قتل پدر به‌خاطر ۸۷ هزار تومان پول | متهم: عذاب وجدان دارم؛ کاش زمان به عقب برمی‌گشت

راز قتل پدر به خاطر ۸۷ هزار تومان؛متهم: عذاب وجدان دارم
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

پسر شیشه‌ای که به اتهام قتل پدرش دستگیر شده در تازه‌ترین اعترافات خود مدعی شدکه به‌خاطر ۸۷هزارتومان پول با پدرش درگیر شده و با آتش زدن خانه، باعث مرگ او شده است.
به‌گزارش همشهری آنلاین، صبح روز ۱۷ شهریورماه امسال در جریان آتش‌سوزی در خانه‌ای در پایتخت، مردی ۶۰ساله جانش را از دست داد. بررسی‌ها حکایت از این داشت که پسر معتاد این مرد عامل آتش‌سوزی است و او پس از درگیری با پدرش خانه را آتش زده و پدرش به‌دلیل دودگرفتگی جانش را از دست داده است.
پسر آتش‌افروز دستگیر شد و در بازجویی‌ها به قتل اقرار کرد. وی که ۴۴ساله و معتاد به شیشه است، می‌گوید که قصد داشت با آتش زدن خانه به پدرش خسارت مالی بزند و از او انتقام بگیرد اما نه‌تنها باعث مرگ پدرش شده، بلکه خودش و مادر و برادرش نیز در این آتش‌سوزی صدمه دیدند.

گفت‌وگو با جوان شیشه‌ای

چرا با پدرت درگیر شدی؟

شاید خنده‌دار باشد اما دعوای من با پدرم بر سر ۸۷هزارتومان پول بود. یعنی من به‌خاطر این مبلغ ناچیز تبدیل شدم به قاتل پدرم. پدری که سال‌ها برای زندگی و بزرگ کردن من زحمت کشیده بود. ببینید موادمخدر چطور زندگی آدم‌هایی مانند من را تباه می‌کند.

این مبلغ را برای چه کاری می‌خواستی؟

رفتم مواد بخرم که فروشنده گفت ۸۷هزارتومان کم دارم. یادم نیست دقیقا چقدر پول همراهم بود. اصلا پول همراهم بود یا نه. راستش من به‌شدت خمار بودم و مواد می‌خواستم. به سراغ پدرم رفتم و گفتم ۸۷هزارتومان به من بده اما او مخالفت کرد و گفت پولی ندارد. از دستش به‌شدت عصبانی شدم چون می‌دانستم پول دارد و حاضر نیست به من بدهد.

تو چه کار کردی؟

به سراغ مادرم رفتم و او ۲۰هزارتومان داد که سیگار بخرم. به‌شدت از پدرم عصبانی بودم و می‌خواستم از او انتقام بگیرم. به تنها چیزی که فکر می‌کردم، مواد بود اما پدرم به من پول نداد. از خانه بیرون رفتم و با ۲۰هزارتومانی که مادرم برای پول سیگار به من داده بود، بنزین خریدم و به خانه برگشتم. با خود تصمیم گرفتم خانه را آتش بزنم تا چندین برابر ۸۷هزارتومانی که پدرم به من نداد، خسارت به بار بیاورم. من حتی یک درصد هم تصمیم نداشتم جان پدرم را بگیرم. یعنی اصلا فکر کشتن او در سرم نبود اما او فوت شد و من ماندم و یک دنیا عذاب وجدانی که رهایم نمی‌کند. روز حادثه مغزم تعطیل شده بود. نمی‌دانستم چه کار می‌کنم. به خانه که برگشتم، بنزین را داخل خانه ریختم. از انباری شروع کردم و به اتاق‌ها رسیدم. بعد فندک کشیدم و ناگهان خانه به آتش کشیده شد.

فقط پدرت در خانه بود؟

نه. مادر و برادرکوچک‌ترم هم بودند. آنها هم دچار سوختگی شدند. با این حال بخت با من یار بود که بلایی سرشان نیامد. درواقع معجزه شد که آنها زنده ماندند. البته خودم هم موقع فرار مصدوم شدم و پایم سوخت.

چطور دستگیر شدی؟

از خانه خیلی فاصله نگرفته بودم که پلیس ردم را زد و دستگیرم کرد.

چند وقت است که مواد مصرف می‌کنی؟

۲۰سالی می‌شود که معتادم. هر چه فکرش را بکنید مصرف کرده‌ام. به تازگی اما شیشه می‌کشم و هرچقدر هم سعی کردم نتوانستم ترک کنم. تا مدتی قبل جوشکار بودم و خودم پول موادم را تامین می‌کردم اما چند ماهی می‌شود که بیکارم و ناچار بودم پول موادم را از خانواده بگیرم. پدرم هم از این وضعیت خسته شده بود. به همین دلیل روز حادثه مخالفت کرد و پولی به من نداد. حالا هم به‌شدت پشیمانم و دلم می‌خواهد زمان به عقب بازمی‌گشت و من هرگز دست به چنین اشتباهی نمی‌زدم.

چرا تلاش نکردی که ترک کنی؟

چندین بار تلاش کردم. هر بار در کمپ بستری شدم و ترک کردم اما به محض اینکه بیرون آمدم دوباره شروع کردم. خودم با دستان خودم زندگی‌ام را نابود کردم.