عطریانفر: شورای نگهبان کاندیدای کارگزاران برای انتخابات ۱۴۰۰ را نمی پذیرد
محمد عطریانفر عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی میگوید: با نگاه واقع بینانه اگر به مسائل سیاسی نگاه کنیم، این احتمال وجود دارد که شورای نگهبان در بررسی صلاحیت کاندیداهای اصلاح طلب تغییر رویه دهد.
اصلاح طلبان بلاتکلیف هستند و هنوز برنامه ای برای انتخابات ۱۴۰۰ رو نکرده اند، بلاتکلیفی که به نظر می رسد بیشتر نتیجه عملکرد و رویکرد شورای نگهبان در بررسی صلاحیت کاندیداهای این جریان از یک سو و سرخوردگی بخشی از بدنه رأی این جریان از سوی دیگر باشد.
محمد عطریانفر، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران که معتقد به نقش آفرینی واقع گرایانه اصلاح طلبان در انتخابات ۱۴۰۰ است، می گوید؛«این احتمال وجود دارد که اعضای شورای نگهبان با بررسی شرایط موجود وعبرت اندوزی از گذشته، سنت و روش بررسی صلاحیتها را نسبت به ادوار قبل تغییر دهد.»
عطریانفر که در روزهای کرونا زده ایران، در منزلش میزبان خبرآنلاین شده بود، درباره احتمالات پیرامون کاندیداتوری محسن هاشمی می گوید« شورای نگهبان کاندیدای حزب کارگزارن را نمی پذیرد.» او البته معتقد است اصلاح طلبان باید مشارکت در انتخابات داشته باشند حتی اگر رأی سفید بدهند. او این احتمال را هم مطرح می کند که شاید جریان رقیب بخواهد کاندیدایی را به جای اصلاح طلبان جا بزند.
آنچه در ادامه میخوانید، مشروح بخش اول گفتگوی تفصیلی خبرگزاری خبرآنلاین با محمد عطریانفر فعال سیاسی اصلاح طلب و عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی است:
**************
آقای عطریانفر! در آستانه انتخابات سال ۱۴۰۰ مطالبی از سوی برخی اصلاح طلبان به گوش میرسد که حاکی از قهر سیاسی یا خروج از فعالیت سیاسی است. در چنین فضایی چه آیندهای را برای این جناح سیاسی که روزگاری آرای میلیونی را به جلب میکرد، پیشبینی میکنید؟
ابتدا باید بین گفتمان «اصلاحات» و نقش آفرینی فعالان سیاسی این جریان تفکیک قائل شد. گاهی برخی اصلاح طلبان در مواقعی که به بن بست سیاسی میرسند، این فرضیه را مطرح میکنند که اندیشه اصلاحات در ایران مرده است و جامعه ایرانی اقبالی به اصلاحات ندارد.
اندیشه اصلاحات در ایران ریشه و پایه نهادی دارد و جامعه ایرانی هیچگاه با مقوله اصلاحات خداحافظی نکرده و نخواهد کرد. اصلاحات به این معناست که در حوزههایی همچون «معیشت»، «سیاست داخلی»، « دیپلماسی خارجی»، «آزادیهای اجتماعی» «آینده نگری برای خود و نسلهای بعدی»، «اقتصاد ملی»،«توسعه صنعتی» و سایر مقولات، همواره به دنبال بهبود خواهی است.
از جمله مشکلات جریان اصلاحات این است که برخی از نمایندگان این تفکر سیاسی به دلایل شخصی و یا نا برابری در فرصتهای سیاسی که از سوی نهادهای حاکمیتی و حقوقی ایجاد میشود، خود را در راه رسیدن به اهداف اصلاح طلبی ناکام میبینند. چرا که برخی نهادهای قدرت غیرانتخابی رقبای اصلاح طلبان را در جایگاه رفیعتری مینشانند و با زاویه ای بدبینانه و باسوءتفاهم به این جریان سیاسی نگاه میکنند.
