این تحریفهای داخلی خارجیگرا!
این گونه است که تا این تحریفها از واقعیت سرزمین ایران در داخل جاری و ساری است، تحریمها هم به قدر خود اثر دارد و اگر مدیر و روشنفکر داخلی چشم بر واقعیتها باز کند و خودش را ملت ایران نداند، میتوان امیدوار بود که تحریمها نیز در سایه همسویی مدیران با مردم بیاثر شود.
غلامرضا صادقیان سردبیر روزنامه جوان در بخشی از سرمقاله امروز روزنامه جوان با عنوان این تحریفهای داخلی خارجیگرا! نوشت: نمونهای از تحریف واقعیت را در اظهاراتی میبینیم که معتقدند «ملت» ایران بلاتکلیفند و اخیراً «حکومت» هم بلاتکلیف شدهاست! به این اظهارات یکی از استادان روشنفکر توجه کنید: «۴۰ سال است که ملت ایران بلاتکلیف است. دولتها شاید پیش خودشان خیال میکردند که تکلیفشان معلوم است، ولی ملت این احساس را نمیکرده است، به همین دلیل همه میخواستهاند از مملکت فرار کنند. این روزها بلاتکلیفی آنقدر دامنهاش وسعت پیدا کرده که گریبان حکومت را نیز گرفته است. همه شدهایم بلاتکلیف. روزگاری ملت فکر میکرد که حکومت است که میتواند او را از بلاتکلیفی بیرون بیاورد. ولی وقتی خود حکومت هم بلاتکلیف بود، آن وقت چگونه میتوان از او انتظار داشت که مردم را از بلاتکلیفی بیرون بیاورد؟»
این نوع فرمایشات از حاد شدن و داغ شدن تنور روشنفکری است. به یکباره میگویند «ملت بلاتکلیفند»! و «همه میخواهند فرار کنند» برای یک استاد دانشگاه این گزارههای با سور «هر» و «همه» آن هم در حق یک ملت، چقدر علمی و روشنفکرانه است؟! اگر بپرسیم آقایان روشنفکر این «جناب ملت» را آخرین بار کی زیارت کردید و مطمئن شدید که بلاتکلیف است، احتمالاً بسیاری از ایشان یادشان نیاید که بار آخر چه زمانی با چند نفر از آحاد جامعه در مکانی شانه به شانه شده باشند، اما خودشان را نماینده و سخنگوی کل ملت فرض میکنند!
این تحریفهای داخلی خارجیگرا! در سرمقاله روزنامه «جوان» / خط اول مبارزه با تحریف به روایت روزنامه «ایران»/چگونه زودتر از همه وارد موج دوم کرونا شدیم؟
بله برخی روشنفکرهایی که پول دارند به خارج میروند و آنها که پول ندارند میمانند و غر میزنند، اما آیا آنها که چرخه علوم مختلف را در این کشور میچرخانند و آن مهندسان و دانشمندانی که پروژههای بزرگ نظامی و صنعتی را در دست دارند و آن مردمی که داراییشان با گران شدن دلار یک سوم میشود و پای انقلاب میایستند و آن میلیونها نفری که در طرحهای مواسات و دستگیری از همنوع، حماسه عجیب آفریدهاند و آن دهها میلیون ایرانی که آن تشییع عجیب تاریخی را برای سردار خود برپا کردند، همه بلاتکلیف هستند و آیا خروجی بلاتکلیفی چنین چیزی است؟! آیا مردم ایران با همین بلاتکلیفی همه قدرتها را به چالش کشیدهاند؟!
به نظر میرسد بلاتکلیف واقعی آقایانی هستند که تکلیف اصلیشان با مردم و ایران روشن نیست. بعضاً کارگزاران دولتی و روشنفکران عافیتجو، حق دارند که بلاتکلیف باشند. آنها که نیمی از هویت خود را در جایگاه پستهای دولتی در ایران میبینند و نیم دیگر هویت خود را تا زندگی در غرب، کش دادهاند؛ همانجا که تابعیت دوم را گرفتهاند و فرزندانشان را برای تحصیل فرستادهاند. لاجرم درد خودشان را که این نیمه داخلی بلاتکلیف کی به آن نیمه خارجی میرسد، درد مردم میپندارند و ملت! ملت! میکنند.
این گونه است که تا این تحریفها از واقعیت سرزمین ایران در داخل جاری و ساری است، تحریمها هم به قدر خود اثر دارد و اگر مدیر و روشنفکر داخلی چشم بر واقعیتها باز کند و خودش را ملت ایران نداند، میتوان امیدوار بود که تحریمها نیز در سایه همسویی مدیران با مردم بیاثر شود.
دیدگاه تان را بنویسید