دشمنان امریکا متحد هم می شوند/ شراکت ایران و چین تهدیدی برای ایالات متحده است؟
دیپلماسی ایرانی نوشت: در سالهای اخیر همزمان با گرفتار شدن آمریکا در تنشهای بیحاصل در خاورمیانه، چین فعالیتهای اقتصادی، دیپلماتیک و حتی نظامیاش را در منطقه گسترش داده است. اهداف پکن آشکار اما گوناگون است: چین به دنبال تامین منافعش از جمله نیاز شدید برای واردات انرژی و مقاصدی برای مازاد سرمایه و نیروی کارش است.
نویسنده: مایکل سینگ (دبیر ارشد پیشین امور خاورمیانه در شورای امنیت ملی)
یک شراکت فزاینده میان دشمن اصلی خاورمیانهای آمریکا با ابرقدرت آسیایی توجه دقیقی را در واشنگتن برانگیخته است. افشای خبر توافق تجاری نظامی 25 ساله میان ایران و چین همانند طوفانی ژئوپولیتیکی واشنگتن را در نوردید؛ یک رقیب نوظهور آمریکا در آسیا و یکی از دشمنان دیرینش در خاورمیانه، توانشان را روی هم میگذارند تا جایگاه برتر ایالات متحده در خاورمیانه را تهدید کنند. اما واکنشها به این توافق در ایران و چین بسیار هیجانی بود. منتقدان حسن روحانی، رئیس جمهوری ایران این توافق را معاهده ترکمانچای نوین نامیدند و در پکن نیز یک سخنگوی دولت در پاسخ به این ادعا که توافق با ایران به جای انتقاد از واشنگتن نوعی گریز از آن است، بدون ارائه اطلاعاتی درباره این توافق گفت: «ایران فقط یکی از چندین کشوری است که چین با آنها روابط دوستانهی عادی ایجاد میکند.»
تردیدهای تهران و پکن بیانگر یکی شدن دوستانه دو دشمن آمریکا نیست، بلکه نشاندهنده این است که هر یک از این دو کشور برای پیگیری روابط نزدیک با دیگری با دو راهی روبه روست – دو راهیهایی که آمریکا میتواند از آنها به سود خود بهره ببرد.
در سالهای اخیر همزمان با گرفتار شدن آمریکا در تنشهای بیحاصل در خاورمیانه، چین فعالیتهای اقتصادی، دیپلماتیک و حتی نظامیاش را در منطقه گسترش داده است. اهداف پکن آشکار اما گوناگون است: چین به دنبال تامین منافعش از جمله نیاز شدید برای واردات انرژی و مقاصدی برای مازاد سرمایه و نیروی کارش است.
در واقع این کشور تلاش میکند طرح کمربند – جاده را پیش ببرد، طرحی که هدف از آن دگرگون کردن نقشه اقتصادی منطقه طبق اولویت های چین و مقابله با تلاشهای آمریکا برای محدود کردن این طرح است. کوتاه اینکه، چین میخواهد خود را در نگاه جهان – و مردم خودش – به عنوان قدرتی بزرگ ترسیم کند که توانایی ستیز با آمریکا را دارد.
با این حال، رهبران چین آگاهی دارند که قدرتهای بزرگِ اندکی توانستهاند از ماجراجوییهای خاورمیانه جان سالم به در ببرند و به ویژه آنها با گروهی از موانع سهمگین روبه رو هستند. شکافهای سیاسی عمیق منطقه، بی طرف ماندن خارجیها در بسیاری از مناقشات منطقه را ناممکن میکند. این ویژگی خطری برای چین است که هدف دوست ماندن با تمام کشورها – ایران، اسرائیل، کشورهای عربی – را دنبال میکند تا با کمترین تعهدات به بیشترین مزایا دست یابد. بر خلاف این گرایش برای حفظ توازن، افشای خبر توافق ایران با چین همزمان بود با نشست دوسالانه همکاری چین و کشورهای عربی در اوایل ماه جاری میلادی که خبر از عمیقتر شدن دوستی چینیها با رقبای عرب ایران را میداد.
نقشی که آمریکا در خاورمیانه ایفا میکرد به اندازهای سهمگین و بازدارنده است که پکن بدون نیاز به فراهم کردن تمهیدات امنیتی برای سرمایه و شهروندانش در منطقه از این ویژگی سود میبرد. چین به رغم برخورداری از "گرگهای مبارز"ش همچنان به گزینش ستیزهایش با واشنگتن ادامه میدهد.
گزینه پکن تاکنون این بوده که در خاورمیانه با واشنگتن ستیزی نداشته باشد، مثلا برای محافظت ایران در برابر تحریمهای ثانویه آمریکا به جز برخی انتقادات و سرزنشهای دیپلماتیک کار دیگری انجام نداده است. از این رو، چین تلاش برای رسیدن به دستاوردهای راهبردی در خاورمیانه را بدون هیاهو و محتاطانه انجام میدهد، افزایش نقش خود و به چالش کشیدن نقش واشنگتن بدون هیچ نمایش و سروصدایی.
ایران نیز دو راهیهای خودش را دارد. تهران تحت کارزار فشار حداکثری آمریکا به هر آنچه دوستانش بیابند، نیاز دارد. چین به جز برخورداری از ثروت و قدرت، همانند ایران خواهان به چالش کشیدن نقش ایالات متحده در نظم بینالمللی است و بنابراین میتواند همتای کاملی برای تهران باشد. اما تاریخ ایران، این کشور را نسبت به قدرتهای خارجی بدگمان کرده است و "کمک"های چین در سالهای اخیر – خرید حجم اندکی از نفت ایران با تخفیفهای سنگین و زمینگیر کردن تولیدکنندگان داخلی ایران با واردات کمهزینه – هیچ احساس علاقهای در میان مردم ایران ایجاد نکرده است. ایرانیها نمی خواهند شریک زیردست هیچ کشوری باشند و میخواهند خودکفا و همسطح کشورهایی مانند روسیه و چین باشند.
هر آنچه به چالشهای گسترش روابط چین و ایران بیافزاید میتواند فرصتی برای آمریکای نگران از مشارکت بین این دو باشد. آمریکا در هر گام باید هدف تشدید دودلی و دوراهیهای هر یک از این دو کشور را دنبال کند. مثلا آمریکا میتواند تاکید کند که وابستگی ایران به چین – علاوه بر پرهزینه بودن – گزینهای سیاسی است و اگر تهران بخواهد درباره بلندپروازیهای هستهای و سیاستهای منطقهایاش سازش کند، در به روی سایر کشورهای جامعه بینالملل نیز باز است. واشنگتن همچنین باید از شرکای منطقهای هم کمک بگیرد، کشورهایی که چهبسا بخواهند از مزایای روابط خوب با پکن بهرهمند شوند و رویارویی با چین در صورت فروش تسلیحات به ایران یا سرمایهگذاری در این کشور را به واشنگتن واگذار کنند.
اشتباه نکنید! با وجود تردیدها و دوراهیها، روابط چین و ایران برای هر دو کشور مهم است چرا که آنها را به اهدافشان میرساند: توانافکنی چین به سمت غرب و رهایی ایران از فشار تحریمهای آمریکا. اما گرچه گسترش همکاریهای ایران و چین گریزناپذیر است، ایالات متحده باید کاری کند که این گسترش همکاری نه برای تهران و نه برای پکن آسان نباشد.
دیدگاه تان را بنویسید