قطار اصلاحات چه کسانی را پیاده خواهد کرد؟
نامرادی اصلاح طلبان را نباید به معنای ناکامی جریان اصلاحات تفسیر کرد. شعار سیاسی"انقلاب مرده است؛ زندهباد انقلاب" که بیان دیگری از مرگ انقلابیون واداده و استمرار حیات انقلاب است روزگاری نیز توسط سعید حجاریان باعبارت "اصلاحات مرده است؛ زندهباد اصلاحات." بازخوانی شد. منظور گوینده از گرته برداری چنین شعاری این بود که اگراصلاح طلبان اسیر انفعال، یاس و وانهادگی شدند، قطار اصلاحات آنها را پیاده خواهد کرد و با سوارانی دیگر راه خود را ادامه خواهد داد.
نبرد شبه پارتیزانی اصلاح طلبان در عالم سیاست
اصلاح طلبان در روزگار کنونی در حیرت بزرگ و سردرگمی قراردارند. آنها پس از رحلت امام خمینی (ره) تا به امروز درفضای ترس و نگرانی پایدار به کنش سیاسی میپردازند. اصلاح طلبان به موجب این که از فرصت برابر برای مقابله با جناح سیاسی رقیب برخوردار نیستند، نمیتوانند یک آرایش منظم سیاسی به خود بگیرند و همواره از فرصتهای پیش آمده برای نبرد شبه پارتیزانی در عالم سیاست، بهره میگیرند.
* منظور شما این است که اصلاحات طلبان یک مدل مبارزه پارتیزانی را در قبال مشکلات خود برگزیدهاند؟
رفتار، معادلات و مبارزات سیاسی اصلاح طلبان در سه دهه اخیر با این مدل انجام شده است. اما اصولگرایان در نقطه مقابل به دلیل حمایتهای موجود چنین گرفتاری را نداشتهاند. به همین دلیل است که در این سبک از مبارزه اصلاح طلبان هربار که شکست میخورند احساس ناکامی مطلق میکنند و هربار که به پیروزی میرسند، توفیق به دست آمده راحادثه ای عظیم تلقی مینمایند. انتخابات ۷۶ نوعی پیروزی ناباورانه و غیرقابل پیشبینی برای آنها بود و شکست انتخابات ۸۸ نیز خلاف توقع و انتظارشان رقم خورد.
دامنه بسیار وسیع بین پیروزی و شکست مطلق، فضا را برای اصلاح طلبان در امر سیاست ورزی غیرقابل پیشبینی کرده است. اما اصوگرایان چنین نوسانی را در کار سیاست ندارند، زیرا آنها میتوانند با کمک حاکمیت؛ موقعیت خود را پیشبینی کرده و برای هر شرایطی خود را آماده کنند.
مدعیان طرفداری از رهبری، اجازه نقد را به اصلاح طلبان نمی دهند
* اصلاح طلبان با حاکمیت مشکل دارند یا حاکمیت است که این جریان سیاسی را یک مشکل تلقی میکند؟
در مقام «ثبوت» هر دو باهم مشکل دارند. اما در مقام «اثبات» باید دید که سوءتفاهم ابتدا از سوی کدام یک از طرفین آغاز شده است؟ از دید حاکمیت، آنها اصلاح طلبان را مقصر میدانند؛ مدعی اند بعد از رحلت امام خمینی (ره) این اصلاح طلبان بودند که باور خود را به اندیشه سیاسی امام راحل (ره) از دست داده و این موضوع را کتمان میکنند. لذا اصلاح طلبان را متهم میکنند که نمیتوانند در قواعد درون گفتمانی انقلاب جایگاه برابری با اصولگرایان داشته باشند.
