه به بن سلمان ولیعهد آل سعود خواستار مذاکره با طرف‌های درگیر در جنگ یمن شده است. ادبیات بکار رفته در این نامه مورد انتقاد کاربران شبکه های اجتماعی واقع شده است. گزارش تسنیم درباره رفتارهای اخیر احمدی‌نژاد را می‌خوانید.

انفعال ، ارتجاع و یا انتحار؛ سرنوشت محمود احمدی نژاد چه خواهد بود ؟
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

به گزارش تسنیم، روز گذشته نامه‌ای از محمود احمدی‌نژاد رئیس‌جمهور سابق کشورمان خطاب به محمد بن سلمان ولیعهد آل سعود درباره جنگ یمن نوشته شده بود که رونوشتی از آن نیز برای عبدالملک الحوثی رهبر انصارالله یمن و آنتونیو گوترش دبیرکل سازمان ملل ارسال شده است!

آنچه در انتشار نامه‌ای با چنین ادبیات و لحنی موجب تعجب بسیاری از مردم و نخبگان شد، دست‌کم گرفتن و تخفیف دادن نقش آل‌سعود و بویژه شخص جلاد بن‌سلمان، در ارتکاب جنایت علیه مردم استقلال‌طلب یمن و جنگ خانمان‌سوزی است که فروردین 1394 از سوی دولت سعودی با همپیمانی آمریکا و برخی کشورهای مرتجع منطقه علیه مردم بیگناه یمن آغاز شد. رئیس دولت دهم در بخشی از این نامه تلویحاً و در جملاتی صراحتاً این جنگ را به رقابت‌های منطقه‌ای و فرا منطقه ای مرتبط دانسته و با چشم‌پوشی از جنایات چند سال اخیر حکام عربستان در سوریه، یمن، فاجعه منا و دست آخر قتل فجیع جمال خاشقچی که رسوایی بزرگ برای بن سلمان بود، در فرازی از این نامه  نوشته است "می‌دانم که جنابعالی از وضعیت فعلی ناخشنود و از اینکه روزانه جمعی از مردم بی‌گناه کشته و زخمی می‌شوند، زیرساخت‌ها آسیب می‌بینند و منابع ملت‌های منطقه به‌جای سازندگی و ارتقای رفاه، امنیت و پیشرفت، صرف تخریب می‌شود ناراحتید!!! و ازاین‌رو از برقراری صلحی عادلانه استقبال می‌نمایید."

علاوه بر محتوای نامه، استفاده از عباراتی همچون "عالیجناب"، "برادر محترم"، "برادرتان محمود احمدی‌نژاد" در خطاب به شخصیتی که بارها دشمنی خود را با انسانیت به اثبات رسانده است، نکته تعجب آمیزتر این نامه است.

اینکه طرف‌های درگیر در جنگ یمن و همچنین سازمان ملل تا چه حد بخواهند برای احمدی‌نژاد در مناسبات منطقه نقش قائل شوند و یا شخص وی تا چه حد توان اجماع سازی و تشکیل هیئتی بی‌طرف از شخصیت‌های بین المللی را دارد، محل بحث این نوشته نیست اما نکته‌ای که حائز اهمیت است عدم اطلاع احتمالی وی از اوضاع و احوال کنونی منطقه و جنگ یمن است. در شرایطی که انصارالله یمن با وجود همه محدودیت ها دست برتر را در برابر متجاوزان به کشورش پیدا کرده و تا آستانه آزادسازی استان بسیار استراتژیک مأرب نیز پبش رفته، نوشتن نامه‌ای با ادبیات تمناگرانه به ولیعهد سعودی از موضع ضعف و درخواست برای کرامت او در صلح نشان از عدم درک وی از صحنه تحولات منطقه و مقاومت مردم یمن دارد.

از سوی دیگر، چنین نامه‌نگاری‌هایی را نمی‌توان تنها ناشی از ضعف تحلیل برشمرد. اقدامات رئیس‌جمهور سابق در ماه‌های گذشته نشان می‌دهد که وی تمنای خاصی برای دیده شدن و جلب توجه در سیاست دارد و برای بازگشت مجدد به عرصه افکار عمومی دست به کارهایی می‌زند که بیشتر به انتحار شبیه است و از وزانت سیاسی وی می کاهد.

