تئوریسینهای بیقرار؛ پشت پرده اصرار به معرفی گزینههای رادیکال
در مقطع کنونی باید اصلاحطلبان را به دو دسته تقسیم کرد؛ نخست دستهای که جز رسیدن به قدرت به چیزی فکر نمیکنند و دسته دوم که از ترس باخت احتمالی از همین حالا با طرح نام شخصیتهای تندرو قصد متهمکردن دیگران را دارند و میخواهند با فرافکنی و مسئولیتگریزی از میدان رقابت فرار کنند.
سایت فردا: تعدد نامهایی که از جناح اصلاحات برای ریاستجمهوری سال آینده شنیده میشود، گرچه از نظر کمی جالب است اما شاید جالبتر از آن رویکردهای سیاسی آنها باشد؛ بهنحوی که از افراطیترین نامها تا افرادی که هنوز به ائتلاف با اصولگرایان چشم دارند دیده میشود و شاید بازهم بتوان گفت که بینالعباسینِ معروفی که روزگاری حجاریان مطرح کرده بود، برای اصلاحطلبان رخ داده است و از محمدرضا خاتمی تا اسحاق جهانگیری هم میتوانند نامزد اصلاحطلبان باشند!
اصلاحطلبان هرکدام بهزعم خود نامهایی را مطرح میکنند که شاید اشتراکات کمی در آنها دیده شود؛ یعنی یک طیف از آنها که همچنان تمایل به ادامه سیاست ائتلافی دارند از افرادی چون علی لاریجانی سخن میگویند یا باور دارند که فردی مانند جهانگیری که از سال92 معاون اول دولت حسن روحانی بوده است، میتواند بهعنوان یک نامزد اصلاحطلب مورد پذیرش سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان قرار بگیرد. در مقابل طیفی از اصلاحطلبان هم با مطرحکردن نام افرادی که در جامعه نیروهای سیاسی رادیکال شناخته میشوند، میکوشند خود ایدآلهای خود را مطرح کنند برای مثال اخیرا چندتن از اصلاحطلبان سرشناس گفته بودند که باید محسن صفایی فراهانی، مصطفی معین یا حتی محمدرضا خاتمی نامزد اصلاحطلبان باشند؛ گزینههایی که به دلیل نوع عملکردشان در گذشته و تندرویهایشان از پیش معلوم است که به احتمال زیاد صلاحیتشان نزد شورای نگهبان تأیید نمیشود؛ اما علت چنین تعارضی در نگاه سیاسی اصلاحطلبان چیست؟
اصلاحطلبانی که مدعی میانهروی هستند، میکوشند با طرح نامهایی مانند جهانگیری، لاریجانی، ستاری، محسن هاشمی و... زمینه استمرارشان در قدرت را فراهم کنند. یعنی آنها تصور میکنند که اولویت نامزد آنها باید قابلیت او برای عبور از فیلتر شورای نگهبان باشد تا بعد از این مرحله با شلوغکردن فضای سیاسی موجی راه انداخته شود و مردم هم با هر ابزاری قانع شوند که برای مثال اسحاق جهانگیری که سهم بزرگی در ناکامیهای دولتِ مستقر دارد، میتواند اصلاحکننده امور باشد. مهمترین گروهی که دارای چنین موضعی است، حزب کارگزاران سازندگی است. سران این حزب از جمله غلامحسین کرباسچی، حسین مرعشی و محمد عطریانفر بارها گفتهاند که اصلاحطلبی بدون حضور در قدرت میسر نیست و آنها به صراحت اعلام میکنند که هدف کارگزاران کسب قدرت است. در مدت اخیر چنین نگاهی از سوی طیف مقابل بهشدت مورد انتقاد قرارگرفته است و برای مثال محمدرضا تاجیک، از نزدیکان سید محمد خاتمی بر کسانی که چنین تفکری را دنبال میکنند لقب «استمرارطلب» را گذاشته است.
قطب مخالف کارگزارانیها و البته اعتدال و توسعهایها، نزدیکان محمد خاتمی و مشارکتیهای قدیم است؛ مثلا عبدالله ناصری چندوقت پیش در گفتوگویی نام صفایی فراهانی، محمدرضا خاتمی و معین را به عنوان نامزدهای اصلاحطلبان مطرح کرد یا حتی ناصر قوامی پا را فراتر از ناصری گذاشته و در کنار همین نامها گفته است که باید محمد خاتمی یا عبدالله نوری به صحنه بیایند. بیتردید افرادی که از این شخصیتهای تندرو سخن میگویند، خودشان به نیکی میدانند که محمد یا محمدرضا خاتمی یا مصطفی معین راه سختی را برای قانعکردن شورای نگهبان به دلیل عملکرد گذشتهشان در پیش دارند اما بازهم مطرح میکنند و حتی بر حضور آنها در عرصه رقابت انتخاباتی تأکید میکنند.
شاید دلیل چنین موضعی از سوی این طیف از اصلاحطلبان، بالابردن سطح انتظارات اصلاحطلبان و تحت فشار قراردادن شورای نگهبان باشد. این فرضیه درحالی است که شورای نگهبان بارها اعلام کرده است که تحت فشارهای سیاسی قرار نمیگیرد و صرفا مرِّ قانون را اجرا میکند. البته اصلاحطلبان این موضوع را هم میدانند و میخواهند سطح شانهزنی را بالا ببرند تا نازمدهای میانی آنها تأیید شوند.
البته یک حالت دیگر هم وجود دارد و آن صورتی است که چنین تلاشهایی به نتیجه نرسد. طیف اخیر اصلاحطلبان از این حالت هم بدشان نمیآید زیرا حالا میتوانند راحتتر از گذشته به سمت تحریم انتخابات بروند. اصلاحطلبان در دو مقطعی که انتخابات را تحریم کردند به شدت مورد انتقاد فعالان سیاسی و حتی سرمایه اجتماعی خودشان قرار گرفتند و میخواهند بار این سیاست ساختارشکن را از دوش خود بردارند اما در عین حال چنین سیاستی را پیش ببرند. بهنوعی با طرح چنین نامهایی شورای نگهبان را وادار به ردصلاحیت کنند تا آنها بتوانند با اجرای نمایشهای سیاسی به مردم بگویند که عدم شرکت اصلاحطلبان در انتخابات نتیجه ردصلاحیتهاست.
این تحلیلها را میتوان با موضع سعید حجاریان در انتخابات مجلس تطبیق داد؛ حجاریان با مطرحکردن مشارکت مشروط گفت که اگر شرطها محقق نشود، در انتخابات شرکت نمیکنیم که تقریبا همه اصلاحطلبان جز حزب کارگزاران و برخی انگشتشمار همین موضع را اجرایی کردند؛ شاهد مثالش عدم ارائه لیست انتخاباتی از سوی شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان بود. اصلاحطلبان که میدانند به دلیل حمایتهای بیدریغشان از دولت روحانی نزد مردم چندان جایگاهی ندارند میخواهند با متهمکردن رقیب و شورای نگهبان از صحنه رقابت فرار کنند و حین فرار فریاد بزنند که ما نباختیم؛ بنابراین در مقطع کنونی باید اصلاحطلبان را به دو دسته تقسیم کرد؛ نخست دستهای که جز رسیدن به قدرت به چیزی فکر نمیکنند و دسته دوم که از ترس باخت احتمالی از همین حالا با طرح نام شخصیتهای تندرو قصد متهمکردن دیگران را دارند و میخواهند با فرافکنی و مسئولیتگریزی از میدان رقابت فرار کنند.
دیدگاه تان را بنویسید