اما اصلاح طلبان، روایت دیگری دارند. آنها میگویند به باورهای موجود پاییندند و بر اندیشههای امام خمینی (ره)،انقلاب و جمهوری اسلامی وفادارند. حتی با مصداق ولایت فقیه (رهبری حضرت آیت الله خامنهای) نیزهمراهند واعتماد و التزام دارند. آنها میگویند در زمان امام راحل (ره) این فرصت را داشتند که نقدهای اصلاح طلبانه خود را به بالاترین ارکان حاکمیتی کشور متوجه کنند، اما امروز نه از جانب ولی فقیه، بلکه از سوی کسانی که ادعای طرفداری از رهبری دارند، این دست از نقدها پذیرفته نمیشود وبا طرح اتهام خلاف واقعِ براندازی میکوشند رقیب را از حضور درعرصه رقابت حذف و یا تضعیف کنند.
اگر به دنبال حل صمیمانه و برادرانه اختلافات باشیم و درمقام کشف عامل و آغاز کننده نخستین اختلاف نباشیم؛ طبق اصول و ادبیات سیاست، آن کسی که دست برتر را در قدرت دارد، ابتدا باید دست همدلی و هم اندیشی را به سوی طرف مقابل دراز کند. با چنین استدلالی انتظار میرود که ابتدا حاکمیت برای رفع مشکلات گام نخست را بردارد و اگر اصلاح طلبان دست همراهی را رد کردند، آنگاه حاکم میتواند این ادعا را داشته باشد که اصلاح طلبان دنبال بهبود شرایط نیستند.
حزب کارگزاران باور دارد با توهم و تخیل نباید تصمیم سیاسی گرفت
اصلاح طلبان در مواجهه با تبعیضهای حاکمیتی دچارانکسارروحی و یأس میشوند و در صعوبتها تلاش سیاسی را فرو میگذارند وترجیح میدهند در عالم سیاست کنشگری نکنند، و درعین حال وقتی به عمق لایههای جامعه نگاه میکنند، به این درک میرسند که مردم اصلاح طلب اند و همین امر عاملی میشود که آنها برای بالفعل کردن ظرفیت موجود درصحنه بمانند.
* حزب گارگزاران سازندگی در شرایط موجود این قدرت را دارد که علم اصلاحات را در دست گرفته و کار انتخاباتی را در سال ۱۴۰۰ را به پیش ببرد؟کارگزاران یکی از احزاب محوری و تعیین کننده جریان اصلاحات است. کارگزاران اصلاحات را قرین با «واقعیت گرایی» میداند و باورش این است که نباید بر اساس تخیلات و توهمات تصمیم بگیرد، چرا که نتیجهای جز شکست و ناامیدی به دست نخواهد آمد. این حزب سیاسی مسائل را واقع بینانه و زمینی دنبال میکند و با دیدگاه آرمانگرایی افراطی زاویه دارد.
در جریان اصلاحات نیروها و گروههای سیاسی قابل توجهی به تفکر کارگزاران نزدیک هستند، کارگزاران در درون جبهه اصلاحات محور تعادل بخش است و بعضا «جبهه مشارکت» دیروز و حزب «اتحاد ملت» امروز با آن در درون جبهه رقابت میکند. رقیب کارگزاران به مسائل با نگاهی آرمانی و تمناهای دور از دسترس مینگرد. البته این تفاوت دیدگاه محدود به جریان اصلاحات نیست و اصولگرایان نیز درعالم سیاست، این دو دیدگاه متفاوت را دارند.
هیچ فردی نمیتواند در عالم سیاست با چشم بستن بر واقعیات مدعی این باشد که با طرح شعارهای دل فریب میتواند جماعتی را جذب و برای یک سیر زمانی طولانی آنها را به دنبال خود بکشاند. آقای احمدی نژاد از نردبان جریان اصولگرایی بالا رفت و اما مدتی بعد با شعارهای عجیب و تهی، خود را به عنوان طلایه دار نظریه رادیکال مطرح کرد و همچنان قصد دارد انبوهی از جامعه جوان اصولگرا را با خود همراه کند. در حالی که موفق نمیشود.