نمونه دیگر این دست اقدامات را می‌توان در مصاحبه اخیر او با نیویورک‌تایمز دید که خواستار بهبود روابط ایران و آمریکا از سوی ترامپ شده بود. این اظهارات اگر در ابتدای روی کارآمدن ترامپ گفته می‌شد شاید کمی قابل درک بود اما بعد از گذشت نزدیک به 3 سال از دشمنی‌های ترامپ با ملت ایران و خروج آمریکا از برجام، تشدید تحریم‌ها، قرار دادن نام سپاه پاسداران در لیست گروه‌های تروریستی و تحریم برخی مقامات دولتی و نظامی و جنایت اخیر فرودگاه بغداد و ترور سپهبد قاسم سلیمانی و همراهنش، آن هم در شرایطی که حتی حامیان مذاکره با آمریکا همچون روحانی و ظریف نیز دیگر دم از مذاکره نمی‌زنند و در بهترین حالت چشم به نتیجه انتخابات آمریکا در آبان ماه دوخته‌اند، سخن از بهبود روابط ایران و آمریکا آن هم با نقش‌آفرینی ترامپ، نشان می‌دهد رئیس‌جمهور سابق از کمترین مشاوره صحیح هم برخوردار نیست و عقلانیت سیاسی وی تاحد زیادی لطمه دیده است.

شاید چنین رفتارها و اظهاراتی از ناحیه آقای احمدی‌نژاد بخشی از هدف او برای جلب توجه در فضای افکار عمومی را تامین کند، اما در نهایت نتیجه ضرورتاً آنطوری نخواهد بود که او به دنبالش است.

این دست از کارهای جدید احمدی‌نژاد تنها به حوزه سیاست داخلی و سیاست خارجی ختم نمی‌شود بلکه در عرصه فرهنگ و هنر نیز به تازگی در گفت‌وگویی ترانه "تفنگت را زمین بگذار" از جناب محمدرضا شجریان که درباره سال 88 خوانده شده بود را آرمان خود توصیف و تلاش کرد از خود یک چهره طالب آزادی‌های وسیع در عرصه‌های هنری نشان دهد اما ازآنجاکه جنس این صحبت‌ها با شخصیت احمدی‌نژاد همخوانی نداشت، شاهد واکنش منفی هواداران موسیقی بودیم. در واقع جامعه مخاطبی که او دوست داشت پیام متفاوتی از خود به آنها صادر کند،‌ نه تنها او را تحویل نگرفتند، بلکه او را به ریاکاری و ضعف حافظه و مسائلی از این دست نیز متهم کردند.

محمد اصفهانی یکی از خوانندگان کشورمان نیز در واکنش به بخشی از اظهارات احمدی‌نژاد که مدعی شده بود در اجرای او در وزارت کشور حضور داشته، گفت: "من هرگز در زمان ریاست جمهوری ایشان اجرایی در برابر وی نداشتم... امیدوارم احمدی‌نژاد در اظهاراتش وسواس بیشتری خرج دهد و امیدوارم کمبود حافظه‌شان را اصلاح کنند!" در حقیقت  هدفی که وی از این کار می خواست برآورده نشد و نتیجه عکس داشت.

این اظهارات و خلاف‌گویی های احمدی‌نژاد علاوه بر اینکه به اعتقاد برخی مخالفان و منتقدانش، ریاکارانه و در تضاد با شخصیت شناخته شده اوست، عرصه را برای مخالفان وی فراهم می‌کند تا بیش‌ازپیش وی را مورد هجمه رسانه‌ای قرار دهند.

سریال رادیکالیسمی که آقای احمدی‌نژاد از سالهای 89 به بعد برای ارائه چهره متفاوتی از خود کلید زده،‌ و در برهه‌های مختلفی به دنبال القای جدی فاصله‌گذاری خود با سیاست‌های جمهوری اسلامی است، نه تنها برای او تاکنون فایده‌ای نداشته بلکه او را از بدنه حامیان 3 تیر 84 خود نیز کاملاً جدا کرده است. اما این رادیکالیسم در برخی برهه‌ها به سکانس‌های عجیب و غریب و فانتزی‌طوری می‌رسد که نامه اخیر به محمدبن سلمان جلاد از آن سکانس‌هاست. احتمالاً‌ آقای احمدی‌نژاد تصور می‌کند حالا که در چنین مسیری قرار گرفته بازگشت از آن فایده‌ای ندارد بلکه مدام باید دوز این رادیکالیسم را تشدید کند تا دست‌کم از فواید آن بهره ببرد؛ مسئله‌ای که تجربه سیاسی در ایران اثبات کرده عاقبت آن یا انفعال است، یا ارتجاع و یا انتحار. و گزینه دیگری در کار نیست.