* واقع بینانه اگر بخواهیم با هم صحبت کنیم، فکر میکنید شورای نگهبان چه رفتاری را در قبال حزب شما و کاندیداهای احتمالی همچون آقایان «محسن هاشمی» و «علی مطهری» و ... اتخاذ خواهد کرد؟
بر اساس تجربه تاریخی شورای نگهبان جریان و کاندیداهای مرتبط با کارگزاران را نمیپذیرد. اگر فردی نزدیک به این جریان بتواند خود را از سد شورای نگهبان عبور دهد، نگاههای بدبینانه ازسوی اصولگرایان به سمت او جلب میشود و جریان مقابل تلاش میکند او را در یک پیچ تاریخی از صحنه بیرون کند و اگر نتوانند به صراحت میگویند از دست ما در رفته است.
اگر با دید واقع بینانه به آینده بنگریم، باید این احتمال را داد که شاید نگاه منفی شورای نگهبان نیز به کاندیداهای اصلاح طلب همیشگی نباشد و تغییراتی در نگرش آنها ایجاد شود. این احتمال وجود دارد که اعضای شورای نگهبان با بررسی شرایط موجود وعبرت اندوزی از گذشته، سنت و روش بررسی صلاحیتها را نسبت به ادوار قبل تغییر دهد. البته امروز نشانههایی از تغییر دیدگاه در جناح مقابل به چشم میخورد. برای مثال آقای احمد توکلی به عنوان اصولگرای نزدیک به تفکر شورای نگهبان در ذیل موضوع شفافیت جریان اصولگرایی را نقد میکند، اقدام او شرافتمندانه و قابل امیدواری است. و یا فردی مانند آقای محمد مهاجری به عنوان فعال رسانهای اصولگرا با نگاه واقع بینانه و شفقت آمیز نقد خود را متوجه جریان سیاسی متبوع خود میکند، لذامیتوان امیدوار بود که در شورای نگهبان نیز نوعی تفاوت رفتار نسبت به گذشته شکل بگیرد.
بنده معتقدم در عالم سیاست موضوعاتی را که نمیپسنیدیم با گفتگو در مسیر اصلاح قرار دهیم. رهبری، شورای نگهبان، جناحهای سیاسی و تمامی ارکان نظام در یک چارچوب کلی حضور دارند و به همین دلیل باید تلاش کرد ضمن ایجاد وحدت در نظرات غیرهمسو، بنای رفیعی را برای ملت بنا گذارد.
* در شرایطی که احتمال تغییر دیدگاه از سوی شورای نگهبان وجود داشته باشد، آیا فردی مانند آقای «محسن هاشمی» میتواند کاندیدای مطلوب حزب و جریان سیاسی متبوع شما باشد؟
نمیدانم!
با وضعیت فعلی امکان تصمیمگیری وجود ندارد. سایر اصلاح طلبان نیز نمیتوانند تصمیم انتخاباتی قطعی اتخاذ کنند. انتخابات ریاست جمهوری با انتخابات پارلمانی تنها در واژه «انتخابات» اشتراک دارند ولی به لحاظ مفهوم ورویکرد کاملا متفاوتند.
در انتخابات ریاست جمهوری باید فردی معرفی شود که مسئولیت تمامی امور در کشور را بر عهده بگیرد و به عنوان دومین شخص بعد از رهبری در جایگاه مدیریت داخلی کشور و تنظیم روابط بین الملل قرار بگیرد. این فرد باید از سوی احزاب همسو مورد تأیید بوده و در قامت رجل سیاسی ومدیری کارآمد برای ورود به عرصه ثابت قدم باشد. امروز سؤال اصلی این است که آیا نهادهای حقوقی مسئول اجازه ورود اصلاح طلبان به عرصه رقابت و معرفی کاندیدا را صادر میکنند؟
* با این اوصاف اگر جناح سیاسی شما منتظر گشایش از سوی حاکمیت باشد، شاید موعد انتخابات ۱۴۰۰ رسیده و عملا شما زمان را از دست دادهاید و ...
بله، به همین دلیل همواره میگویم برای انجام کارهای بزرگ نمیتوان در دقیقه نود تصمیم گرفت.
اصلاح طلبان در انتخابات ۱۴۰۰ مشارکت دارند اما...
اصلاح طلبان علی الاصول در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ مشارکت خواهند داشت. سخن این است؛ اصلاح طلبان میتوانستند به صورت جدی و با یک نامزد شاخص وارد عرصه شوند که از فردای انتخابات سال ۹۶، برنامهریزی جدی برای انتخابات بعدی انجام میدادند، ولی این خواسته آرزویی بیش نبوده است. البته همین برنامه ریزی مستلزم تغییر در نحوه نگاه نهادهای حاکمیتی، نسبت به چند و چونی ورود اصلاح طلبان در عرصه بوده است.
اصلاح طلبان بر خلاف اصولگرایان که هیچ مشکلی برای تببین برنامه انتخاباتی ندارند، به دلیل محرومیت از حقوق برابر مثل رقیب، همواره مجبور میشوند در دقایق آخر انتخابات تصمیمی از سر اضطرار بگیرند.
احتمالا اصلاح طلبان با یک کاندیدا وارد انتخابات ۱۴۰۰ شدند
*پیش بینی می کنید اصلاح طلبان در دقیقه نود یک کاندیدا وارد عرصه انتخابات ۱۴۰۰ خواهند کرد؟
بله! این اتفاق دور از ذهن نیست.
شاید جریان رقیب فردی را به جای اصلاح طلبان جا بزند
* منظور شما این است که احتمالا یک سایه از اصلاح طلبان در انتخابات حضور پیدا کرده تا صرفا نامی از اصلاحات را زنده کند؟
در درون جریان اصلاحات دو نگاه واقع بینانه و آرمان گرایانه وجود دارد و در عین وجود، با یکدیگر تعارض جدی نیز دارند. آرمانگرایان در این جریان به دلیل برآورده نشدن پیش نیازهای اولیه و تامین نشدن حقوق اصلاح طلبان از سوی حاکمیت، حضور در عرصه انتخابات را امری اشتباه میدانند. در نقطه مقابل واقع گرایان بر این موضوع تأکید میکنند که هیچ زمان نمیتوان با آرمان خواهی صرف کاری را از پیش برد و اهدافی را محقق کرد. آنها میگویند برای به دست آوردن خواستههای حداقلی نیز باید در عرصه حضور داشت.
بنده معتقدم اگر به طور کامل عرصه را ترک کنیم چه بسا کسی با آرای حداقلی انتخاب شود که لیاقت جایگاه ریاست جمهوری را نداشته باشد. حتی این احتمال وجود دارد که در غیاب اصلاح طلبان، جناح مقابل فردی را به جای اصلاح طلبان جا بزند و از آن فضا برای اخذ رأی حداکثری به نفع خود سود ببرد.
اصلاح طلبان تا زمانی که به نظام جمهوری اسلامی ایران اعتقاد دارند، به دکترین امام خمینی (ره) وفادار هستند و به نظریه ولایت فقیه ملتزم اند، و عزم نقش آفرینی در عرصه سیاسی کشور را دارند؛ باید سه راه را برای آینده خود متصور شوند. راه نخست این که در انتخابات مشارکت کنند و در این صحنه، یک؛ از نیروی مطلق خود حمایت کنند، دو؛ از نیروی مورد توافق با دیگران حمایت کنند، سه؛ در مقام انتخاب اصلح و رعایت اصل الاهم فالاهم وارد شوند، و چهار؛ به صرف مشارکت در انتخابات پای صندوق رأی حاضر شده و رأی سفید بیاندازند.
راه دوم این است که مشی انفعال را در پیش بگیرند و مانند بخشی از جامعه از حضور و مشارکت در امر سیاست خودداری کنند. راه سوم نیز ناظر به این احتمال ناموجه است که در مقام برانداز ظاهر شوند و دیگر به نظم مستقر قائل نباشند و مسیر انقلاب، کودتا و امثالهم را پیش بگیرند که در آن صورت از دایره اصلاح طلبی خارج خواهند شد.
اصلاح طلب باید در عین واقع بینی، رفرمیست نیز باشد و در عرصه موجود تلاش کند که منطق خود را با وجود محدودیتها به پیش ببرد. زیرا در غیر اینصورت یا دچار انفعال میشود و یا پس از مدتی خود را در مواجهه مستقیم با حاکمیت خواهد دید.
با ایجاد سونامی برای اخذ رأی مخالفم زیرا ...
* فکر میکنید در فضایی که نوعی از بیم و امید مشارکت مردمی بخشی از جامعه و فعالان سیاسی را فرا گرفته، آیا یک چهره سیاسی میتواند سونامی رأی در کشور ایجاد کند؟
بنده اساسا با روشها و رفتارهایی که دلالت بر ایجاد سونامی برای اخذ رأی از مردم بکند، مخالف هستم. اتفاق سال ۷۶ و رأی حداکثری به آقای خاتمی از لحاظ زمانی ودر چارچوب گفتمان انقلاب بسیار جذاب بود، اما این دست از اتفاقات در دراز مدت ممکن است برای پیروزی دیگرانی که اعتقادی به نظام نداشته باشند رخ دهد که امر خطرناک و نامناسبی است. وادی سیاست تنها با قدرت پیشبینی و استدلال قابل ارزیابی است و نمیتوان بر اساس رفتارهای هیجانی کوتاه مدت کارها راپیش برد.
امیدوارم حاکمیت به این جمعبندی برسد که احزاب درخانواده نظام با یکدیگر در عرصه انتخابات رقابت کنند و بر اساس مدلهای تجربه شده جهانی، این احزاب باشند که در معرض رأی مردم قرار بگیرند.
جهانگیری، عارف و شاید معین کاندیدای اصلاح طلبان در ۱۴۰۰
* فکر میکنید از جریان اصلاحات چه افرادی میتوانند خود را در مقام کاندیدای نهایی در انتخابات سال ۱۴۰۰ مطرح کنند؟
اسامی متعددی مطرح هستند، باید به مسائل نگاه واقع بینانه داشت و نباید بر اساس پیشگویی کارها به پیش برد. افرادی همچون آقایان «اسحاق جهانگیری»، «محسن هاشمی»، «مصطفی معین»، «مسعود پزشکیان»، «محمدرضا عارف» و سایر افراد ظرفیت بالقوهای هستند که میتوانند وفق شرایطی، مورد اجماع قرار بگیرند. اما همین اسامی نیز تنها بخشی از ظرفیت موجود هستند و نمیتوان نظر قطعی درباره ایشان داشت.
باید توجه داشت طرح برخی اسامی پیش از ورود به فضای انتخابات، گاهی ایجاد عارضه میکند و توقعات را نیزبالا میبرد.
* در خصوص کاندیداهای احتمالی جناح مقابل چطور؟ چه کسانی محتمل تر هستند؟
در جناح اصولگرا به علت سهولت ورود به عرصه تصمیم، اتخاذ تدابیر راحت تر است، تنها یک مشکل برای ورود آنها وجود دارد و آن رقابت تنگاتنگ موجود بین نیروهای رادیکال با نیروهای منطقی اصولگرا در سال ۱۴۰۰ است که به نظرمی رسد بخش رادیکال ماجرا توفیق چندانی به دست نخواهد آورد.
دیدگاه تان را بنویسید